تعداد بازدید: ۲۵۰
کد خبر: ۲۳۵۷۷
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 28 June
سرمقاله

آنچه از جنگ ۱۲ روزه فهمیدیم

نویسنده : امین رجبی/ سردبیر

این جنگ هرچه بود، بعد از ۱۲ روزِ پرماجرا پایان یافت و آتش‌ها خاموش شد.  

دردآور بود که مردمان را و سربازان و فرماندهان وطن را شهید و مجروح دیدیم و هموطنانی که از خانه و کاشانه و زادگاهشان آواره شدند و بنا‌هایی که به ویرانی افتاد و دل‌هایی که لرزید. کاش هیچ‌گاه در هیچ‌جا جنگی رخ ندهد و آتش کینه روشن نشود.

اما این جنگ هرچه بود، درس‌های بزرگی داشت از جمله...
فهمیدیم که بزرگ‌ترین سرمایه هر کشور مردمان آن‌اند بدون تفاوت‌های مذهبی و سیاسی و قومیتی. چه این که دیدیم همین مردم عزیز و مظلومِ ما گرچه از وضع ناگوار اقتصادی و تبعیض‌ها و کمبود‌ها و فشار‌ها و فساد‌ها و ناکارآمدی‌ها دل‌چرکین و رنجیده‌اند،  اما آنجا که پای دست‌اندازی اجنبی به مام میهن در میان است، با دل‌های پرخون، دست به دست هم می‌دهند و دل‌ها را یکی می‌کنند و یک‌صدا چه از داخل مرز‌ها و چه از بیرون، پشتْ‌گرم مدافعان وطن می‌شوند و نمی‌گذارند که خارجیان از اختلافات داخلی سوء‌استفاده کنند و خدای ناکرده پای بر دامان مام ایران  بگذارند.

ایران مادر ماست و ما، چون ناموس باید نگاهبان آن باشیم حتی شده با بذل جانِ عزیز.

همین مردم در شهر‌های امن، جانانه پذیرای آوارگان بودند به طوری که آن آوارگان همه‌ی ایران را خانه‌ی خود دانستند و در وطن احساس غربت نکردند. دست‌مریزاد ...

فهمیدیم که نفوذی‌ها تا بیخ گوشمان آمده‌اند و همراهِ ما زندگی می‌کنند و مثل خودمانند و خودشان را خودی‌تر از همه نشان می‌دهند، اما خائن به وطن و مزدور و جیره‌خوار بیگانه‌اند.  

دو هزار و سیصد و اندی سال پیش هم ما از یک نفوذی خائن ضربه خوردیم. کسی که راه نفوذ و ضربه را به اسکندر نشان داد و آریوبرزن این آخرین سردار دفاع از میهن فدا شد و ایران به دست اجنبی افتاد.  

نوشته‌اند: با وجود آریوبرزن و نگهبانان تنگه پارس، عبور نیرو‌های نظامی اسکندر از تنگه‌های کوهستانی امکان‌پذیر نبود. اما اسکندر با همراهی چوپانی که تنگه را خوب می‌شناخت، شبانه از بیراهه تنگه را دور زد و خود را از راه‌های کوهستانی به نیرو‌های نظامی ایرانی رساند.

فهمیدیم نفوذی آنی نبود که بدی‌ها و کاستی‌ها را جار می‌زد، بداخلاقی می‌کرد، بر سر مسئولان هوار می‌کشید، افشاگری می‌کرد  و حتی زندان می‌رفت. او به واقع دلسوزِ واقعی بود. نفوذی همان بوده و هست که وضع موجود را تأیید می‌کند و بر پیشانیِ دلسوزان برچسب نفوذی می‌زند. همان که خودش را خودی و دلسوزان را ناخودی نشان می‌دهد. همان که به هر بهانه‌ای مردم را می‌رنجانَد و دلسرد می‌کند. اما در هنگامه‌ی این آزمونِ سخت، این نفوذی‌ها به سایه خزیدند و خفه شدند و در مقابل، همان دلسوزانِ واقعی و همان مردمانِ ساده، با خار در چشم و استخوان در گلو به دشمن خارجی «نه» گفتند و نگه‌داشتِ تمامیتِ وطن را فریاد زدند و هموطنان را به یکدلی و ماندن و دفاع فراخواندند. اقوام وطن‌پرستِ ایران‌زمین هرگز ندای تجزیه‌طلبی سر ندادند و همه پای ایران ایستادند. این جنگ خیلی پرده‌ها را برانداخت و واقعیت‌ها را هویدا کرد.

حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود 
تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند

فهمیدیم که هیچ کشورِ دیگری از شرق تا غرب و از مسلمان تا مسیحی و بی‌دین، دلسوزِ واقعی ما نیست. همه دنبال منافع خودند و ما باید «خود» به فکر میهن باشیم. در هنگامه‌ی بحران‌های اینچنینی، کسی از آن‌ور مرز‌ها برای ما تره هم خرد نمی‌کند.

فهمیدیم که برای امنیت کشور، هم موشک می‌خواهیم، هم دیپلماسی و از آن دو مهم‌تر همراهی مردم. هیچکدام از اینها به تنهایی کارآمد نیست و بویژه و بویژه مردمانِ راضی، حِصن حَصین (دژِ استوار) مملکت‌اند.  

حالا در این روز‌های بعد از جنگِ ۱۲ روزه به سر می‌بریم؛ روز‌هایی که هرگز شبیه قبل از آن نیست. ما چیز‌های زیادی فهمیده‌ایم و همین فهمیدن و آگاهی رمز تغییر و بهتر شدن است. امید که مسئولان و بزرگانِ نظام هم خیلی چیز‌ها را فهمیده باشند و نفوذی‌های «غیرخودی» را برانند و مردم را «خودی» بدانند و دنیای آنان را آباد کنند.

چنین باد

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها