
محسن گلبو متولد ۲۰ شهریور ۱۳۵۳ زاده محله امام مهدی نیریز و دارای مدرک مهندسی مکانیک سیالات، حالا نهتنها نامی آشنا برای علاقهمندان این رشته است، بلکه با تلاشی بیوقفه، نقش مهمی در رشد کشتیگیران نسل جدید نیریز داشته است. با او که حالا بازنشسته شرکت سیمان سفید نیریز است، درباره گذشته، حال و آینده کشتی نیریز گفتگو کردیم که میخوانید.
*****
از کودکی به والیبال و فوتبال علاقهمند بودم و والیبال را بهصورت جدی دنبال میکردم. حتی عضو اصلی تیم مدرسه و دانشگاه هم بودم. برادرم مجید کشتیگیر بود و من از همان سالهای کودکی با او به سالن کشتی میرفتم. آن زمان تمرینات در سالن قدیمی شهرداری برگزار میشد که فضای خاص و جالبی داشت. بعدها کشتی به سالن والفجر منتقل شد که شامل سه بخش بود: وزنهبرداری، کشتی و بدنسازی که با بندهایی جدا شده بودند.
از شش سالگی یتیم شدم. مجبور بودم تابستانها سر کار بروم تا بتوانم خرج مدرسه را در بیاورم. چندین بار در مسابقات استانی اول شدم اما هزینه شرکت در مسابقات کشوری و پول بلیت اتوبوس را نداشتم.
در ۱۳ سالگی، یک روز که در سالن والفجر مشغول تماشای تمرینات کشتی بودم، پسرعمویم مصطفی گلبو مرا به زور به روی تشک برد. همانجا فن «بُزکش» را یادم داد و با یکی از بچهها تمرین کردم. فن را خوب اجرا کردم و همان باعث شد که به کشتی علاقهمند شوم. البته همزمان ورزش زورخانهای و والیبال را هم ادامه میدادم.
اولین مربیام برادرم مجید بود. سپس آقایان حسین بذرافشان و جواد مبین در نیریز مرا آموزش دادند. در سال ۱۳۸۱، هنگام تحصیل در مقطع کاردانی در دانشگاه کرمان، زیر نظر استاد حاجملک و زندهیاد شعبان بابا اولادی (مدرس فدراسیون) آموزش دیدم و سبک کشتیام کاملاً تغییر کرد. کشتی آزاد کار میکردم ولی به فنون فرنگی هم علاقه زیادی داشتم و گاهی آنها را در مسابقات بهکار میبردم.
- همدورهایها
عینالله زارع، سعید قلمداد، علیاکبر مبین، آقایان سلطانی، رحمان گلبو، رسول شریعت، مجید صالحپور، عبدالرضا نصرتآبادی، ناصر فرغت، حمید خداپناه، فرزاد روشنروان، برادران نریمان، آقای لایقمند و آقای صفی.
- امکانات آن دوران
خیلی ضعیف بود. تشکهای نامناسب و سخت باعث آسیب رسیدن به بدنمان میشد. همیشه زانو و کتفهایمان درد میکرد و بدنمان پر از زخم بود. خانوادهام با ورزش حرفهای من مخالف بودند. آن زمان تمرینات اصولی نداشتیم و من مرتب آسیب میدیدم. تشکهای برزنتی باعث زخم و خراش روی پوستمان میشد. همزمان که والیبال بازی میکردم، گاهی مچ پایم میپیچید یا دستم درد میکرد و جرئت نداشتم بگویم کجای بدنم درد میکند، چون مادرم ناراحت میشد و سرزنشم میکرد.
با عکسهای روزنامه و کیهان ورزشی فن را یاد میگرفتیم که خیلی سخت بود.
- چرا کُشتی؟
اخلاق، احترام و جوانمردی در کشتی برایم بسیار جذاب بود. کشتیگیرها منش پهلوانی داشتند و همین باعث شد به این رشته دل ببندم.
- مقامها
تقریباً در همهی ردههای سنی، از نونهال تا بزرگسال، در سطح استان مقام آوردم. همچنین در سال ۱۳۷۴ مقام دوم کشوری را در مسابقات المپیاد دانشجویی شیراز کسب کردم.
- مربیگری
دانشجو که بودم، به دلیل سابقه و تجربهام، مربیان از من میخواستند به دیگران آموزش بدهم. به طور غیررسمی از سال ۷۶ و به پیشنهاد آقایان تاجبخش و مرحوم فیضآبادی با اینکه مدرک نداشتم، آموزش میدادم. بهطور رسمی از سال ۸۲ با گرفتن مدرک مربیگری درجه ۳ ملی از شیراز (با تدریس استاد عسگری محمدیان) شروع کردم. سپس مدرک درجه ۲ را نیز گرفتم.
در حدود سال ۸۹، با تشکیل هیئت جدید کشتی به ریاست سردار ماهوتی، بههمراه عیناله زارع مربیگری تیم نیریز را برعهده گرفتیم. در آن زمان، تیم نیریز در رده هفدهم یا هجدهم استان بود و طی دو سال آن را به مقام سوم استان رساندیم.
در رده نونهالان بسیار موفق بودیم و چندین مقام استانی و کشوری به دست آوردیم. حدود ۶ تا ۷ سال تیممان در رده سوم استان قرار داشت. حتی آقای یاراحمدی به تیم منتخب استان راه یافت و از من هم دعوت شد بهعنوان مربی در مسابقات کشوری شرکت کنم. در اولین حضورش، مقام پنجم کشور را کسب کرد و سال بعد نایبقهرمان کشوری شد.
علیرضا شریعت، محمدرضا زارع، امیررضا سپهرآرا و آقای شریفزاده از کشتیگیران موفق ما بودند که بارها در استان مقام کسب کردند
در زمینهای خاکی با بچههای محله کشتی میگرفتیم، از این نظر بیشتر بچهها واقعاً به دنبال ورزش میرفتند اما متأسفانه گوشیها و گیمها، تمام وقت بچههای امروز را پر کرده.
با شیوع کرونا وقفهای جدی در کار ما ایجاد شد و حدود ۷ تا ۸ ماه سالنها تعطیل بود. از سال ۹۷ بهدلیل شرایط خانوادگی به شیراز نقل مکان کردم. پس از آن، جناب آقای زارع و فرزندشان محمدعلی زارع تیم را به خوبی مدیریت کردند. اکنون در حد مشاور با تیم در ارتباط هستم و فعالیت تیم زیر نظر مربیانی، چون حمید قلمداد و با حمایت برادران مبین ادامه دارد. همچنین تیم آقایان نریمان نیز فعال است.
- مشکلات و چالشها
حقیقتاً یکی از چالشها و مشکلاتم، ضعف مالی من و خانوادهام بود. من از شش سالگی یتیم شدم. ما مجبور بودیم تابستانها سر کار برویم تا بتوانم خرج مدرسهمان را در بیاوریم. به عنوان مثال من چندین بار در رده نونهالان و نوجوانان در مسابقات استانی اول میشدم و بعد هزینهای را که بخواهم به مسابقات کشوری بروم و پول بلیت یک اتوبوس را بدهم نداشتم.
از علتهای دیگر این بود که ما واقعاً یک مربی مجرب نداشتیم. مربیان ما در مقطعی از نیریز میرفتند و ما باید خودمان با خودمان کار میکردیم یا به عنوان مثال آقای سعید قلمداد به اردوهای کشوری میرفت، یک فن یاد میگرفت و بعد آن را به ما یاد میداد. مثل الان نبود که فضای مجازی باشد و بتوان فنها را به راحتی یاد گرفت. شاید باورکردنی نباشد، اما ما با عکسهای روزنامه و عکسهای کیهان ورزشی و کتابهای آموزشی فن را یاد میگرفتیم که خیلی سخت بود، اما الان کافیست در اینترنت فلان فن را سرچ کنی. ۱۰۰ مدل از آن فن را به تو آموزش میدهد. از علل دیگر این بود که من هیچوقت یک حریف تمرینی مناسب نداشتم. مثلاً وزنم۸۰ کیلو بود و باید با یک حریف ۶۰ کیلویی تمرین میکردم.
- شاگردان
شاگرد که زیاد بوده، اما بعضیها به صورت مقطعی میآمدند و میرفتند. بعضیها هم میماندند و کشتی میگرفتند، اما یاد دادن کشتی در آن سالها واقعاً سخت بود، چون ما کشتی را از صفر و پایه شروع کردیم. مثلاً با بچه خودم که هفت ساله بود و همچنین با فرزندان آقای زارع شروع کردیم و بعد هم تبلیغ کردیم تا بقیه بچههایشان را آوردند و کشتیگیران زیاد شدند.
سیرجان تنها یک گلگهر دارد و چه استفادههایی میبرد، بهطوریکه اکثر اردوهای تیم ملی کشتی در سیرجان برگزار میشود.
- شاگرد در سطح ملی یا کشوری
آقای یاراحمدی در مقطعی حتی به شیراز آمد و کشتی را در شیراز دنبال کرد. او حتی رقیب اصلیاش محمدمهدی غلامپور را در شیراز شکست داد، اما مربیان محمدمهدی غلامپور، کشتیگیر خودشان را به مسابقات بردند. کسی که قهرمان جهان شد. همین موضوع باعث شد که یاراحمدی از کشتی دلسرد شود. حتی پس از مدتی مربی ایشان آمد و به من گفت کاری کن تا آقای یاراحمدی به کشتی برگردد، اما او انگیزهاش را از دست داده و من تلاش دارم تا او را دوباره به کشتی برگردانم.
همچنین کشتیگیری به نام صالح بیگی داریم که مورد تأیید مربیان تیم منتخب قرار گرفته و حتی در اولین سری به مسابقات کشوری راه یافت و شاید فقط از کمتجربگی بود که مقام هشتم را کسب کرد. همچنین آقای معین هاشمی که در سالهای آینده از او زیاد خواهیم شنید.
- تفاوت کشتیگیران نسل قدیم و جدید
در قدیم ما هیچ سرگرمی نداشتیم. اوج تفریحمان این بود که در زمینهای خاکی با بچههای محله کشتی میگرفتیم، از این نظر بیشتر بچهها واقعاً به دنبال ورزش میرفتند، اما متأسفانه گوشیها و گیمها، تمام وقت بچههای امروز را پر کرده. به خاطر همین است که باید به آرامی بچهها را به طرف کشتی جذب کرد. البته بچههای نسل جدید، نسل بسیار باهوشی هستند و بسیار سریع یاد میگیرند.
- پیشنهاد برای بهبود کشتی نیریز
من فکر میکنم با وجود کارخانههای سیمانسفید، سیمان خاکستری و فولاد، باید از کشتیگیران حمایت شود و آنها میتوانند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. ما حتی میتوانیم کشتی فرنگی را در نیریز راه بیندازیم، همانطور که در مقطعی هم این کار را انجام دادیم و توانستیم در عرض ۶-۷ ماه، آقای ضیغمی را در رشته فرنگی، به عنوان قهرمان استان داشته باشیم. در این زمینه هیئت باید موضوع را به طور جدی دنبال کند.
- ویژگیهای یک کشتیگیر خوب
داشتن فیزیک مناسب، دستهای کشیده و بدن عضلانی در کشتی خیلی مهم است و کسانی در کشتی موفقترند که پر شر و شورتر هستند، اما عامل اصلی موفقیت در کشتی پشتکار است.
- الگوی ورزشی شما
تختی نه تنها برای من، بلکه برای همه کشتیگیران جهان یک الگو و اسطوره، چه از لحاظ تاکتیک و چه از لحاظ اخلاق بود و من اکثر کتابهایش را داشتم. از کشتیگیران خارجی نیز من به سایتیاف خیلی علاقه داشتم که چند ماه پیش از دنیا رفت.
- کار برجسته برای نیریز
ما سعی کردیم تجهیزاتی مانند وسایل بدنسازی را به سالن کشتی بیاوریم که در این مورد از قسمت فنی و مهندسی سیمان سفید نیز بسیار کمک گرفتیم که این کاری ماندگار شد و در حال حاضر، سالن کشتی نیریز، یکی از سالنهای مجهز، چه از لحاظ آموزشی و بدنسازی و حتی از لحاظ تشک، در سطح کشور است.
- اصول مهم دوران مربیگری
اخلاق و علمی کار کردن برایم خیلی مهم بود. سعی میکردم حتماً طبق برنامهای که داشتیم جلو برویم و دیدم که با برنامهریزی واقعاً به نتایج خوبی میرسیم.
- ارتباط با شاگردها
آنها مثل بچههای خودم هستند و هنوز که هنوز است با بسیاری از آنها در ارتباطم. بسیاری از آنها در حال حاضر در دانشگاه درس میخوانند و افتخار میکنم که من شاید در پیروزی آنها نقشی کوچک داشتم.
- توصیه به والدین
خوشبختانه خانوادههای امروزی برخلاف خانوادههای پیشین از ورزش بسیار حمایت میکنند. ما مقام میگرفتیم و حتی مادرمان خبردار نمیشد. اصلاً جرئت این را نداشتیم که بگوییم ما به مسابقه رفتهایم یا از ترس اینکه جلویمان را نگیرند بگوییم میخواهیم به مسابقات برویم. خانوادههای امروز حتی گاهی تیم را ساپورت میکنند و یکی از نقاط قوت تیم نیریز نیز همین است. البته حمایت خانوادهها به نفع خودشان است. هرچه بچهها از فضای مجازی دورتر باشند و بیشتر به سمت ورزش بروند، انسانهای موفقتری خواهند بود.
- اگر به عقب برگردید
حتماً دوباره به سمت کشتی میرفتم، ولی آن را بسیار جدیتر دنبال میکردم و فرصتها را از دست نمیدادم. صد حیف که شرایط زندگی اجازه نداد.
- اگر رئیس ورزش و جوانان بودید
سعی میکردم از امکانات اقتصادی برای بهبود ورزش بیشتر استفاده کنم. ما در همه رشتههای ورزشی استعداد زیادی داریم و باید از این امکانات، معادن و... استفاده کنیم. الان شما سیرجان را ببینید. تنها یک گلگهر دارد و چه استفادههایی میبرد، بهطوریکه اکثر اردوهای تیم ملی کشتی در سیرجان برگزار میشود.
- فرزندان
پسرم امیرحسین ۲۰ سال دارد و والیبال و کشتی را دنبال میکرد ولی در میانه راه با تشویق دوستانش ترجیح داد والیبال را ادامه دهد. من سعی کردم او را اصلاً تحتفشار نگذارم. دخترم، اما ۱۲ سال دارد و علاقهای به ورزش ندارد.
- همچنان ورزش میکنید؟
به خاطر شرایط جسمانی و عملی که داشتم، به توصیه پزشکان تنها پیادهروی و ورزشهای هوازی را انجام میدهم.
- خاطره
سال ۹۴ به عنوان مربی همراه تیم بودم و مسابقات در بناب تبریز برگزار میشد. کشتیگیرمان آقای یاراحمدی حتی توانسته بود کشتیگیر تهران را شکست دهد. برای ردهبندی تا ثانیههای آخر جلو بود ولی خب در ثانیههای پایانی بر اثر یک غفلت کشتی را واگذار کرد. اگر این مسابقه را میبرد سوم میشد و به اردوی تیم ملی راه مییافت که این یکی از خاطرات تلخ من است.
- حرف پایانی
کشتی برخلاف برخی از ورزشها، انفرادی است. تیمی نیست و صفر تا صد آن بر عهده خود ورزشکار است. اگر خوب بجنگی، خودت انجام دادهای و اگر خراب کنی باخت بر عهدهی خود توست. همین است که کشتیگیر در کشتی، و چه بسا در زندگی، به خودش متکی میشود.
از دیگر مزیتهای کشتی این است که انسان را میسازد. باعث میشود غرور آدم در میدان بریزد و برخلاف بعضی از ورزشها که انسان را دچار غرور کاذب میکند، حالتی فروتن بگیرد.
در پایان از زحمات همسرم نیز تشکر میکنم که صبورانه کنار من ایستاد و مرا همراهی کرد.