این مقاله از کتابی به نام «ابر طبقه» نوشته دیوید راتکاف و ترجمه آقای احمد عزیزی گرفته شده است. نویسنده متخصص و استاد دانشگاه در حوزههای سیاست خارجی، تجارت بینالمللی و راهبردهای اقتصادی است. وی در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون عهدهدار معاونت وزارت بازرگانی آمریکا در امور تجارت بینالمللی بوده و نویسنده کتاب پرفروش «اداره جهان، روایت محرمانه شورای امنیت و معماران قدرت آمریکا» است. از او مقالات متعددی در واشنگتن پست و سایر نشریات معتبر آمریکا منتشر شده است.
سیاست جهانی کره خاکی در دست 6 هزار نفر است
مترجم نیز تحصیلاتش را در مدرسه عالی بازرگانی تهران و دانشگاه جرج واشنگتن به پایان رسانده و سالها در وزارت خارجه ایران کار کرده و مسئولیتهایی همچون قائم مقام وزیر خارجه را به عهده داشته است.
نویسنده بر این باور است که سیاست جهانی کره خاکی در دست ۶ هزار نفر است. یعنی به ازاء هریک میلیون نفر جمعیت ۶ میلیاردی سال ۲۰۰۶ زمین، یک نفر جزو ابرطبقه است. او نگاشته:
در جهانی با قدرتی شدیداً متراکم، ابر طبقهای صرفاً چند هزار نفری کلیدهای زمین را در چنگ خود دارند. شبکهها و نشستهایی آنان را در ورای مرزها و حوزهها به هم میپیوندد. بیشترشان زبان مشترک دارند، روزنامههای مشترک میخوانند و به استراحتگاههای مشترک سفر میکنند. قدرت نه تنها در دستان شماری اندک متراکم است بلکه همین شمار اندک نیز تنها در چند نقطه از جهان متمرکزند. غالباً سفیدپوست هستند و مرد. تنها چند هزار نفرند با اشتراکات فراوان و دستی بر مهمترین اهرمهای قدرت و علایق مشترک. از تنظیم بازارها تا فراگردهای اخذ مالیات، آزادی جابهجایی تا دسترسی آسان به نیروی کار، از تعیین آنها که باید به سلاحهای کشتار جمعی دسترسی داشته باشند یا آنها که نباید داشته باشند.
با همه پراکندگی جهانی و ندرت نظایر این ابر طبقه در انبوه میلیاردها انسان کره زمین به عنوان جامعهای خاص، شیوه شکلگیری این جامعه، حداقل با چشم عقل دشوار نیست. جغرافیایی که
قدرت نه تنها در دستان شماری اندک متراکم است بلکه همین شمار اندک نیز تنها در چند نقطه از جهان متمرکزند
از کنیزینگتون جنوبی (یکی از ناحیهها و مناطق لندن میباشد که مساحت آن ۹/۳ کیلومتر است. در این منطقه ساختمانهای مهمی همچون موزه ویکتوریا و آلبرت، موزه تاریخ طبیعی لندن، موزه علوم لندن، رویال آلبرت هال، کالج سلطنتی لندن و کالج سلطنتی موسیقی لندن قرار دارد) تا شرق مَنهَتَن (به انگلیسی: Manhattan از بخشهای پنجگانه کلانشهر نیویورک و مرکز اقتصادی و اداری آن)، از سن تروپه (Saint-Tropez یکی از شهرهای تفریحی فرانسه) تا دوبی، از دانشگاههای هاروارد و کمبریج تا اتاقهای جلسات هیأت مدیره، نهادهای فرهنگی، بانکها و دستجات سیاسی امتداد دارد. این جزایر انسانی که با علایق مشترک و هواپیماهای اختصاصی به هم پیوستهاند، مجمعالجزایری پر زرق و برق و قدرتمدار در دل اقیانوسی از انسانهای تشنه، آرزومند و محرومند. اقیانوس انسانهایی که برای آنان کار میکنند، از تصمیماتشان آسیب میبینند، مورد هجوم سیل خروشان حوزههای سیاسی آنان قرار دارند و عمیقاً از دیدگاههای آنان تأثیر میگیرند. این جغرافیایی نیست که روی هر نقشهای قابل مشاهده باشد. با وجود اینکه یقیناً بیش از هر جغرافیایی در عصر جهانی شدن، با مرزهایی در حال رنگ باختن، بر حیات انسانها اثرگذار است.
در مورد تعداد اعضای ابرطبقه باید گفت در هر یک میلیون نفر از جمعیت کره خاکی یک نفر و در میان ۶ میلیارد جمعیت زمین تقریباً ۶ هزار نفر از آنان در ابر طبقه حضور دارند و در هر رشتهای از فعالیتهای انسانی قابل شناسایی هستند. برخی به آسانی قابل تشخیصند مانند رهبران تراز اول دولتی از کشورهای فعال در صحنه بینالمللی و برخوردار از اهرمهای سیاسی، اقتصادی و منابع لازم برای اعمال نفوذ بر دیگران، رهبران نظامی در چند کشور معدود با توان اعمال زور فراسوی مرزهایشان، مدیران کلیدی و سهامداران فعال در ۲۰۰۰ شرکت پیشتاز جهانی، اکثریت یک هزار میلیاردر کره زمین، یکه تازان عرصه دات کام، سرمایه داران قالتاق چینی، شیوخ عرب، غولهای والاستریت، لندن و سایر بایتختهای سرمایه جهان، هنرپیشگان، دانشمندان، اساتید و نویسندگانی با نفوذ استثنایی و رهبران ادیان جهانی.
بین رهبران سیاسی آمریکا، اروپا و مجموعه کشورهای غربی با شرکتهای نفت و گاز رابطههای بسیار متقابل و تنگاتنگ وجود دارد.
برای درک بهتر تأثیر این اعضای ابرطبقه در حوزه اقتصاد بد نیست به مصادیقی با آمار و ارقام اشاره کنیم:
در سال ۲۰۰۷ میلادی تولید ناخالص داخلی جهانی ۴۷ تریلیون دلار برآورد شد. در همان سال جمع فروش ۲۵۰ شرکت تراز اول جهان بیش از ۸۷/۱۴ تریلیون دلار؛ تقریباً برابر یک سوم تولید ناخالص داخلی جهان و بالاتر از تولید ناخالص داخلی آمریکا یا اتحادیه اروپا (به ترتیب ۲۰/۱۳ تریلیون و ۷۴/۱۳ تریلیون دلار) بود. فروش تنها یکصد شرکت صدر این فهرست بیش از ۷۲/۹ تریلیون دلار و جمع فروش ۵ شرکت اول آن (وال - مارت، اکسون موبیل، رویال داچ شل، بی بی و جنرال موتورز) تقریباً ۵/۱ تریلیون دلار بالاتر از تولید ناخالص داخلی همه کشورها منهای ۷ کشور بود. مقایسه مستقیم تولید ناخالص داخلی کشورها با فروش شرکتها، هرچند ناقص است، به لحاظ نفوذ اقتصادی تصویر تکاندهندهای از آنها ترسیم میکند به طوری که اکسون موبیل بزرگتر از عربستان سعودی - بیست و پنجمین اقتصاد بزرگ جهان - است. وال مارت مابین اندونزی و لهستان قرار دارد و جنرال موتورز سر و گردنی بالاتر از تایلند!
برای شناخت بیشتر نفوذ این شرکتها و مدیران آنها میتوانیم به میزان فعالیت بعضی از آنها اشاره و آنها را معرفی نماییم.
فروش سالانه ۲۰۰۰ شرکتی که در رأس شرکتهای جهانی قرار دارند در زمان انجام این پژوهش جمعاً ۲۷ تریلیون دلار بوده است و ۱۰۳ تریلیون دلار دارایی دارند. به عنوان یک نمونه جمع داراییهای مبادله شده در بازارهای سرمایه جهانی توسط شرکت مک کینزی بالغ بر ۱۴۰ تریلیون دلار است.
به این ترتیب تصمیمات تنها چند هزار نفر اعضای هیئت مدیره و مدیریت این شرکتها مستقیماً بر زندگی شاید یک میلیارد نفر یا بیشتر در جهان مؤثر است. مانند تأثیر آنها بر ایجاد کار، کاهش کار، تغییر شرایط کار و ایجاد استانداردهای زیستمحیطی و نیز حمایت از برخی سیاستمداران محلی و بی مهری نسبت به برخی دیگر از نتایج عملیات آنها است. علاوه بر این با وجود ۳ یا ۴ میلیارد انسانی که در تلاشند به نحوی خرج و دخل خود را برابر کنند، مجموع انسانهای وابسته به تصمیمهای تعداد کمی از تصمیمسازان ارشد شاید نیمی از نزدیک به یقین بیشتر کارکنان شاغل در جهان باشند.
برای درک بهتر چگونگی نفوذ کانونهای قدرت مالی در قلمرو اشخاص سرمایهگذار قابل ذکر است که در سال ۲۰۰۱، ۱۰ درصد از ثروتمندترین آمریکائیها مالک تقریباً ۸۵ درصد سهام موجود بودند و یک درصد از ثروتمندترین آمریکاییها یک سوم از جمع ثروت این کشور را در کنترل خود داشتند. لازم به یادآوری نیست که صاحبان بزرگترین کانونهای ثروت و نیز آنها که ثروتشان به شکل سهام است در شرکتها از قدرت و نفوذ گستردهای برخوردارند. آرای سهامداران تعیین کننده سرنوشت هیئت مدیره و مدیرانی است که تصمیماتشان در مورد بزرگترین شرکتها بر میلیونها کارگر، خانوادهها مشتریان و عرضه کنندگان آنها در سراسر جهان اثرگذار است. در اینجا به معرفی کوتاهی از این ثروتمندترین مردان جهان میپردازیم:
کارلوس اسلیم هلو یکی از ثروتمندترین مردان جهان با بیش از ۶۷ میلیارد دلار ثروت از طریق شرکتهای متعلق به خود ۹۴ درصد خطوط تلفن مکزیک و ۷۰ درصد باندپهن اینترنت در این کشور را در کنترل خود دارد. در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ به ثروت او ۱۹ میلیارد دلار یا در حدود ساعتی ۲/۲ میلیون دلار افزوده شد که در سال ۲۰۰۷ برابر تقریباً ۸ درصد تولید ناخالص داخلی مکزیک بود.
کاندالیزا رایس وزیر خارجه اسبق آمریکا ده سال یکی از مدیران شرکت نفتی شِورون بود.
در حوزه اقتصاد باز میتوانیم به یک بانک اشاره کنیم.
خانم وُو شائو لینگ مدیریت ذخایر خارجی بانک خلق چین را برعهده دارد که بیش از ۴/۱ تریلیون دلار است. داراییهای مالی تحت کنترل این بانک از هر نهاد مالی عمومی دیگر در تاریخ جهان بیشتر است و پیشبینی شد از رقم ۲ تریلیون دلار تجاوز کند. اخیراً نیز با یک سرمایهگذاری ۳ میلیارد دلاری در گروه بلکستون به مرکزیت نیویورک بر دامنه نفوذ خود در خارج از کشور افزوده است. وُو همچنین در سال ۲۰۰۷ در فهرست مقتدرترین زنان جهان که مجله فربِس آن را منتشر کرد قرار داشت و چه بسا در این فهرست نفوذ جهانی وی دست کم گرفته شده باشد.
راتکاف معتقد است بین رهبران سیاسی آمریکا، اروپا و مجموعه کشورهای غربی با شرکتهای نفت و گاز رابطههای بسیار متقابل و تنگاتنگ وجود دارد. نقش نفت و انرژی در تعیین مقامات سیاسی و موفقیت در انتخابات ریاستجمهوری، مجالس قانونگذاری و ... رابطه زیادی است.
او نوشته: یکی از وزرای سابق بازرگانی در آمریکا یک شرکت انرژی را اداره میکرد. کاندالیزا رایس وزیر خارجه اسبق آمریکا ده سال یکی از مدیران شرکت نفتی شِورون بود. دونالد رامسفلد وزیر اسبق دفاع آمریکا و کریستین تاد ویتمن مدیر سابق آژانس حفاظت از محیطزیست، سهام قابل توجهی در شرکتهای مرتبط با انرژی داشتند. در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ شرکتهای عمده انرژی بین ۲۰ و ۲۵ میلیون دلار در هر دوره انتخاباتی به داوطلبان حامی برنامههایشان - به طور میانگین ۸۰ درصد به جمهوریخواهان و ۲۰ درصد به دموکراتها - پرداخت کردند.
اما بد نیست به ابر طبقه نظامی هم بپردازیم. رئیسجمهوری آمریکا فرماندهی عالی ارتش آمریکا را به عنوان پیشرفتهترین و مقتدرترین نیروی نظامی جهان بر عهده دارد. ارتش آمریکا بیش از ده هزار کلاهک هستهای دارد و با ۲.۵ میلیون نفرپرسنل نظامی ثابت و ذخیره در بیش از ۱۳۰ کشور جهان حضور فعال دارد. آمریکا در سال ۲۰۰۷ بیش از ۶۳۰ میلیارد دلار صرف امور دفاعی کرد که بیش از مجموع هزینههای نظامی بقیه جهان بود.
راتکاف به تأثیر پدیده جهانی شدن بر ابر طبقه اشاره کرده و نوشته: با ظهور دوران جهانی شدن، تحول دورانساز دیگری در حال وقوع است. سرمایه جهانی و نیز اطلاعات لحظه به لحظه جابهجا میشود و زمان و هزینه این نقل و انتقال در حد چشمگیری کاهش یافته است. حاصل این تحول در عین حال که تشکیل بنگاههای جهانی را ممکن ساخته، پیام آنان را به مخاطبان گوناگون منتقل میکند و آنها را به یکدیگر پیوند میزند.
در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ شرکتهای عمده انرژی بین ۲۰ و ۲۵ میلیون دلار در هر دوره انتخاباتی به داوطلبان حامی برنامههایشان - به طور میانگین ۸۰ درصد به جمهوریخواهان و ۲۰ درصد به دموکراتها - پرداخت کردند.
او به نقش ابر طبقه فرهنگی نیز اشاره میکند و مینویسد: مارکهای جهانی با وجود شرکتهایی، چون کوکاکولا، مایکروسافت، ای. بی. ام، جنرال الکتریک، نوکیا، تویاتا و اینتل با ارزش برآورد شده بیش از ۳۰ میلیارد دلار، عامل مهمی در شکلگیری فرهنگی جهانی بوده اند.
در شمارههای بعد به نقش بیشتر ابر طبقه در ابعاد مختلف بر روی میلیاردها انسان کره خاکی خواهیم پرداخت تا بیشتر متوجه شویم در پشت پرده سیاست ظاهری جهانی و در پشت نوع حکومتها و انتخاباتها اعم از دنیای آزاد، کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه چه مسائلی نهفته است و سیاست و حاکمیت را چه کسانی رقم میزنند؟ به عبارت ساده کلید اداره کره خاکی در دست چه کسانی است؟!
منبع:
راتکاف، دیوید (۱۳۸۹) ابر طبقه، نخبگان قدرت جهانی و جهانی که میسازند، مترجم: احمد عزیزی، تهران: کویر