تعداد بازدید: ۱۰۵
کد خبر: ۲۳۳۳۷
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 31 May
نویسنده : نجیب

باور کونید دیگر هیچ وقت فکر نَمی‌کردم افغانی‌ها بَیایند در این ولسوالی شاخ شوند.  

دیروز پسر خاله «گل‌محمد» که در شهرک سنگ وُلسوالی نَی‌ریز کار مَکوند،  با خندَه گفتَه مَکرد: چند روزی است بَ ارباب گفتَه کرده‌ایم اگر حقوقَمان را زیادَه نکوند اینجا کار نمی‌کونیم و بَ سنگبری دیگری روان مَشویم. کارگر ایرانی هم که کم است. آخر سر اربابان سنگبری مجبورند حقوقَمان را زیادَه کونند.

«گُلاله غلام» این را بَگفت و اَدامه داد: حال مَکونی چَطوری برای این وَلایت شاخ شده‌ایم؟ فکر مَکونی با این همه موهاجر بی نام و نَشان چَکار مَتانند بَکونند؟ راحت کار مَکونند و از همه چیز این وَلایت استفاده مَکونند.  

فقط بعضی وقت‌ها پولیس آنها را گرفته و بَ افغانیستان روان مَکوند؛ آن هم اشکالی ندارد، سری ب خانواده مزنند و چند هفته بعد دوباره برمَگردند.

گفتَه کردم: کاشکی من هم تبعَه غَیر موجاز بودم و مَتانستم مفتی و مجانی با زولَیخا و نَظیرنجیب یَک سَری بَ هم‌وَلایتی‌ها و اقوام بَزَنم. خَیلی دلم هوایَشان را بَکرده. اما چَه کونم که در این وَلایت هر چَه قانونی‌تر کار کونی، بدبخت‌تری.

گُلاله غلام اَدامه داد: هاااا، فکرش را بَکون. بیشترَشان در هر وُلسوالی این وَلایت یَک اسمی دارند و بی نام و نَشان هر کاری دلَشان بَخواهد مَکونند. چَه از این بهتر؟

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها