گاهی به مهر بر سر زانو نشانیام
گاهی به قهر از دَرِ خویشت برانیام
یک روز اگر که قند لبت میکنم نیوش
روزی به چار میخ ملامت کشانیام
سالی دگر گذشت و بهاری گذشت و عمر
مهلت نداد تا نگری جانفشانیام
افسوس شکوههای دلم ناتمام ماند
آریست خاک، مَحرمِ راز نهانیام
از هول هجر روی تو هر دم در آتشم
آیا رسد دمی که از این غم رهانیام؟
یادی کن از دل مسکین بینوا
زان پیشتر که نیابی نشانیام
مشکوه اگر چه دل از غصه خون گرفت
تقدیم دوست، شوق من و شادمانیام
نظر شما