شل سیلور استاین
شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی، زاده ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰.
اگرچه به عنوان شاعر و نویسنده کودکان و نوجوانان شناخته میشود اما آثارش بین بزرگسالان نیز بسیار دوست داشتنی است.
از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی مینویسد که این دو کار، نقاشی و نوشتن تنها اموری بودند که وی در آنها موفق بود.
او هرگز نمیخواست برای بچهها بنویسد و با اصرار یکی از دوستانش که نویسنده کودکان بود به جهان ادبیات کودک داخل شد و سبکی جدید و تک را بنیان نهاد.
سیلوراستاین در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فراخوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات آغاز کرد.
داستانهای شل در بسیاری از کشورهای جهان ترجمه شده و جزو کتابهای محبوب برای همه سنین است.
زبان نوشتههای شل قالبی طنزگونه، ساده و گاهی حتی تلخ دارد؛ اما نکتهای که درباره این نوشتهها میتوان گفت این است که درونمایه و سبک آثار او به شکلی است که مباحث فلسفی، روانشناختی و جامعهشناسی که در اشعارش نهفته، حاکی از نگاه متفاوت او به زندگی است.
وی در 68 سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت.
*****
وقتی چمدانش را
به قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم، این کار را نکن
نگفتم: برگرد و
یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید:
دوستش دارم یا نه؟
رویم را برگرداندم
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهایی را که نگفتم،
میشنوم
نگفتم: عزیزم متأسفم،
چون من هم مقصر بودم
نگفتم: اختلافها را
کنار بگذاریم
چون تمام آنچه میخواهیم
عشق و وفاداری
و مهلت است
گفتم: اگر راهت را
انتخاب کردهای
من آن را سد نخواهم کرد
*****
خورشید را می دزدم
فقط برای تو !
میگذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو میگویم
چقدر دوستت دارم!
فردا تو میفهمی
فردا تو هم مرا
دوست خواهی داشت، میدانم!
آخ فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده
چرا آفتاب نمی شود ؟
یکی نیست بگوید
خورشید کدام گوری رفته؟
*****
از وقتی که عاشق شدم
فرصت بیشتری پیدا کردم
برای این که پرواز کنم
فرصت بیشتری برای این که
پرواز کنم و بعد زمین بخورم
و این عالی است
هر کسی شانس پرواز کردن
و به زمین خوردن را ندارد
تو این شانس رو
به من بخشیدی
متشکرم