رویگردانی مردانه، گرایش زنانه

بررسیهای میدانی نیریز هم این الگوی کشوری را تأیید میکند؛ موضوعی که مشاوران و کارشناسان روانشناسی نیریز ریشههای آن را در باورهای فرهنگی، هنجارهای اجتماعی و تفاوتهای فردی جستجو میکنند. اما چرا هنوز مردان کمتر از زنان به سراغ مشاوره میروند و چه موانعی بر سر راه سلامت روان مردان نیریزی وجود دارد؟
آمارها چه میگویند؟
آمارهای رسمی کشور نشان میدهد زنان سهم قابل توجهی از متقاضیان مشاوره روانشناسی را به خود اختصاص دادهاند؛ تا ۸۰ درصد. چیزی که مدیرکل امور روانشناسی سازمان بهزیستی نیز با صراحت بیان کرد: «زنان بیشترین مراجعه کنندگان حضوری و تلفنی به مشاوره هستند». در سطح شهر نیریز نیز، آمار همان مسیر را طی کرده؛ ۶۶ درصد از مراجعان زنان و تنها ۳۴ درصد مرداناند.
در همان حال، گزارشی از روزنامه هممیهن نشان داد دوسوم دانشآموزان تمایلی به صحبت و مشورت با خانواده یا معلم خود ندارند؛ خانوادهها یا درگیر معیشتاند یا گوش شنوایی برای فرزندان باقی نگذاشتهاند و یا نصیحتها را جایگزین گفتگو کردهاند. مجموعهای از استبداد تربیتی، مشکلات اقتصادی و فقدان مهارت ارتباطی.
نیاز جدید؛ واقعیتی که نمیتوان چشم بر آن بست
انسان امروزی برای خوب زندگیکردن، نه فقط زنده ماندن، ناگزیر است از هزار توی مشکلات اقتصادی، شغلی، عاطفی و فرهنگی عبور کند. فشارها و تنشهایی که تکنولوژی و فردگرایی و سبک زندگی مدرن بر او وارد کردهاند، تأثیری عمیق بر سلامت روان دارد و نقش مراکز مشاوره در زندگی برجستهتر شده است.
اما چرا زنان مسیر مشاوره را هموارتر طی میکنند؟
ناصر الهیار مسئول مرکز مشاوره مهرآیین، دلایل تفاوت مشارکت زنان و مردان در مراجعه به مراکز مشاوره را در ۵ بخش اصلی تحلیل میکند:
تفاوت ساختاری: زنان با صحبتکردن و بیان جزئیات به آرامش میرسند و مردان بیشتر تمایل دارند مشکلاتشان را در سکوت و تنهایی حل کنند.
هنجارهای کلیشهای: ذهنیتهای جنسیتی، از کودکی نهادینه و تقویت میشود. مرد بودن با قویبودن، کنترل و پنهانکردن رنج و هیجان گره میخورد. احساس شرم و خجالت، مردان را از بیان مشکل بازمیدارد.
درک متفاوت از اقتدار: مردان کمکخواهی را در تضاد با اقتدار و استقلال خود میبینند؛ کمکگرفتن معادل ضعف تفسیر میشود.
تفاوتهای فیزیولوژیک: نوسانات هیجانی و انعطافپذیری زنان در جستجوی کمک بیشتر است.
نادیدهگرفتن نقش خود در مشکلات: مردان برای حفظ اقتدار تمایل به مقصریابی و سرپوش گذاشتن بر نقش خود در رخدادها دارند.
جاوید کرمینژاد، مسئول مرکز مشاوره ساحل آرامش، وجه مغزی و روانی را برجسته میکند:
تسلط مغزی متفاوت: مردان عمدتاً چپمغزترند و منطق در مغزشان غالب است؛ همین باعث میشود دیرتر و کمتر پی به وجود مشکل ببرند و بهدنبال کمک روانشناختی باشند.
شخصیت متفاوت در پذیرش مشکل: زنان نسبت به پذیرش ناراحتی و شرایط خود انعطافپذیرترند.
استقلالطلبی مردان: احساس از دست دادن قدرت، مانع کمک گرفتن آنان میشود.
ارتباط و اعتماد کمتر: مردان به دشواری صمیمیت میورزند و اعتماد میکنند.
نگرشهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی: باورهای رایج و فاکتورهای مالی، رغبت کمتر مردان به مشاوره را سبب شده است.
فاطمه پهلوان و میلاد بلاغی، از مرکز مشاوره روانآرام، به زبان ساده، ترکیبی از دلایل فرهنگی، روانی و فردی را در تفاوت مراجعه به مشاور تحلیل میکنند:
حمایت اجتماعی و نقش جنسیتی: در جوامع، پذیرفتهتر است که زنان صحبت کنند و کمک بگیرند؛ از سوی دیگر فشار بیشتری برای مراقبت از سلامت روانی خود و خانوادهشان دارند.
شیوع بیشتر برخی اختلالات روانی در زنان: افسردگی، اضطراب و ... در زنان شایعتر است و این سبب افزایش مراجعه آنها میشود.
آگاهی و جستجوی راهکار: زنان بیشتر به دنبال اطلاعات روانشناختیاند و محیط خانوادگی و دوستانه، آنان را به گفتگو و پذیرش راهنمایی تشویق میکند.
کلیشهها و تابوهای مردانه: «مرد باید قوی باشد!»، «مرد مشورت نمیخواهد!»؛ همین کلیشهها، مردان را برای مراجعه به مشاور با چالش مواجه میکند. حتی مراجعه به مشاوره برای بسیاری از مردان معادل ضعف است.
ابراز احساسات کمتر: مردان عادت کردهاند احساساتشان را بیان نکنند.
ترس از قضاوت و اولویت دادن به راهکار عملی: رویکرد حل مسئله بهجای تحلیل روانی و آگاهی نداشتن از کارکرد پیشگیرانه مشاوره، این مشکل را دوچندان میکند.
از تابو تا ضرورت
آنچه امروز در جامعه ما و نیریز میگذرد، جلوهای از تغییر نگاه به سلامت روان است. اگرچه تابوی مشاوره به تدریج درحال شکستن است، اما مانع فرهنگی پایداری برای مردان باقی مانده؛ هنوز هم مردان حضور در مراکز مشاوره را کمتر تجربه میکنند، ولو با وجود تمامی فشارهای روزمره و چالشهای جدید. از سوی دیگر، زنان بهدلیل پذیرش فرهنگ گفتگو و همچنین حس مسئولیت اجتماعی و خانوادگی، بار دیگر پیشتاز مراجعهاند.
شاید امروز مهمترین گام، تلاش اجتماعی برای تغییر این کلیشهها و افزایش آگاهی در میان مردان باشد؛ تا روزی که مراجعه به مشاور و روانشناس، نه نشانه ضعف، که نشانه بلوغ و خودآگاهی تلقی شود.