تعداد بازدید: ۶۱
کد خبر: ۲۳۰۷۱
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۰ - 2025 26 April
نویسنده : فریاد محمودی

تا پی ببرم از سر این عشق زیادم
چون موی پریشان خودش داد به بادم

یک میوه ی کالم که به کرّات لگد خورد
تقدیر من این بود : تماشای فسادم

بی عشق، جهان معنی و مفهوم ندارد
گرچه نرسید عشق هم ای دوست به دادم

تا آمدم از مهلکه ی عشق گریزم
دیدم که به پا خاسته دنیا به عنادم

از زندگی افتادم و از درس بریدم
آسیب زد عاشق شدن حتی به سوادم

آگاهی اگر داشت خدا از نرسیدن
از بهر چه آورد به این عالم و زادم؟

بر سنگ مزارم بنویسید چنین که:
من را نرساند عشق، رفیقان به مرادم!!!

من را نرساند عشق، رفیقان به مرادم!

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها