
مائو تسهتونگ (زاده ۲۶ دسامبر ۱۸۹۳ - درگذشته ۹ سپتامبر ۱۹۷۶) رهبر انقلاب چین بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۶ و سیاستمدار انقلابی کمونیست و تئوریسین مارکسیسم-مائوئیسم بود.
وی، جمهوری خلق چین را در سال ۱۹۴۹ با شکست دادن نیروهای چیانگ کایشک، رئیسجمهور وقت چین بنیان گذاشت.
او تا پایانِ عمرش در رأس حکومت جمهوری خلق چین قرار داشت. روشهایی که وی در عرصهٔ سیاست و اقتصاد در پیش گرفت، مورد انتقاد برخی صاحبنظران است.
مائو در سال ۱۹۵۸ با هدف تغییر سریع اقتصاد و صنعتی کردن چین، طرح «جهش بزرگ به پیش» را مطرح کرد. بر اساس این طرح، کلیه زمینهای کشاورزی چین مصادره و به ۲۶ هزار واحد اشتراکی تقسیم شدند. در آن سالها مائو اکثر محصولات زراعی چین را در مقابل دریافت کمکهای نظامی و سیاسی به اروپای شرقی صادر کرد. او همچنین، مواد غذایی و پول برای نهضتهای کمونیستی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین فرستاد.
در جریان اجرای این طرح که ۴ سال طول کشید، حدود ۳۸ میلیون نفر در اثر قحطی و کمبود مواد غذایی جان خود را از دست دادند.
مائو سرانجام، در ۹ سپتامبر ۱۹۷۶ در سن ۸۲ سالگی چشم از جهان فروبست. حکومت چین پس از گذشت سالها از مرگ مائو او را بنیانگذار و پدر حکومت خود میداند و عکس او بر اسکناسها و مراکز اداری و دولتی تمام چین درج شدهاست، اما بسیاری از مائوئیستها و احزاب مائوئیستی، دولت چین پس از مرگ مائو را قبول ندارند. بعد از مرگ مائو حزب کمونیست به ماندگاری خود در چین ادامه داد و در سال ۱۹۸۱ تغییرات زیادی در چین روی داد.
*****
مائو در دوران حکومت خود بر چین اشتباهات زیادی را مرتکب شد. قتل عام گنجشکان، کورههای خانگی فولاد و...، از جمله اشتباهات عجیب مائو است. مهمترین این اشتباهات، به طور ویژه طی سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ یعنی دوران اجرای سیاست «جهش بزرگ به جلو» انجام شد که به نظر میرسد تکرارنشدنی است.
نخست باید نگاهی به وضعیت کلی جمهوری خلق چین در این سالها بیندازیم. پس از برنامه پنج ساله، مائو برنامه جدیدی به نام «جهش بزرگ به جلو» را اعلام کرد که اهدافی بسیار بلندپروازانه و متوهّمانه در این برنامه تعریف شده بود. مائو میخواست با این برنامه سه تمایز را از میان بردارد: تمایز میان شهر و روستا، میان سر و دست (یعنی کار فکری و کار فیزیکی)، و تمایز میان صنعت و زراعت. حتی قرار بود با این برنامه فاصله چین با کشورهای صنعتی غربی نیز از میان برود!
تنها یک سال از شروع برنامه مائو نگذشته بود که در سال ۱۹۵۹ قحطی بیسابقهای در چین آغاز شد. این قحطی در اصل نتیجه سوءمدیریت بود. جمعیسازی اجباری کشاورزی و از میان برداشتن کشاورزی خصوصی، بهکارگیری دهقانان در پروژههای عمرانی و مهاجرت روستاییان به شهرها باعث شده بود تولید زراعی کاسته شود و قحطی مهیبی گریبان مردم چین را بگیرد. اعداد و ارقامی که از میزان قربانیان قحطی اعلام میشود متفاوت است؛ از ۱۵ میلیون تا ۵۵ میلیون نفر در سالهای قحطی (از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱) جان باختند و این بزرگترین قحطی تاریخ بشر از حیث تعداد قربانیان است. به این ترتیب، شکست مفتضحانه برنامه پنج ساله «جهش بزرگ به جلو» در سال ۱۹۶۱ مسجل و متوقف شد!
مائو در سال ۱۹۵۸ برای بهبود تولیدات کشاورزی ابتکارهای انقلابی موشکشی، پشه و مگسکشی و گنجشککشی را به مردم خوراند. در این زمان مردم چین به گونه نظامی سازماندهی شده بودند و امکان بسیج توده مردم وجود داشت. در این طرح آفتکُشی همه چینیهای ۵ سال به بالا حضور داشتند. به همین دلیل هم بیش از همه در خاطرهها مانده است.
قتلعام گنجشکان
یکی از اولین اقدامات مائو بعد از تبدیل کشاورزی خصوصی به کشاورزی اشتراکی، ریختن طرحی برای حفاظت از مزارع بود. به مائو گزارش داده بودند که گنجشکان مقدار بسیار زیادی از حبوبات را میخورند. مائو پس از دریافت این گزارش دستور داد مردم تمام گنجشکان را از بین ببرند. گفته میشود در طول کمپین بزرگ قتل گنجشکان، صدها میلیون گنجشک کشته شدند. مردم این گنجشکان را دنبال میکردند و تا زمانی که آنها را از بین نمیبردند، دست برنمیداشتند. این کمپین، خود بخشی از یک کمپین بزرگتر بود که «کمپین چهار آفت» (Four Pests Campaign) نام داشت. در این کمپین بزرگتر، موشها، مگسها و پشهها در کنار گنجشکان هدف مائو بودند و باید برای بهبود سطح بهداشت و تغذیه مردم چین، از بین میرفتند.
اثر مستقیم چنین تصمیم بیمارگونهای - در کنار خطمشیهای دیگری که اعمال شده بود- آغاز سلسلهای از اثرات مخرب برای چین بود. چیزی که میتوان آن را «اثر تخریب دومینویی» (domino effect of destruction) نامید.
تصویری که یوچییِن کوئان نویسنده آلمانیِ چینیتبار از آن دوران ترسیم میکند در چند سطر چیزهای زیادی را به ما میفهماند. کوئان در دهه ۱۹۶۰ در جریان انقلاب فرهنگی از چین گریخت و به آلمان رفت. او در زندگینامهاش در مورد گنجشککشان مینویسد: «روزی را به یاد میآورم که همه مردم هیچ کاری نداشتند جز اینکه با قابلمه و سنج و با هر چیز ممکن دیگری که بتوان با آن سروصدا ایجاد کرد به خیابانها آمدند، در میدانها این سو و آن سو میدویدند تا گنجشکها را بترسانند. تمام روز آنقدر سروصدا کردند تا پرندهها هیچ جا نمیتوانستند بنشینند و در نهایت [از خستگی]میمردند و بر زمین میافتادند. در آن روز میلیونها پرنده کشته شد و همه ما به این کار افتخار میکردیم… تازه بعدها فهمیدیم پرندههایی که در شهرها زندگی میکردند همیشه در شهر میماندند و نمیتوانستند به کشتزارها آسیبی بزنند. نتیجه برعکس شد:، چون علاوه بر گنجشکانِ غلهخوار سایر پرندگان هم مرده بودند در پی آن حشرات بلای جانمان شدند.»
به این ترتیب چینیها در کوتاه مدت بیش از دو میلیارد پرنده را کشتند.
مشکلی که کمپین بزرگ قتل گنجشکان به وجود آورده بود، در سال ۱۹۶۰ خود را نشان داد. به نظر میرسید گنجشکان فقط از حبوبات کشاورزی تغذیه نمیکردند بلکه حشرات را نیز میخوردند. بدون وجود پرندگان، این حشرات قابل کنترل نبودند. در نتیجه، جمعیت حشرات بسیار افزایش یافت و به یک بحران تبدیل شد. به طور ویژه، ملخها در سراسر کشور شیوع پیدا کرده بودند و هرچه از محصولات کشاورزی را که به آن میرسیدند، میخوردند؛ بنابراین در کنار ملخها که به منشأ عظیمی از غذا دسترسی داشتند، چیز زیادی برای انسانها باقی نمانده بود و ملخها غذای انسان را نابود میکردند به طوری که میلیونها نفر از مردم چین در اثر گرسنگی و بیغذایی جان خود را از دست دادند. فاجعه تا حدی بود که دولت چین، شروع به واردات گنجشک از اتحاد جماهیر شوروی کرد.
گرچه تعداد کسانی که در این قحطی کشته شدند، متفاوت گزارش شده است، اما آمارهای رسمی دولت چین این تعداد را ۱۵ میلیون نفر تخمین میزند. «ینگ جی شنگ» (Yang Jisheng) روزنامهنگار چینی که کتاب «سنگ قبر» (Tombstone) را نوشته است، تلفات ناشی از این قحطی را ۳۶ میلیون نفر تخمین میزند. این کتاب که در سال ۲۰۱۲ در ایالات متحده به چاپ رسید، در چین ممنوع است.
همچنین هزاران نفر از مردم چین به خاطر غذا یا اعلام مخالفت با سیاستهای حکومت مائو به قتل رسیدند تا جایی که در زمان قحطی، مردم یکدیگر را میخوردند. اسناد و گزارشها نشان میدهد در چندین هزار مورد، انسانها، انسانهای دیگر را میخوردند که از گرسنگی نمیرند. به نقل از ینگ جی شنگ، در آن سالها، «والدین، فرزندان خود را خوردند و فرزندان، والدین خود را». این رفتار به قدری فجیع بود که اشاره و صحبت در مورد موضوع آن که با نام «قحطی بزرگ» شناخته میشود، حتی ۵۰ سال پس از آن، همچنان یک تابو به حساب میآید.
احتمالاً غمانگیزترین قسمت داستان این است که لزوماً نیازی نبود که بیشتر قربانیان این قحطی، جان خود را از دست بدهند، زیرا اگرچه زمینها و مزارع خالی از محصولات کشاورزی بود، اما سیلوهای بزرگ به قدری ذخیره گندم داشتند که میشد با آنها همه کشور را سیر کرد، اما دولت مائو هرگز به این کار تن نداد.
کورههای خانگی فولاد
مائو بدون اینکه هیچگونه دانشی از علم متالورژی داشته باشد، دستور ساخت کورههای خانگی فولاد (backyard steel furnaces) را که کوچکتر از کورههای صنعتی بودند در هر منطقهای از چین صادر کرد؛ کورههایی که با هدف تولید فولاد باکیفیت در ذهن مائو نقش بسته بودند. در نتیجه روستاییان و کشاورزان باید تلاش میکردند با استفاده از این کورهها، از آهن ضایعاتی، فولاد تولید کنند. برای تأمین سوخت این کورهها، کار به جایی رسیده بود که در محیط، هیچ چوبی یافت نمیشد، زیرا روستاییان مجبور بودند برای روشن نگه داشتن کورههای خانگی فولاد، وسایل چوبی و اسباب و اثاثیه و حتی درهای خانه خود را درون این کورهها بیندازند. همچنین دیگها، ماهیتابهها و سایر وسایل فولادی در کورههای خانگی ریخته میشدند تا به فولاد تبدیل شوند و مائو را به آنچه در ذهن داشت، نزدیک سازند.
همچنین بسیاری از کشاورزان مرد، همانند کارگران تعداد زیادی از کارخانهها و حتی کارکنان مدارس و بیمارستانها، به منظور افزایش تولید فولاد، به کورههای خانگی منتقل شدند. با همه اینها نتیجه این اقدام مائو، چیزی نبود جز تودههای بیکیفیت آهن که تقریباً ارزش اقتصادی نداشت.
به گفته دکتر شخصی مائو، او تنها زمانی متوجه اشتباه خود شد که در سال ۱۹۵۹ از کارخانه بزرگ تولید فولاد در ایالت منچوری چین دیدن کرد و فهمید فقط میتوان در کارخانههایی با مقیاس بزرگ و با سوخت مناسب همچون زغالسنگ، فولاد باکیفیت تولید کرد. اگرچه مائو در آن زمان هم تصمیم نگرفت به طور کامل ایده کورههای خانگی فولاد را کنار بگذارد و پس از مدتزمان زیادی در همان سال، سرانجام به طور کامل از تصمیم خود برگشت.
زندگی تحت حکومت مائو تسه تونگ برای مردم چین بسیار عجیب و ددمنشانه بود. زمانی که مائو، رئیسجمهور خلق چین بود، خطمشیهایی را اعمال کرد که نتیجه خوبی نداد و در نهایت بین ۴۵ تا ۷۵ میلیون نفر از چینیها در نتیجه تصمیمات او جان خود را از دست دادند.
منابع:
۱- بینام (۲۵/۶/۱۳۹۶) احمقانههای مائو، اشتباهاتی که باید از آنها درس گرفت، تجارت فردا (۱/۸/۱۴۰۱)
۲- تدینی مهدی (۲۱/۷/۱۳۹۸) گنجشک کُشان مائو، تاریخ ایرانی (۱۱/۸/۱۴۰۱)