تعداد بازدید: ۱۴۹۳
کد خبر: ۱۳۸۹۵
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۸ - 2022 26 June
گفتگوی منتشر نشده با زنده‌یاد آیت‌ا... فقیه امام جمعه فقید نی‌ریز
نویسنده : دکتر مختار کمیلی / پژوهشگر فرهنگ و ادبیات

هیهاتَ اَن یأتی الزمانُ بمثله
انّ‌الزمان بمثله لبخیل (لَعقیمُ) 
«روزگار هرگز چون او نخواهد آورد، به دوستی که روزگاران از آوردن چون او بخیل و نازا است.»

*****
سالها پیش که بیت بالا از ابوتمّام شاعر عرب را با قافیۀ لام (لَبخیلُ) برای بهشتی‌روان جاودانه‌یاد امام جمعۀ فقید حضرت آیت‌ا... سید محمد فقیه می‌خواندم، فرمودند که به جای «لبخیل»، «لعقیم» هم آمده است. امروز امّا در فقدان آن عالم وارسته باید بگویم که با هر قرائتی، این بیت در وصف اوست. 

چند شماره پیش، گفته‌های امام جمعۀ فقید را دربارۀ مسجد نظربیگی (امام حسن(ع) کنونی) و پیشنمازان آن خواندیم. 

در این شماره پای صحبتهای آن مرحوم پیرامون تاریخچه مسجد جامع صغیر می‌نشینیم. در خلال این صحبتها، مطالبی بس شیرین دربارۀ آیین‌های سوگواری مردم نی‌ریز در ایام محرم در دهه‌ها پیش خواهید خواند که گمان نمی‌کنم در جایی دیگر ضبط شده باشد. مانند این که مردم نی‌ریز هنگام سینه‌زنی یک دست را پشت هم می‌گرفتند و با دست دیگر سینه می‌زده‌اند. 

برای این که حالت محاوره‌ای گفتار امام جمعه محفوظ بماند، عین عبارات نقل می‌شود. 

وصف مسجد جامع صغیر 
«امّا از نظر مساجد که در این شهر است تا آنجا که من اطلاع دارم، آنهایی که زمان ما بود، یکی مسجد جامع کبیر بوده، دوم مسجد جامع صغیر مشهور به مسجد بازار  ... اگر یادتان باشد مسجد جامع صغیر دو طاق داشت روبروی هم مثل مسجد جامع کبیر؛ نظیر هم. یک طاق دارای محراب بود و یک طاق هم روبروی آن بود و حوض کوچکی هم وسط داشت. طاق شمالی تخریب شده بود و بعد که مرحوم پدر ما پیشنماز این مسجد شد، پدر عبدالرحیم بناکار، استاد حسن، آن طاق را زد. آن وقت دو طرفش دو تا شبستان بود. یک شبستان طرف غرب و یک شبستان طرف شرق که هر کدام از محلات شهر در ماه رمضان در بخشی احیا می‌گرفتند. 

ین مسجد حوضی در ورودی داشت و دو تا سکو هم داشت که آنجا تابستان‌ها نماز می‌خواندند و اتاقی در دالان داشت برای خادم مسجد. دستشویی هم طرف شمال بود. پشت منزل عیسی پسر اسماعیل پسر خداداد اسماعیل‌زاده.»

منبر مسجد جامع صغیر 

«مسجد ستونهای قدیمی داشت و یک منبر سیاه هم آنجا بود. کی این منبر را برده، نمی‌دانم. این نوشته‌هایی که سید ابراهیم نوشته، روی این منبر می‌ایستاده. سید ابراهیم خوشنویس پسر سید حسین که وقایع [...] را [در سال] 1270 [مهشیدی]، با مرکب می‌نوشته(1). منبر چوبش سیاه بود. بعد تکه‌تکه‌اش کردند، بعد کی برد نمی‌دانم. باید از این معانی‌ها بپرسید.»

جزوه‌های مسجد جامع صغیر 
«برای مسجد جامع صغیر دو تا جزوه داریم. یک جزوه از شعله داریم و یک جزوه از حاج زین‌العابدین خان. ایشان یک [قرآن] سی جزوه‌ای در سال 1267 [مهشیدی] وقف کرده بر مسجد جامع صغیر که در ختمیات می‌خواندند. در سال 1287 [مهشیدی] هم شعله دستور داده قرآنی نوشتند که در آن نوشته: «به دستور شعله پسر باقرخان وقف بر مسجد جامع صغیر». 

کتیبه‌های مسجد جامع صغیر 
«بحثی که داشتیم راجع به مسجد جامع صغیر بود. این مسجد که لوحه دارد. ببینیم سنه‌اش برای چه سالی است؟ سال 840 یا 84. 

کلو یعقوب قصاب را دیدید. نوشته بود أمر بعمارة هذا المسجد الشاب المکرّم یعقوب قصاب، گفتیم سال 840، حالا درسته یا نه نمی‌دانم که سنگ نوشته‌اش در طاق مسجد هست.(2)

کتیبۀ دیگر(3)  مال بیش از چهارصد سال قبل است. نوشته برای زمان تهماسب میرزا است. مسجد آباد بود که آمدند سنگ نوشته را بر تارک دالان مسجد نصب کردند.  عکس آن نوشته نقش دیوار در کتاب سواد و بیاض افشار چاپ شده. کتابش را من دارم.»

پیشنمازان مسجد جامع صغیر 
از کسانی که در اینجا نماز می‌خواندند تا جایی که ما شنیده‌ایم یکی سید اسماعیل که امام جمعه اینجا بود و یکی سید رزاق پسر بود که خانه‌اش تو خانه سید مصطفی قطبی سر کوچه بود، کنار مصلّا بود که بعد سید مصطفی قطبی خانه را از آنها می‌خرد و آن آیۀ نوری که نوشتند برای آن زمان بود که سید ابوطالب خوشنویس بالای بخاری نوشته بود که حالا باید پیدا کنم و به شما نشان دهم.

بعد از آن آقا سید نعیما در آنجا نماز می‌خوانده. مرحوم پدر از پدرش نقل می‌کرد که وقتی می‌آمد، سید محترمی بود و نقاره تعطیل می‌شد. چون روز عاشورا، قدیم همین امامزاده من یادم هست کوچک بودیم، بلندگو نبود، می‌رفتند پشت‌بام شبستان امامزاده، نقاره می‌زدند تا مردم خبر می‌شدند و می‌آمدند سینه می‌زدند و دسته حرکت می‌کرد و یا اربعین که سینه می‌زدند با شال و قبا سینه می‌زدند. یک دست پشت هم می‌گرفتند و یک دستی سینه می‌زدند و دور می‌زدند.

بعد از سید نعیما، مرحوم سید محمّد پیشنماز توی این مسجد نماز می‌خوانده. سید نعیما پدر شهاب، وقتی سید نعیما نماز باران می‌خوانده می‌گفت سید محمد (پیشنماز) را بیاورید. سید محمد (پیشنماز) نوجوان و متدین بود. می‌گفت این نوجوان را بیاورید که دعای باران قبول می‌شود. علّت داشت. خواهر سید محمد زن سید یحیی بود و سید یحیی خواهرزاده سید نعیما بود. سید یحیی بعد از پدرش کلانتر نی‌ریز بود. سید یحیی داماد سید ابراهیم پدر سید محمد پیشنماز بود. 

سید نعیم دایی یحیی بود. از روی آشنایی می‌گفت سید محمد در جمع ما باشد دعایش قبول می‌شود. مدتها سید محمد پیشنماز در مسجد بازار نماز می‌خواند. 

جزوه‌ای کوچک هست نوشته مرحوم سید محمد با صد نفر از صلحای مسجد بازار هم قسم است و قراردادی داشتند که هر کدام از دنیا رفتند سه روز سر قبرش روضه و نماز و قرآن بخوانند. به این ترتیب عمل می‌کردند. یکی از آنها مرحوم آخوند ملا ابوطالب بود (جد استاد مهدی)، دیگری آقا سید محمدحسین جد بناکاری‌ها، دیگری پدربزرگ محمدحسین ولی و ... بودند. 

سید محمد بعد از مدتی می‌رود مسجد آقا سید علی (میر حیدرعلی، مسجد الزهراء) قبل از زمان پهلوی.

سید محمد پیشنماز سه جا نماز می‌خواندند. اول در مسجد جامع صغیر که با صد نفر از صلحا پیمان داشتند و برنامه داشتند. بعد می‌آیند مسجد آقا سید علی و بعد از آن می‌آیند به دعوت خانم نزهت‌الملوک و زینت‌الملوک تا آخر عمر در مسجد نظربیگی نماز می‌خواندند. 

بعد در سال 1326 خورشیدی مرحوم پدر (آقا سید هدایت‌اله) مشهد می‌‌رود خدمت سید یونس اردبیلی، حکم می‌گیرد و بعد می‌آید مسجد بازار و این مسجد رونق می‌گیرد. تو این مسجد فضله (فضولات) شب‌پره بود و نجس بود. از آیت‌الله اصفهانی پرسیده بودند چه کار کنیم تا این که مرحوم پدر آمد و قسمت صف جلو را درست کرد و صف عقب هم مخروبه شده بود و استاد حسن را آوردند، پدر عبدالرحیم بناکار. ایشان طاق عقب را هم زد و کم‌کم برایش فرش، حصیر و بوریا، در قسمتی که شبستان و الآن محراب هست، درست کردند. اینجا در ایام رمضان، احیا می‌گرفتند.

قبرستان پشت مسجد جامع صغیر 
خیابان که کشیده شد قسمتی از مسجد زده شد و ناقص شد. خیلی از سنگ‌های عتیق پشت آن بود. پشتش قبرستان بود. یکی (منظور قبری) برای سید نعیم بود و یکی برای سید جواد و یکی برای سید داوود. سنگ‌های عتیق بود. برای سید نعیم و سید جواد مانده. یکی تو پیاده‌رو(4) و یکی هم داخل مسجد. مال سید اشرف داخل حسینیه است که صاف شده... 

پشت مسجد بازار را می‌خواستیم جزء مسجد کنیم که میراث فرهنگی مانع می‌شد که رفعش کردیم و بعد از آن جزء مسجد کردیم. خلاصه قبرستان هر چه بود جزء مسجد شد و مسجد بزرگ شد. قبرستان هم شد حسینیه مسجد که قبر سید جواد و سید اشرف هم آنجا بود که باید نوشته شود. 

این هم داستان این مسجد که به نام مسجد امام خمینی تغییر نام یافت.

پی نوشت‌ها: 
1. منظور یاداشت تاریخی‌ای است مربوط به [...] که به خط سید ابراهیم فرزند سید حسین بر دیوار مسجد کتابت شده بود. (رک: تاریخ و فرهنگ نی ریز، 55)

2. این کتیبه هنوز پابرجاست و می‌توان آن را هنگام ورود به مسجد بر سینه دیوار زیارت کرد.

3. منظور لوحه سنگی است که بر سردر ورودی مسجد نصب شده بود. در این لوح فرمان شاه تهماسب درباره صابون خانه‌های نی‌ریز، کتابت شده است. (رک:تاریخ و فرهنگ نی‌ریز، محمد جواد شمس،41)

4. این سنگ هنوز در پیاده‌رو افتاده است. امام جمعه فقید، بارها درباره قرائت و حفظ این سنگ با من سخن گفتند.

نگارنده  هم در چندین جا، مطالب آن مرحوم را بازگو و منتشر کرد و دو سه بار هم به اعضای شورای شهر گوشزد نمود اما دریغ: 
سینه مالامال درد است ای دریغا مرحمی
دل زتنهایی به جان آمد خدا را همدمی

مسجد جامع صغیر و پیشنمازهای آن

 وضعیت اسفبار میراث تاریخی نی‌ریز

سنگ قبر‌های تاریخی بزرگان نی‌ریز رها شده در پیاده‌رو خیابان!!

 
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها