کاریکلّهماتور
کاریکلّهماتورهای محمد جاوید
- لالایی خواندم تا هیجانم بخوابد .
- پر چانه بود شاطر.
- چرا به زخم های «کاری» حقوق نمی دهند؟!
- بی مادر بزرگ شده بود، با زبان پدری صحبت می کرد.
- عزرائیل که سلام کرد، غزل خداحافظی را خواندم.
- معلم تا تکلیف دانش آموز را روشن کرد، خاموش شد.
- طلا که ریزش کرد، طلا فروش خانه خراب شد.
- ابر بارور را چون نبارید سزارین کردند.
- به آرایشگاه رفت تا سرزده به منزل ما بیاید.
- بدون ترازو دندانم را کشید دندانپزشک.
نظر شما


