ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش ازآن کز تو نیاید هیچ کار
در این عالم همه بیکارند مگر آن کسی که برای خدا کار میکند. کار را خالصانه باید برای خدا انجام داد. خدا چون خودش خالص است، کارهای خالص را قبول میکند. هر چیزی خالصش ارزش دارد.
-رنگ به راحتی ریخته میشود ولی راحت جمع نمیشود؛ به راحتی میچسبد ولی به راحتی جدا نمیشود. تعلقات دقیقاً شبیه رنگ است. انسان به راحتی دلبسته میشود؛ اما به راحتی دل کنده نمیشود.
چطور ممکن است انسان از همه تعلقات آزاد شود؟ در منطق قرآن بندگی خداوند در مقابل بندگی سایر افراد و اشیاء است؛ نه در مقابل آزادی. آزادی انسان میوه و ثمر بندگی خداست. فلسفه بعثت تمام انبیاء علیهمالسلام آزاد شدن انسانها از تعلقات و ما سوی الله است و راه آزادی بندگی است.
- آدمی تشنه محبّت است، از نوزادی تا پیری.میخواهد که همه چیز و همه کس با او مهربان باشد و به او محبّت کند، و از این رو، از نامهربانی و نامهربانان میرنجد و میگریزد. کیست که اینگونه نیست؟! انسان با محبّت سرشته شده است. رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
دلها به محبّت کسانی که به آنها نیکی میکنند سرشته شده است، همچنانکه به بغض کسانی که به آنها دشمنی میکنند».
- سیب با یک چوب خیلی نازک و باریک به درخت وصل است. هرچه هم دارد از رهگذر همان چوب است. اگر رنگ و طعم و عطر و شکل و رشدی دارد از همان چوب است. اگر آن چوب نبود، سیب هم نبود. تا وقتی که این اتصال برقرار باشد، همه چیز در خدمت اوست. اگر باد میآید باعث طراوتش است. اگر آبی هست مایه رشدش است. اگر آفتابی است سبب پختگی و رسیده شدن است. به محض قطع شدن، یعنی وقتی از درخت جدا میشود، همه آنها آفت میشوند. همه آنها آسیب میشوند. باد میآید پلاسیدهاش میکند. آب مایه گندیدگی است. آفتاب مایه پوسیدگی است. حکایت انسان و خدا حکایت سیب با درخت سیب است. چطور سیب هرچه دارد از درخت است؟ بخاطر اتصالی که دارد. انسان هم هرچه دارد از خداست. به شرطی که آن اتصال برقرار باشد. اگر برقرار باشد، همه چیز در خدمت اوست. پیامبر فرمود: خوشا به حال مؤمن که هر اتفاقی برایش میافتد، خیر است و خوب است. این یعنی بدا به حال کسانی که از خدا گسستهاند و جدا هستند. هر اتفاقی که میافتد شر و آسیب و آفت است. [امام حسن(ع)] فرمود: «من عبد الله، عبد الله له كل شیء» هرکسی با خدا یک رابطهای داشته باشد، بنده خدا باشد و ارتباطی با خدا داشته باشد، خدا همه چیز را در خدمت او قرار میدهد. دقیقاً مثل سیبی که به درخت متصل است. باد و آب و آفتاب در خدمت اوست. وای به روزی که انسان این رشته بندگی را پاره کند. دیگر همه چیز زیان میشود. هیچ چیز سود برای او ندارد.