در روز پنجشنبه ٣٠ فروردینماه شبکه «iFilm» در یک اقدام عجیب، «غریبانه» پرفروشترین و یکی از اولین عاشقانههای ایرانی بعد از انقلاب در دهه ٧٠ را پخش کرد.
در ابتدا اینکه تلویزیون تغییر نگرش داده و با پخش این فیلم رابطی بین سینما و تلویزیون شده موجی از امید را نوید داد.
جوانی به نام بزرگ با بازی «ابوالفضل پورعرب» در نمایشگاه اتومبیل شوهر خواهرش که یوسف نام دارد مشغول به کار است. یوسف از او میخواهد که ماشین گرانقیمت خانم دکتر ثابتی با بازی «هدیه تهرانی» را به او تحویل دهد. اما بزرگ تصادف میکند و یوسف مجبور میشود برای پرداخت خسارت چند چک به خانم دکتر بدهد.
بزرگ چند بار نزد خانم دکتر میرود تا رضایتش را بگیرد و به جای یوسف او خسارت بدهد، اما دکتر ثابتی به بزرگ پیشنهاد میکند که در مقابل چکهای یوسف او باید برای چند ماه همسرش بشود تا بتواند مشکل خروج از کشور را حل کند.
بزرگ بهناچار قبول میکند. از طرفی پروین با بازی «میترا حجار» دوست خانم دکتر ثابتی به او اطلاع میدهد که بزرگ به بیماری سختی مبتلا شدهاست.
بهرخ از بزرگ درخواست میکند که بیماریاش را درمان کند، ولی اثری ندارد و از دنیا میرود و خانم دکتر، تازه میفهمد که عاشقش بوده…
اما آنچه مهم است و احمد امینی کارگردان فیلم در پایان و در نقد فیلم در همین شبکه عنوان میکند، بیانِ شاهسکانس فیلم در آخر بود.
در این سکانس بهرخ آماده رفتن است اما ناگهان صدای بزرگ پخش میشود:
بزرگ: باید حدس میزدم.
بهرخ: که چی؟!
بزرگ: که عاشقم بشی!
اهمیت این سکانس به آن دلیل است که به بیننده گفته شود که بالاخره بهرخ چهره سنگی این فیلم عاشق بزرگ شده.
اما در نهایت این سکانس حذف و این فیلم با تصمیم رسانه ملی با پایان باز تمام شد.
جالب این که امینی ساخت این فیلم را به دلیل همین سکانس قبول کرده بود.
شاید رسانه ملی که دست به سانسور خوبی دارد در توجیه کار خود به این نتیجه رسیده باشد که عنوان دوست داشتن از زبان یک مرد شاید سبب انحراف شود.
یکی دیگر از سکانسهای حذف شده اعلام قطعی سرطان نقش اصلی فیلم بود که توسط یک پزشک متخصص در یک میهمانی خصوصی (همراه با ساز و نوای سنتی) اعلام میشود و دکتر میگوید که دیگر کاری ساخته نیست. نکته جالب توجه حذف این سکانس بود و در واقع بیننده باید تا سکانس آخر و مرگ «بزرگ» منتظر میماند تا ببیند که او خواهد مُرد.
از طرفی مدیران رسانه ملی نشان دادن آلات موسیقی را حرام میدانند و از پخش آن خودداری میکنند! مسئلهای که جای بحث فراوان دارد.
اینکه آی فیلمیها بنا داشتند تا فیلم را اینگونه به قهقرا بکشند بهتر بود اصلاً آن را نشان نمیدادند. بیتردید مردم بلدند از کلوپهای عرضه محصولات فرهنگی اصل فیلم بدون سانسور را تهیه و تماشا کنند.
به قول سهراب سپهری:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید...