آموزشِ بازاری!

این روزها، فصل ثبتنام است؛ ثبتنام کودکان، نوجوانان و جوانان برای کلاسهای تابستانی، اوقات فراغت و البته در ادامه، سال تحصیلی جدید. اما در این میان، یک پرسش اساسی ذهن بسیاری از خانوادهها و دغدغهمندان آموزش را درگیر کرده:
چرا کیفیت فدای کمیت شده است؟
کافیست در گوشهوکنار شهر و در فضاهای مجازی و... نگاهی بیندازیم؛ انبوهی از تبلیغات رنگارنگ کلاسها و آموزشگاههای متنوع، از زبان و ورزش گرفته تا موسیقی، نقاشی و دیگر مهارتها. در صدر این فهرست، آموزشگاههای زباناند که مانند قارچ در شهر روییدهاند، درست مانند کافیشاپهایی که روز به روز بیشتر میشوند. در ردههای بعد، کلاسهای هنری، فرهنگی و تفریحی صف کشیدهاند.
با وجود کاهش نرخ رشد جمعیت، کاهش تعداد دانشآموزان و افزایش شدید هزینهها، این رشد عجیب کلاسها چه معنایی دارد؟ آیا واقعاً نیاز جامعه این حجم از کلاسها را طلب میکند یا ما با پدیدهای بهنام اقتصاد «آموزشِ بازاری» روبرو شدهایم؟
یکی از مسئولان آموزشگاههای فعال در نیریز در گفتوگویی غیررسمی اذعان میکرد که بسیاری از آموزشگاهها، دورههای سهماهه را به دو یا سه ترم تقسیم میکنند تا از تعداد اندک هنرجویان، بیشترین درآمد را داشته باشند. نتیجهی مستقیم این روش، افزایش هزینهها برای خانوادهها و افت شدید کیفیت آموزشی است.
از سوی دیگر، وضعیت مدارس غیردولتی نیز قابل تأمل است. مجوزهای زیاد برای تأسیس مدارس جدید، بدون توجه به امکانات، فضاهای آموزشی یا تعداد دانشآموزان، باعث شده تا مدارسی در خانههایی استیجاری و بدون تجهیزات کافی (معلمان زبده، آزمایشگاه، سالنهای ورزشی مناسب، و حتی یک حیاط استاندارد و کلاسی با امکانات حداقلی) فعالیت خود را آغاز کنند. این در حالیست که برخی از این مدارس حتی با حداقل دانشآموز ممکن، سال تحصیلی را آغاز میکنند.
در این میان، پدیدهای دیگر هم قابل مشاهده است: رقابت ناسالم و به دور از اخلاق برای جذب دانشآموز. از دعوتهای مکرر در گروههای خانوادگی گرفته تا رفتارهای شبهالتماسی برای ثبتنام، همه و همه زنگ خطری جدی برای شأن و منزلت آموزش و مدرسه است.
حالا سؤال جدی از مسئولان آموزش و پرورش و دیگر سازمانهای مرتبط این است: در میان این حجم از صدور مجوزها و رشد قارچگونه مؤسسات آموزشی، سهم کیفیت کجاست؟ آیا آموزش قرار است به بازاری صِرف برای سودآوری بدل شود؟
پیشنهاد میشود برای بهبود وضعیت آموزش در شهرستان این پنج مورد مدنظر قرار گیرد:
۱. بازنگری در فرآیند صدور مجوزها:
مجوز تأسیس مدارس یا آموزشگاهها باید بر پایه آمار واقعی دانشآموز، زیرساختها و نیازسنجی دقیق صورت گیرد، نه صِرف رابطه یا توان مالی مؤسس.
۲. نظارت بر نحوه برگزاری ترمها:
دورههای آموزشی باید بر پایه استاندارد مشخصی برگزار شود؛ چندپاره کردن دورهها برای سود بیشتر ممنوع شود.
۳. حمایت هدفمند از آموزشگاههای کیفی:
ارائه تسهیلات به مراکزی که واقعاً کیفیت آموزشی را اولویت قرار دادهاند، باید در دستور کار باشد.
۴. ایجاد سامانه شفاف ارزیابی آموزشی:
خانوادهها باید بتوانند بر پایه ارزیابیهای واقعی و تخصصی، آموزشگاه یا مدرسهی فرزندشان را مورد نقد و بررسی قرار دهند.
۵. تقویت مدارس دولتی بهعنوان مرجع آموزش کیفی:
اگر مدارس دولتی از نظر نیروی انسانی، تجهیزات و امکانات تقویت شوند، بخش زیادی از این بازار سودجویانه خودبهخود جمع خواهد شد.
به امید آن روز...