نازپروردهای و درد نمیدانی چیست
سرودن را از دوران راهنمایی آغاز کرد، زمانی که تحتتأثیر یکی از دوستانش، هوس شعر گفتن به سرش زد.
برای اینکه بهصورت جدی وارد دنیای ادبیات شود، در مقطع پیشدانشگاهی از ریاضی به علوم انسانی تغییر رشته داد و با تلاشی که داشت توانست در ۱۸ سالگی رتبه برتر جشنواره شعر دانشآموزی را کسب کند.
اغلب اشعار او غزل است و، چون پیچیدگی خاصی ندارد، به دل مینشیند.
از سامانی دو کتاب «ایما» و «سالیان» به چاپ رسیده است.
نازپروردهای و درد نمیدانی چیست
گریهی ممتد یک مرد نمیدانی چیست
روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست
در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهراً معنی «برگرد» نمیدانی چیست
شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمیدانی چیست
گفتم از عشق تو دلخون شدهام، خندیدی
نازپروردهای و درد نمیدانی چیست
*****
من کویری خشکم، اما ساحلی بارانیام
ظاهری آرام دارد باطن توفانیام
مثل شمشیر از هراسم دست و پا گم میکنند
خود ولی در دستهای دیگران زندانیام
بس که دنبال تو گشتم شهرهی عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانیام
میزند لبخند بر چشمان اشکآلود شمع
هر که باشد باخبر از گریهی پنهانیام
هیچ دانایی فریب چشمهایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم میدهد نادانیام
*****
با من ِ تنها غریبی، آشنای دیگران
کاش من هم لحظهای بودم به جای دیگران
از همان روزی که دستان مرا کردی رها
برگ پاییزم که میافتم به پای دیگران
در نگاه مردم دنیا اسیری سادهام
در خیال خام خود فرمانروای دیگران
عاشقی یکسان اگر با کفر باشد کافرم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخمهای کهنهام تنها نه از لطف تو است
دسترنج روزگار است و دعای دیگران!