تعداد بازدید: ۱۷۲۷
کد خبر: ۹۳۷۳
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۹ - 2021 14 February
گفتگو با جاسم طاطی، دانشجوی دکترای فیزیک
سمیه نظری، گروه گزارش

/  کلاسهای خارج از چارچوب مدرسه،‌برای کنکور نبود
/  در فرانسه چون رزومه خاصی از فیزیک نداشتم هیچ‌جا پذیرش نمی‌شدم
/  هر کاری نیاز به اشتیاق و انگیزه دارد
/  با وجود همه مشکلات پیش‌رو هنوز مشتاق تحصیلم
/  اگر فرد موفقی باشم،‌همه را مدیون مادرم هستم
/  پذیرش در آزمون استخدامی ایران معیارهای غیرعلمی وغیرتخصصی دارد

قدم‌هایش را محکم‌تر برداشت، عزمش را جزم کرد و رهسپار راهی شد تا به دنبال علمی باشد که همه آن را با ثروت مقایسه می‌کنند و هنوز این سؤال در ذهنشان است؛ علم بهتر است یا ثروت؟ رهسپار راهی شد برای رسیدن به خواسته‌هایش، خواسته‌هایی که می‌دانست با تلاش و کوشش می‌تواند آنها را به دست بیاورد. راهش طولانی بود و خودش این را می‌دانست. برای رسیدن به خواسته‌هایش باید سختی‌های زیادی را تحمل کند؛ اما به دلیل علاقه‌ای که به آموختن داشت، روز به روز اراده‌اش را قوی‌تر و تلاشش را بیشتر کرد تا با علم به ثروت برسد و هر دو را با هم داشته باشد. 

معلم خوب، دانش‌آموز خوب
جاسم طاطی، زاده روستای جعفرآباد در سال١٣٧٢ است. او درس‌خواندن را از مدرسه کوچکی در همان روستا شروع کرد؛ سال دوم تا پنجم را به زادگاه مادری‌اش، یعنی شهر مشکان برگشت و همان جا دوران ابتدایی را در مدرسه آیت مشکان به اتمام رساند. بعد از پذیرفته شدن در امتحان ورودی مدارس نمونه دولتی، دو دوره راهنمایی و متوسطه را در استهبان سپری کرد. 


می‌گوید: «خیلی خوش شانس بودم که در این مدارس تحصیل کردم. علی‌رغم سختی دوری از خانواده و زندگی در خوابگاه، خوبی‌هایی هم داشت؛ مثل معلم‌های بسیار دلسوزی که در تدریس و کارشان متعهد بودند، دانش‌آموزانی که بیشترشان با انگیزه تحصیل آمده بودند و همین عوامل فضای مساعدی بود برای تحصیل. از خوش‌اقبالی من بود که این فرصت برایم فراهم شد تا آنجا درس بخوانم. در دوره دبیرستان زمان ما، مثل الان خیلی کلاس خارج از چارچوب مدرسه برای کنکور وجود نداشت و اساساً احتیاجی هم نبود. چون همه معلم‌های خوب شهر در همان مدرسه تدریس می‌کردند. در سال کنکور به جز کلاسهای مدرسه، عصرها در همان کلاس‌ برای کنکور درس می‌خواندیم. شاید در یک شبانه‌روز،  ٤ الی ٥ ساعت برای کنکور وقت می‌گذاشتیم.»
ادامه می‌دهد: «پدر و مادرم سواد نداشتند؛ اما همیشه من را تشویق و توصیه به ادامه تحصیل می‌کردند. یادم نمی‌رود در همان سالهایی که در استهبان بودیم، معلم ریاضی داشتیم که من رابطه خوبی با او داشتم. جوانی بود با سلیقه و باشخصیت که نحوه برخوردش با دانش‌آموزان خیلی دوستانه و خوب بود. او همیشه به چشم من آدم منطقی به نظر می‌رسید و من ناخودآگاه تحت تأثیر مرام و شخصیت او قرار گرفته بودم و تصمیم گرفتم که در دانشگاه هم ریاضی بخوانم. البته آن‌موقع هم خانواده و هم معلم‌ها مخالف رشته ریاضی بودند و می‌گفتند بازار کار مناسبی برای این رشته وجود ندارد؛ اما من علاقه داشتم و همان سال اول، رشته کارشناسی ریاضی را با کسب رتبه منطقه‌ای٩٠٠ و رتبه کشوری ٢١٠٠ تهران قبول شدم.»

دو راهی سخت
کارشناسی‌اش که تمام شد، برای کارشناسی ارشد امتحان داد و با رتبه کشوری ٨ دانشگاه شریف تهران قبول شد. دو سال به سرعت برق و باد گذشت. کارشناسی‌ ارشد ریاضی محض که تمام شد، بورسیه فرانسه را گرفت و برای گرفتن کارشناسی ارشد دوم عازم آنجا شد. می‌گوید: «در فرانسه بر روی موضوعی کار می‌کردم که خیلی به فیزیک نزدیک بود. من از قبل به فیزیک خیلی علاقه داشتم و به این نتیجه رسیدم که بهتر است برای رشته دکترا فیزیک بخوانم. اما مشکل این بود که در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد هیچ کدام از درس‌های رشته فیزیک را پاس نکرده بودم و بالطبع رزومه‌ای هم از فیزیک نداشتم. چند جایی درخواست دکترا فیزیک دادم؛ اما چون رزومه ای از این رشته نداشتم، هیچ جا پذیرش نشدم. بین یک دوراهی سخت بودم که فرانسه بمانم و دکترا ریاضی بخوانم یا برگردم ایران در کنکور دکترای فیزیک شرکت کنم. با هرکس مشورت کردم، گفت فرانسه بمان؛ اما من علاقه‌ای به دکترای ریاضی نداشتم و ریسک کردم؛ تصمیم گرفتم به ایران برگردم و کنکور فیزیک بدهم. ایران که برگشتم، بهترین اتفاقی که برایم افتاد این بود که از خدمت سربازی معاف شدم و توانستم در کنکور دکترای فیزیک شرکت کنم. خوشبختانه در تابستانی که گذشت در کنکور شرکت کردم و در حال حاضر در پژوهشگاه علوم بنیادی مشغول به تحصیل در رشته دکترای فیزیک ذرات بنیادی هستم.»

موفقیت راه درازی نیست
او از ٢٧ سال عمری که پشت سر گذاشته احساس رضایت دارد و می‌گوید: «وقتی تصمیم گرفتم در دانشگاه ریاضی بخوانم، خیلی به عواقب انتخابم فکر نمی‌کردم؛ چون آن‌ موقع اطلاع چندانی از رشته‌های دانشگاهی نداشتم. به نظرم هیچ کس در آن سن نمی‌تواند دقیق بگوید که علاقه و شخصیتش بیشتر با کدام رشته هماهنگ است. یک دانشجو یا دانش‌آموز صرفاً با نگاه به بازار کار فعلی آن رشته تصمیم می‌گیرد که در دانشگاه چه زمینه‌ای را ادامه بدهد و به ملاکهای دیگر تقریباً توجهی نمی‌کند. واقعاً احتیاج به مشاوره دارد که آدم باتجربه عینی و ملموسی از آن رشته به او کمک کند تا بتواند خوب تصمیم بگیرد. من منکر این حقیقت نیستم که فرد باید نیاز جامعه، بازار کار و جایگاه اجتماعی را در انتخاب رشته در نظر بگیرد؛ اما باید کاری را انجام دهد که در آن اشتیاق و انگیزه داشته باشد.»


از نظر او موفقیت راه دور و درازی نیست، پول و قدرت نیست و هیچ استانداردی برای آن وجود ندارد. ادامه می‌دهد:‌«در جواب به سؤال شما که آیا خودم را فرد موفقی می‌دانم یانه، باید بگویم تا این جای زندگی آدم خوش‌شانسی بودم. البته من فقط یک دانشجو هستم و هیچ کار خاصی نکرده‌ام که بر مبنای آن ارزیابی کنم؛ اما خوشحالم که با وجود همه مشکلات پیش ‌رویم، هنوز مشتاق به درس و ادامه تحصیل هستم و همه این مراحل تا همین امروز برایم تجربه خوبی بوده است. چون اگر سختی بوده، شور و اشتیاق هم بوده و من با لذت این دوره از زندگی‌ام را پشت سرگذاشته‌ام و امیدوارم در آینده هم به لطف خدا انگیزه و اشتیاق برای ادامه مسیر داشته باشم. ایمان دارم که اگر با اشتیاق مشکلاتت را پشت سر بگذاری و به سوی اهدافت قدم برداری، می‌توانی به موفقیت برسی.»

هزینه‌های گزاف و نبود حمایت
مادر تنها یک هدف دارد؛ خوشبختی پسرش. با تمام توان کار می‌کند و از خدا آرزوی موفقیت پسرش را دارد. می‌گوید: ‌«منِ جاسم اگر به اینجا رسیدم و حس خوبی به زندگی دارم، اول مدیون مادرم هستم. او با وجود مشکلاتی که داشتیم، همه تلاشش را کرد تا دغدغه‌های من کمتر شود و با آرامش بتوانم درس بخوانم. از خدا سپاسگزارم که از همان اوایل دوران دانشگاه موقعیتی پیش آمد که من با حاج‌آقا همتایی آشنا شدم. او مثل یک پدر برای من بود و همیشه با تشویق‌ها و مشاوره‌هایش باعث شد من مسیرم را ادامه بدهم. همچنین سپاسگزار معلمان دوران دبیرستانم هستم که واقعاً متعهد و کاردرست بودند. همیشه خدا با من بوده و دوستانی سر راهم قرار داده که نکته‌های مفیدی از آنها یاد بگیرم و در اکثر تصمیم‌گیری‌ها و سختی‌ها همراه و همدلم باشند.» 
او در مورد تفاوت تحصیلات عالی در ایران و کشورهای خارجی می‌گوید: «تفاوت عمده‌ای که در تحصیلات تکمیلی ایران با سایر کشورها وجود دارد، این است که در هر جای دنیا وقتی دوره دکترا دایر می‌کنند، عملاً به چشم یک شغل به آن نگاه می‌کنند و از همان اول ورود حقوق و مقرری می‌دهند تا نیازهای اولیه زندگی فرد برطرف شود. اما در ایران تقریباً دولت همان نگاهی را که به تحصیلات دوران کارشناسی دارد، همان برخورد و نگاه را با تحصیلات تکمیلی دارد؛ یعنی فرد به عنوان دانشجوی دکترا بعضاً باید به جای اساتید تدریس کند. موظف است تعداد مشخصی کلاس حل تمرین برگزار کند و در نهایت به جز وامی که صندوق رفاه آن هم با سختگیری‌های ضمانت می‌دهد، هیچ حمایتی از فرد نمی‌شود. به عنوان یک فردی که بین ٢٥ تا ٣٠ سال سن دارد، نه از خانواده می‌تواند کمک بگیرد - چون خانواده در این سن از فرد توقع دارند که مستقل شده باشد - و نه دولت و دانشگاه کمکی می‌کنند. در نهایت برای تأمین نیازهای اولیه‌ای مثل هزینه خوابگاه، هزینه غذا و هزینه ایاب و ذهاب، به اجبار باید کاری خارج از دانشگاه پیدا کند که در بیشتر موارد این کار مرتبط با رشته تحصیلی فرد نیست و این باعث می‌شود که دانشجوی دکترا همزمان هم بیرون کار کند، هم وظایفی که دانشگاه بر دوشش می‌گذارد، مثل تدریس به جای اساتید و تصحیح برگه و... را مجانی انجام دهد و در عمل زمان و انگیزه‌ای برایش نمی‌ماند که به کار پژوهشی بپردازد.»

عالم بی‌عمل
وی در ادامه می‌گوید: «یکی از اصلی‌ترین دلایل من برای این که پژوهشگاه دانش‌های بنیادی را برای دکترا به دانشگاه شریف ترجیح دادم، این بود که اینجا مقرری مختصری به دانشجو می‌دهند تا درگیر هزینه اولیه‌اش نباشد.  


مشکل دیگری که در کشور ما وجود دارد، این است که اگر دانشجویی همه مشکلات و هفت ‌خوان را پشت سر گذاشت، نوبت به آزمون استخدامی می‌رسد. پذیرش در آزمون‌های استخدامی که معیارهای آنها غیرعلمی و غیرتخصصی است، وزارت علوم مشخص می‌کند و برای جذب نیرو باید شرایط اعتقادی زیادی داشته باشی. مریم میرزاخانی زمانی که دکترا گرفته بود، اگر قرار بود به ایران بیاید و استخدام دانشگاه شریف شود، با معیارهایی که وزارت علوم مشخص کرده بود، هیچ‌وقت جذب دانشگاه نمی‌‌شد. یعنی بازار کار ایران این است که هر چند دکترای با کیفیت از خارج کشور گرفته باشی، بعد از اتمام تحصیلات مشکلات زیادی برایت پیش می‌آید. مشکلی که دانشجوی دکترا در ورود به صنعت بازارکار دارد این است که علم و تجربه داری، اما شغلی که واگذار می‌کنند، یک کار از پیش تعریف شده است و فردی که با مدرک دکترا آنجا است، مثل یک عالم بی عمل است و حقیقتاً نمی‌تواند از علمش استفاده‌ کند.» 

در ایران ارتباط دانشگاه و صنعت ضعیف است
دانشجوی دکترای فیزیک ذرات بنیادی معتقد است که صنعت کشور ما نیازمند آموزش و تکنولوژی است؛‌می‌گوید:  ‌«اگر به تولیدات کشور نگاه کنیم، می‌بینیم آنقدر تکنولوژی ما پیشرفت نکرده که چیز جدیدی صادر کنیم. صادرات ما مواد خام و بازیافت نشده است که نیاز به فراوری دارد و برای حل این مشکل باید تکنولوژی پیشرفته‌تری داشته باشیم. اما متأسفانه به دانشجو این آموزشها داده نمی‌شود یا تکنولوژی صرف او نشده تا وقتی به عنوان یک مهندس وارد کار صنعت می‌شود، سبد تولیدش فرآورده‌های تکنولوژیک باشد. 


سالهای گذشته در ایران نه تنها ظرفیتهای صنعتی جدیدی ایجاد نشده، بلکه تعداد زیادی از واحدهای صنعتی یا تعطیل شده و یا تعدیل نیرو کرده‌اند. از طرف دیگر ارتباط صنعت و دانشگاه خیلی مؤثر و عمیق نیست. تحصیل در رشته‌های مهندسی و علوم پایه ریسک بالایی دارد و اگر فرد واقعاً علاقه داشته باشد در این رشته‌ها تحصیل کند، بهتر است حتماً شناخت نسبی از اوضاع صنعت و دانشگاه داشته باشد و بداند به دلیل ارتباط ضعیف دانشگاه و صنعت، عملاً بسیاری از آن مهارتها و آموزش‌هایی که در بازار و صنعت نیاز است، در دانشگاه آموزش داده نمی‌شود. پس دانشجو باید این را در ذهن داشته باشد که فقط حدود ٤٠ درصد آن چیزی را که واقعاً برای کار در صنعت لازم است، در دانشگاه یاد می‌گیرد و مهارتهای اساسی و لازم را باید از طریق اینترنت و تجربه عملی در کار کسب کند. 


دانشگاه خوب رفتن در ایران، به هیچ وجه تضمین نمی‌کند که فرد آینده شغلی متناسب با رشته‌اش همراه با حقوق خوب داشته باشد؛ اما مزیت‌هایی دارد؛ مثلاً دانشجو با افرادی آشنا می‌شود که به واسطه آنها و مدرک دانشگاهی معتبر، راحت‌تر می‌تواند جذب صنعت و بازار کار شود. از طرفی همیشه به آدم‌هایی دسترسی دارد که کمک می‌کنند مهارتهای لازم برای کار را راحت‌تر یاد بگیرد. اما اگر دوست داشته باشد که کار پژوهشی انجام دهد، مسئله بغرنج‌تر و سخت‌تر است. 


با توجه به تجربه خودم، می‌توانم بگویم که ما خیلی با شرایط مناسب فاصله داریم. احتمالاً در یک مقطعی فرد به این نتیجه می‌رسد که اگر بخواهد کار پژوهشی مفید و تأثیرگذاری انجام دهد، باید از ایران برود. ولی با همه این مشکلات امیدوارم شرایط برای کار تحقیقاتی در کشورمان به گونه‌ای بهتر شود تا این فکر به ذهن هیچ جوان ایرانی نرسد و آینده روشنی را در کشور خودش داشته باشد.»‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها