تعداد بازدید: ۱۳۰
کد خبر: ۲۳۵۶۷
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 28 June
ماجراهای من و بی‌بی

بِجی ای همه ثفت‌نامِ کلاسِی طاق و جفت، سلام کردن یاد بچو بیدین

نویسنده : گلابتون

بی‌بی هنوز درست و حسابی وارد خانه نشده، شروع کرد به نق زدن...

- ووووی آدم یَی مَنه میره خونِی سوریو، هزار مَن میشه ورمیگرده!

- چی شده بی بی باز؟

- اَز بس که قُپس میره سوری، از بس که طاقچه بالا میذره ندید بدید. تا هی دیروز تو کَپِی هندونه اُوو میخورده، حالا بری من کَلاس کَلاس می‌کنه! حالا بوگو کَلاس رفتنم قُپس دره؟

- کی بی‌بی؟ کلاس چی؟

- هی کَلاسِی تاوِسونی دیه!

- کی رفته کلاس تابستونه بی‌بی...

- کیو! نوه‌ی سوری!

- کیو؟ کیو کیه بی‌بی؟

- کیومرث دیه!  

- آهان. خب مگه چی شده حالا بی‌بی؟

- هیچی دیه. رفتم دو دقه خونشون نِشِسم، کیوام اونجا بوده. سوری بس که تعریف کرد‌ای بچو تابسون کلاس‌ای چیو و او چیو ثَفت نامش کردن، دهنُش کف کرد. میگه اَ کَلاس زبان میا، میره کَلاس سنتور، اَ سنتور میا، میره کَلاس شنا، اَ شنا میا، میره فوتبال، اَ فوتبال میا میره کَلاس کوفت، اَ کوفت میا، میره کَلاس زَرمار! هیچی خو نگفتم ازُش. تو دلوم گفتم بِجی‌ای همه ثفت‌نامِ کلاسِی طاق و جفت، یَی سلام کردنی یاد‌ای بچو بیدین. ده سالُش شده، وختی می‌نیش مث ه دو چیش نیگات می‌کنه یَی سلامی بلد نی... حالا کَلاسم یکی، دو تا، سه تا،‌ای خو خِرِفه! خرف‌ترم می‌شه با‌ای همه کَلاس!

- نمی‌دونم چی بگم والا بی‌بی، ولی به نظر منم این روزا کلاس‌فرستادن بعضی بچه‌ها بیشتر جنبه کلاس داره تا آموزش بی‌بی!

تلفن که زنگ خورد بی‌بی گوشی را برداشت...

- الو ننه ناهید چطوری؟ حالُت خوبه؟ چه خَوَر؟ هاااا، کی؟ سامان؟ میگه حوصله‌ام سر رفته؟ میه مجبوری اعصاب خودُته خرد کنی ننه؟ بفرسُش چار تا کَلاس... هااااا، هم کَلاس دره هم خودُت سه چار ساعت راحتی... جون بُواش دَرشه، چشُش کور شه، شَریه کَلاسا رِ بده!

بِجی ای همه ثفت‌نامِ کلاسِی طاق و جفت، سلام کردن یاد بچو بیدین

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها