
خاستگاه ترانهها مشخص نیست، مگر آن که رنگ ویژهای از محل با خود داشته باشند که آن را شیرازی یا کرمانی بدانیم.
صادق هدایت که از بنیانگذاران پژوهش در فرهنگ مردم ایران است، در باره ترانهها مینویسد:
این ترانهها صدای درونی هر ملتی است.
هدایت ترانهها را هنر کامل ارزیابی میکند و شرایط کلی هنر را در آنها میبیند و آنها را سرچشمه بکری مخصوصاً برای تصنیفهای موسیقی میشناسد. (۱)
بنونیست ایرانشناس معروف ترانههای عامیانه ایرانی را در بقایای شعر هجائی عهد ساسانی دانسته است و معتقد است که با دقت و بررسی در این ترانهها میتوان به مشخصات شعر عهد ساسانی پی برد. (۲)
سرایندگان ترانهها اکثراً ناشناسند و همین گمنام بودنِ سرایندگانِ آنها میتواند یکی از ویژگیهای ترانهها باشد
اوج و والایی ترانهها را میتوان در سرودههای بابا طاهر دید.
انصاف حکم میکند بنویسیم هیچکدام از کسانی که بعد از باباطاهر در این عرصه ظاهر شدند به ساحت کلام زیبای او نرسیدهاند.
سراینده دیگری که شعرش در قسمتهای جنوبی ایران اقبال عامه یافته فایز دشتستانی است. فایزخوانی روشی در خوانندگی است که دنیایی غم به همراه دارد.
این نوع فایزخوانی را در قسمتهایی از فارس «شروهخوانی» مینامند. هم اکنون شروهخوانی در داراب فارس وجود دارد.
در فارس با سرایندگانی روبروییم که کارشان مورد توجه روستائیان است از جمله باقرلارستانی، محیا، مهدی، صابر ابن لطیفا، نجما و ...
استاد محمد احمد پناهی سمنانی در کتاب ترانه و ترانهسرایی در ایران در ارتباط با شکل ترانه چنین مینویسد:
دو بیتی در مناطق مختلف ایران نامهایی همچون: بیت، بایانی، دو بیت، دو بینو، چهار بینو، چهارخانه، ترانک، فهلویات، چهارپاره، سیتک، چهاردانه، چهارگاهی، چهار خانه و... دارد.
ایران را باید سرزمین ترانههای محلی بدانیم و سهم فارس در این رهگذر بیش از سایر استانهاست. این ترانهها را روستائیان در نشستهای شبانه خود همراه با ساز نی میخوانند.
*****
ذکر خیر ولایات فارس به طور چشمگیری در ترانههای محلی این سامان آمده است و سرایندگان بی نام و نشان ترانهها بسته به دلبستگی و تعلق خاطری که به این ولایات و به ویژه به زادگاه خود داشته اند، از آنها یاد کردهاند.
البته با همان ویژگیهایی که در ترانهها دیدهاید، عشق و زندگی خمیرمایه اولیه این ترانههاست. تنپوشی از پاکی و صداقت در کوچههای گلآذین ترانهها در گذرند.
در این مختصر نگاهی داریم به حضور سبز ولایات فارس در ترانهها.
از شیراز شروع میکنیم که در ترانهها جایگاهی ویژه دارد و اکثر سرایندگان ترانهها شیراز را ستودهاند.

شیراز در ترانههای محلی
عجب آب و هوایی داره شیراز
پسین دلشگایی داره شیراز
پسین دلگشا و صبح سعدی
عجب شاهچراغی داره شیراز
* * *
صفاهونم، صفاهونم چه جا بی
که هر یاری گرفتم بیوفا بی
بشم یکسر بتازم تا به شیراز
که در هر منزلش صد آشنا بی
(بی= بود/ بِشَم= بروم)
*
مسلمانان، مسلم با دل من
سفر کرده است یار جاهل من
سفر کرده برفته او به شیراز
شوم قربانی آن سرو طناز
(جاهل= در اینجا یعنی جوان)
***
قطاری بستهای بالای شالت
به شیراز رفتهای گل در کنارت
به شیراز رفتهای منزل بگیری
همون پروردگار پشت و پناهت
* * *
اگر بختم به من دمساز باشه
در دولت به رویم باز باشه
برم شیراز و دلداری بگیرم
که شهر عاشقی شیراز باشه
* * *

تو که ناز ناز میری منم میایم
بلند پرواز میری منم میایم
بلند پرواز میری در شهر شیراز
تو که شیراز میری منم میایم
* * *
کبوتر میکنی پرواز، پرواز
از اینجا یک سره تا شهر شیراز
بگو با دلبر افسونگر من
که از بهر جدایی چارهای ساز
* * *
دَم دروازه شیراز چه تنگه
بیاض گردن باقر بلنده
شنیدم خلعتی دادند به باقر
ندونم خلقت شاهون چه رنگه
۱- باقر: سرائیه، ترانه است و زادگاه او لارستان میباشد.
وِل من شوهر چی دار میخواد
دو تا گوشش دو تا گوشواره میخواد
من مسکین نمیگیره دماغش
وِل شیرازی و پولدار میخواد
۱- وِ ل = یار، محسوب
* * *
خدایا یار من کو، یار من کو؟
به شیراز میروی سوغات من کو؟
به شیراز میروی سوغات بفرست
سرانداز گلی با ناز بفرست
سرانداز گلی با نار شیرین
شکر از گوشه دستمال بفرست
۱- گلی= قرمز
ا نار= انار
* * *
نگارا سر ببند که آمدم باز
به زیر لب بخند کمتر بکن تاز
چو میخواهی روی تو رو به شیراز
چو کفتر همرهت آیم به پرواز
* * *
از اینجا تا به شیراز لاله کشتم
میون لالهها سیبی گذاشتم
جلودار میروی سیبم نچینی
که اسم یار جونیم روش نوشتم
به شیراز آمدم بیمار و خسته
به دروازه رسم دروازه بسته
الا دروازه بان دروازه واکن
که نجمای غریب این جا نشسته
نخما: از سرایندگان ترانههای محلی در شیراز است ولی متأسفانه اطلاعات دقیقی از او در دست نیست.
* * *
رفیقون برهی ناز است نومزد
چو نقره بر دم گاز است نومزد
هر آنکس قدر نو مزدش بدونه
خراج ملک شیراز است نومزد
گاز= یکی از ابزار کار نقره کاران است، گازنبر
* * *
دم دروازه شیراز نشینم
سیه چشون در آیند مو ببینم
سیه چشمون در آیند گَله گَله
رقم دادم که سر گَله اش بگیرُم
۱- مو = من - رقم دادم = فرمان دادم
* * *
خود دلبر بودیم هم عهد و همراز
تفاق افتاد نگارم رفت شیراز
بیا باد و سلامم را برسون
که شاید باز گردد دلبرم باز
***

تو در لاری و من از لار سیرم
تو در شیراز و من در گرمسیرم
بخور از آب رکنی نوش جونت
که من از آب رکنی بی نصیبم
۱- سر حد داریم و گرمسیر اطراف آباده را سر حد گویند و اطراف لارستان را گرمسیر مینامند.
* * *
بگردم کوه به کوه کوزه به کوزه
بگیرم پیرهنی دلبر بدوزه
اگر دلبر ندوزه، کی بدوزه
به غیر از شاهچراغ شیراز بسوزه
کوزه = پیشرفتگی کوه در دشت را کوزه گویند.
همچنین کمر کوه و سینه کوه هم داریم.
***
سه تا از شهرها باشد پیاپی
اول مشهد، دوم دامغان، سوم ری
سه شهر این طرف قم با صفاهون
قتیلا شهر شیراز مرکز کی
۱- قتیلا= نام سراینده ترانه هست.
***
وِلم جونم دلم کرده هوایت
کجا جویم کجا جویم، کجایت؟
سر راهت نشینُم تا ز شیراز
رسونه باد برگوشُم صدایت
* * *
شو ابراست و بارون خواهد اومد
جلودار صفاهون خواهد اومد
جلودار صفاهون یا که شیراز
که امشو ماه تابون خداهد اومد
۱- امشو= امشب
* * *
خوش اومد یارک جونیم خوش اومد
خوش اومد گل به مهمونیم خوش اومد
خوش اومد گل به بشقاب زر به مثقال
بلند بالای شیرازیم خوش اومد
۱- یارک = یار کوچک
* * *
خدایا پر بده پرو از گیرُم
دم دروازه شیراز گیرُم
اگر شیرازیان با من نسازند
جلو اسب شاه طهماسب گیرُم
* * *
دو تا کفتر بودیم هر دو خوش آواز
شبا در لونه و روز ا به پرواز
الهی خیر نبینه مرد صیاد
که او تای مرا برده زشیراز
تای=جفت
* * *
گلم را میبرند چاره ندارم
اگر دسم رسد کی میگذارم
گلم را میبرند از سوی شیراز
چکار سازم، خدایش میسپارم
* * *
حسینا یارت اومد، یارت اومد
درخت میوه پر بارت اومد
رسیده نو گلت از راه شیراز
گل نشکفته پر بارت اومد
۱- حسینا= نام سراینده ترانه است.
* * *
بیا دلبر برایم دلبری کن
چکش بردار برایم زرگری کن
چکش بردار برو در شهر شیراز
خودت انگشتر ما را نگین کن
* * *
بیو شاه چراغ تو شاه
به پا بوست میایم گاه گاهی
چراغ روشنی نذر تو دارم
خود کاکام کنم صلح و صفائی
۱- سراینده با برادرش مشکلی دارد برای شاه چراغ روشنی میاورد تا با برادرش صلح کند. هنوز هم بعضیها شمع میبرند- شمع فروشها هنوز اطراف شیراز وجود دارند.
قدو بالات به سرو ناز مونه
دو چشمونت به چشم باز مونه
لب و دندون شیرینی که داری
به شربت خونه شیراز مونه
به قربون همون راه رفتن تو
به قربون تو شیراز گشتن تو
ستاره میشمارم مو شو و روز
برای خاطر برگشتن تو
۱- مو= من
۲- شو و روز = شب و روز
* * *
بیا باد و برو رو بر ولایت
بگو تا دلبر جونیم بپایت
برم شاهچراغ منزل بگیرم
که شاید دلبرم آید زیارت
* * *
دم گاراژ بودم یارم سوار شد
دل مسافرها بر من کباب شد
تلفن میکنم به سعادت آباد
که یار شیرازیم امشب نگهدار
۱- این ترانه بهمراه با آمدن اتوبوس مسافر بری گفته شده
ولایت شیراز در واسونکها
اسب سوز زین طلا
رویش دادیم به هوا
خان شیراز پیشکشش کن
میبریم سی شیربها
۱- سوز= سبز
شیربها= پول نقدی است که داماد به عروس میدهد.
ولایت کازرون در ترانههای محلی
به قربون سر هر کازرونی
که شیرازی نداره مهربونی
اگر خواهی ببینی مهربونی
برو یه دل بگیر از کازرونی
۱- یه دل= یک یار
***
غریبم من، غریب کازرونم
گرفتار ول شیرین زبونم
همه میگن برو ترک دلت کن
خداوندا نمیگرده زبونم
ول =
یا رب- محبوب
***
بهشت روی دنیا کازرونن
که اوصافش هم از حد برونن
همه کوهها و دشتش سبز و خرم
ولیکن اندکی نارش گرونن
این ترانه به گویش کازرونی سروده شده
نار = انار
***
ولایت جهرم در ترانههای محلی
بیا خوبون که افتادم به بندت
شدم مایل به اون چشم قشنگت
تو قند داری من خرمای جهرم
بیا سودا کنیم خرما وقندت
***
دوسه روزه گرفتارم به جهرم
خوراک من شده یک مغز بادُم
نویسم نامهای رو بَلگ گندم
بَرِی اون سبزه بور بلندم
۱- بنگ = برگ
۲- بری = برای
***
دگر شب شد که بر دارم عصا را
بگردم گود جهرم و فسا را
اگر مردم نمیدونین، بدو نید
منم مهدی که گم کردم نسا را
۱- مهدی در سرایندگان ترانههای محلی است. زادگاه او بنارویه میباشد.
***
ز جهرم اومدم شیراز میرم
سبکبار اومدم پریار میرم
الهی شهر شیراز تش بگیره
که با یار امدم بی یار میرم
تش=آتش
***
ولی میخوام که زلفش بور باشه.
قدش، چون تیره لیمور باشه
قدش، چون تیره لیمور جهرم
محبت داشته باشه دور باشه
۱- تَره = ترکه
۲- لیمور= لیمو
***
به هنگ شو نزده جهرم رسیدم
صدای طبل شیپوری شنیدم
همه میگن که شیپورنظامه
دو سال سربازی بر من حرامه
این ترانه مربوط به زمانی است که سرباز گیری در ایران رواج یافته است.
***
بیا دختر که افتادم به ببندت
شدم عاشق به آن گیسو بلندت
تو قند داری و من خرمای شاهون
بیا سودا کنیم خرما به قندت
خرمای شاهانی خرمای مرغوبی دست در جهرم
***
دو سه روزه که از جهرم شدم دور
ز نخلای بلند رودخونه شور
هر آنکس که من از دلبر جدا کرد
زبونش لال گرده دیده اش کور
****
نگو جهرم، بگو ویرونه غم
زن و مردش ندارند شکل آدم
هر آن مرغی که جهرم پا بگیره
پر و بالش بریزه غصه و غم
۱-سرآینده دل پری از جهرم داشته است.
****
به یار من بگو رفتم که رفتم
هنوز از گود جهرم در نرفتم
زکوه جهرم و رودخونه شور
هنوز از زیر سایه اش در نرفتم
بزن نی که دلم پرواز داره
هوای جهرم و شیراز داره
بزن نی را مقام نی نگردون
که، چون من عشق و صد آواز داره
دو سه روزه که یارم رفته جهرم
نه نفج خود دارم نه نفج مردم
هر آنکس کاغذ یارم بیاره
که جونم ترک کنم دورش بگردم
۱- نَفج = نقش، اندیشه، فکر
***
به جهرم خراب افتاده کاروم
به بازارکساد افتاده باروم
اگر بار دگر جهرم بیایم
همون نخلای بلندش یادگاروم
اگر در سر سراندازی نمیکرد
دو چشمش با دلم بازی نمیکرد
دلی که گُت شده در شهر جهرم
اسیرش یار شیرازی نمیکرد
۱-گت=بزرگ
***
دوتا خوره فرستادم به جهرم
که تا گندم بیارم ماه پنجم
هر آنکس که من از دلبر جدا کرد
زبونش لال گرده دیدهاش کور
خوره=کیسههای پشمی که در آن گندم حمل میکنند
***
ندونم جهرم یا شهر پیرم
ولی زیبا روخی کرده اسیرم
اگر امشو نیاید سرو نازم
گذارم سر به دامانش بمیرم
۱- شهر پیر = محلی است نزدیک جهرم
***
دلم تنگ است و تنگی چاه بنزم
به جهرم میرم نزد عزیزم
دلی که گت شده در شهر جهرم
اسیرش یار شیراز عالمینمیکرد
۱- بنزم = گردنه است در شرق جهرم
***
بالَنگ نوبر جهرم در اومد
وظیفه بودم و سالم سراومد
سلام من به نومزدوم رسونین
لباس سربازی از تن در اومد
بالَنگ= خیار
وضعیت صابونات در ترانه
صابونات همان استهبان کنونی است. زندهیاد استاد باستانی پاریزی معتقد بود که باید گفت «صابونات» نه استهبان. این واژه در ترانههای محلی هم به همین شکل آمده است. آهنگی هم به نام «آهنگ صابوناتی» داریم که بدان «رو صابوناتی» میگویند. آهنگ صابوناتی به دل مینشیند. زیبائی خاصی دارد.
به کوههای صابونات داشتم نگاری
ندیدم همچو دلبر روزگاری
همه گفتند که یار از تو گذشته
شدم دیونه و رفتم کناری
خداوندا بده بر من حیاتی
بگیرم دخترای صابوناتی
بگیرم دختری که مُلّا باشه
تموم خط قرآن خونده باشه
۱- مُلّا = با سواد.
***
بیا پیر مراد صابوناتی
مراد من بده حَب نباتی
مراد من بده که بی مرادم
دو تا شمع طلا نذر تو دادم
۱- پیر مراد، امامزاده ایست در استهبان که سخت مورد توجه اهالی است.
***
به کوههای صابونات چشمن من افتاد دوباره آتشی بر جونم افتاد
زدست قوم و دون بی حمایت
یکا یک رخنه دردندونم افتاد
۱- قوم ودون= قوم و خویش
***
روایت دیگر:
به کوههای صابونات چشم من افتاد
دوباره آتشی بر جونم افتاد
هوای صابونات سرده خدایا
دلم از غصه پردرده خدایا
***
بیا باد صبا کن التفاتی
بگو با آن نگار صابوناتی
که یارت ناتوان مانده به غربت
بیا دیدار منای هم ولاتی
***
لب لعلت بتا آب حیاته
دو چشمت، چشمه کوه قلاته
کمند گیسوی دلدار عاشق
چو فانوس انجیر استهبناته
۱- فانوس=انجیر را بند کرده به شکلی خاصی در اتاقها نگهداری میکنند.
***
به خیر و صابونات و ایج و نی ریز
کچو، تنگ کرم، خم کوه رونیز
همهی اینها قواله دلبرم بود
خود شهر بابک تا به پاریز
۱- خیر، ایج، کچو، تنگکرم، خمکوه و رونیز آبادیهاییاست در استبهان و نیریز
سراینده ترانه، دست گرمش خوب بوده و قسمتی از کرمان را هم به حساب فارس گذاشته است.
***
سراینده دو ترانه زیر باید کلیمیباشد که بعد مسلمان شده.
کلیمیهای مسلمان شده در فارس زیاد داریم. بینید عشق چه میکند.
شاید این ترانه اولین ترانه باشد که در این زمینه میبینم. کلیمیقصه نویس دیده بودم، کلیمیشاعر ندیده بودم.
ز سهل آباد دویدم تا به سرچون
تنم آزرده گشت و جیگرم خون
الا مردم نمیدونین، بدونین
بلایی بر سرم آورد مفرغون
***

رسیدم بر سر چشمه مفرغون
کلیمیبودم و گشتم مسلمون
سلام من به یار من رسونین
مرخص شو بیاای ماه تابون
۱- مفرغون در اصل ماه فرخان بوده است.
***
فلک دیدی به ملک خیرم آورد
خودم کی میمدم تقد یرم آورد
خودم کی میمدم ملک غریبی
بغل بسته خود زنجیرم آورد
۱- میمدُم = میآمدم
ولایت نی ریز در ترانهها
پسینی تنگ نی ریز بار کردم
تموم قوم و خویشون یاد کردم
رسیدم بر سر قمپ فسا رود
نشستم گریه بسیار کردم
۱- در جنوب فسا برکهایست به نام قُمپ که بقایای آن هنوز وجود دارد.
***
به پشت کوه نی ریز صابوناته
همه میگن که یارت بی صفاته
مگر حرف مرا بر دل گرفتی
که رفتی صابونات منزل گرفتی
ولایت آباده در ترانهها
سیه چشمیکه دیدم در آباده
هنی دستش به دست کس ندادم
برادر تا توانی خدمتش کن
عجب شاخ نباتی وعده دادم
۱- هَنی = هنوز
***
مرا با گردش صحرا چه کار است
چه کارم با گل و باغ و بهارهست
در آباده گلی دیدم که تا حشر
به پیشم سرو و سنبل هر دو خار است
۱- حشر= روز قیامت
***
به آباده نمیرم باغ داره
دلم از دست دلبر داغ داره
بقربون نگار نازنینم
که زلف بور و چشم زاغ داره
ولایت فیروز آباد در ترانه
به تنگو میروم پیش نگارم
خدا دونه زعشقش بی قرارم
اگر یه بوسه نذر ما کند ول
نثارش میکنم هر چی که دارم
۱- تَنگو= همان تنگاب است نرسیده به فیروز آباد
۲- ول = یار نرسیده به فیروز آباد
***

سر راهت نشستم فال گیرم
اگر قاصد بیاید احوال گیرم
اگر قاصد بیاد از تنگ خرقه
سرشو تو کنم شوگیر گیرم
۱- تنگ خرقه= نام زیارتگاهی است
۲- سو= شب
شوگیر= نیمههای شب
***
بیا آقا شهیدون گنبد نو
بکن یه معجری کارم کنه رو
بکن یه معجزی عالم بدونه
هر اونکه غافله حیرون میمونه
۱-آقام شهید امامزاده ایست نزدیک فیروزآباد که دوستداران فراوان دارد. قشقائی به این زیارتگاه علاقه زیادی دارند.
۲- رو = رواج گیرد
ولایت قیر در ترانهها
ول بالا بلند قیری من
قد سَلبت عصای پیری من
در این فصل بهار و موسم گل
بیا بوسی بکن دستگیری من
۱- ول= یار- سلبت = سروت
ولایت داراب در ترانهها
دگر شب شد که دست گیرم عصا را
بگردم دور داراب و فسا را
بگردم چشمه آبی بجورم
بشورم گیسوی بور نسا را
۱- این ترانه از مهدی است- نسا معشوقه اوست- آنها قصهای دارند که متاسفانه به هم نمیرسند.
***
سه چهار روزه که دارابی شدم من
مثال کفتر جاهی شدم من
مثال کفتر چاه حسینون
زتاب بی کسی یاغی شدم من
۱- چاه حسینون- نام چاه معروفی است
***
بیا باد و برو داراب برگون
سلام من رسون به قوم و خویشون
بگو ابن لطیفا مردنی شد
فتاده پیچگون زار و پرشون
۱- برگون و پیچگون از روستاهای داراب هستند
۲- ابن لطیفا سراینده این ترانه است.
***
بتا و صلت بهار ملک شاداب
فراقت خشک سال ملک زیرآب
شمیم و عطر زلف یار صابر
خجل کرده گل سرکوه داراب
۱- زیر آب نام روستائیاست در داراب
۲-صابر از سرایندگان ترانههای محلی است
۳- در داراب گل سرخ فراوان است
***
وِلم قعله کد و درخنده دیدم
قمر در آسمون شرمنده دیدم
مقام گل خصوصا همچو نرگس
زخجلت سر به زیرافکنده دیدم
کرشمه چادر و مخمل یرش بود
کنار جوی شیجون منزلش بود
ولی که این همه داره تکبر
کجا صابر پسند خاطرش بود
۱- ولی = یاری
۲-یَل = نیم تنه زنانه
۳- شیجون = نام روستایی است.
***
خوش از داراب و عشرتهای ایام
دو صد فریاد از رفیقان نکونام
وطن گم گشته شد ابن لطیفا
چو بهرام از پی مجنون گل اندام
۱- ابن لطیفا ازترانه سرایان است
***
شو امشو که مهمون شمایم
خدا دونه که فردا شو کجایم
شو سوم به قلعه پیر نی ریز
شو چهارم به داراب پهلو یارم
۱-شو = شب
۲- امشو- امشب
ولایت کلوار (کربال) در ترانهها
عجایب دختری دیدم ند مال
نمد بر کولش میرفت کربال
مرو کربال همه ش کک است و پخشه
برو شیراز که گلها میدرخشه
۱-پخشه= پشه
***
ولایت لارستان در ترانههای محلی
چهل انگشتر لاری بگیرم
چهل گز چیت گل خاری بگیرم
برای خاطر یک سبزه رویی
سمند از ایل قشقائی بگیرم
۱- سمند- نام نوعی اسب
***
حسینا گفت: از این جا میکنم بار
به کرمون میروم یا سرحد لار
از اینجا میروم دیگر نیایم
میون دوست و دشمن گشته ام خوار
۱- حسینا نام سراینده ترانه است، این حسینا را در کرمان و خراسان هم میبینم.
***
به کوه لار چوپانی کنم من
که دلبر آیه مهمونی کنم من
بگیرم قوچی از سردار قوچون
به پیش پاش قربونی کنم من
یکی نومد، یکی از لار نومد
یکی از جانب دلدار نومد
یکی نومد که احوالم بپرسه
صنم سیمای گل رخسار نومد
نومد=نیامد
***
تفنگ خواهم که کار لار باشه
چو قنداقش زبون مار باشه
تفنگم بد نبید و سرسری زد
سر سیصد قدم یه کتفری زد
۱- بد نبید= بد نبود
۲- تفنگچیهای لار در تیر اندازی مهارت خاص داشتهاند.
***
ز دشتی اومدم از لار میرم
تن ساز اومدم تن ساز میرم
الهی خیر نبینه خان دشتی
که با یار اومدم بی یار میدم
***
پسر عمو بفرما روی قالی
بده دستمال دستت یادگاری
بده دستمال دستت تا بشوم
به آب زمزم و صابون لاری
***
الا اسب سفید کره دنبال
لجامت نقره و زینت طلا کار
بزن قلاج تا میتوانی
مرا به دلبر لاری رسانی
۱- قلاج= صدای نفسهای اسب.
لجام= لگام
***
سفر خوبه بری در بندر و لار
بری در جهرم و شش بند کلوار
چقدر خوبه بری پهلوش نشینی
لبش بوسه اگه از خواب گردد بیدار
***
دلم تنگه هوای لار داره
خرم لنگه که نرگس بارداره
خرت بفروش و نرگس بار خود کن
که نرگس بوی زلف یار دارد
***
زره پوش مسلح اسب سواره
به عزم رفتن غوغای لاره
همه چابک سوار از جمله مشهور
زرنگ و قهرمان و پاسالاره
۱- شهر لار از شهرهای باستانی و تاریخی است، مرکز شهرستان لارستان در استان فارس که در منابع تاریخی از آن به لاد یاد شده است.
سپایان به گودرز گشواد داد
به گرگین میلاد هم لاد داد
(فردوسی)
***
دلم میخواد دوازده نون گندم
پنیر باصری خرمای جهرم
پنیر با صری و ماست لاری
چَپِش از گلههای مست لاری
۱- چپش = بز نر سه ساله که گوشت لذیذی دارد.
ولایت سروستان در ترانههای محلی
خودم سروسونی یارم فسائی
لباسش مخمل و چوگون حنائی
هر آن کس که من از یارم جدا کرد
ببندد بند کشکول گدائی
۱- چوگون= زلف
***
قد سروت به سروسون ندیدم
رخ ماهت به ترکسون ندیدم
لب و دندون شیرینی که داری
به هیچ بازار شهرسون ندیدم
***
به قد، چون سرو سروسونیای وِل
به رخ، چون یوسف کنعونیای ول
جمال و صورتت از من مگردون
غزال جلگه نمدونیای ول
۱- جلگه نمدون- دشتی است در شمال فارس
***
اگر تو سیری، من بلگ سیرم
اگر تو سر حدی من گر مسیرم
تموم آب سر حد نوش جونت
که من در کنج سلبسون اسیرم
۱- اطراف لار اگر مسیر و اطراف آباده را سردسیر گویند
سلبسون= سروستان
***
دلم سرآسیو انداخته منزل
من از سلب بلندی میکنم دل
چنان برخی که افتاد سینه کوه
سفیدی مینماید سینه منزل
۱- آسیو = آسیاب
۲- سلب= سرو
۳-سر آسیو = سر آسیاب تفرج گاهی بوده
***
کدوم شهری که اسمش سلبسونه
دم قهوه خونه اش آب رونه
دم قهوه خونه ش قصری بسازی
دلم میخواد که چند روزی بمونه
۱- سلبسون= سروستان
۲- دم قهوه خونه= تفرجگاهی بوده
ولایت میمند در ترانههای محلی
میمند که اهالی بدان میمِن میگویند.
در چند کیلومتری فیروز آباد قرار دارد. گل و گلابش معروف است؛ که به کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر میشود.
این ضرب المثل هم درباره میمند سرزبانهاست.
«هنوز نرفتی میمن که بگی وای بر من!»
اهالی این ضرب المثل را بکار میبرند و چنین نیتی از آن دارند:
وای بر من که چرا زودتر به میمن نیامدم، تا از گلها و زیباگیهاش بهرهمند گردم؛ که به گونهای تعریف از این شهر است.
ولی اصل ضرب المثل چنین است: هنوز نرفتی میمن میگوئی وای بر من!
گویا در گذشته راه شیراز و میمن بسیار سخت بوده و صعب العبور و ناامن، مسافری که میخواست به میمن برود، سختی بسیاری تحمل میکرد. کسی که پیشاپیش از این سختی با گله میکرد، در مقابل به او میگفتند: هنوز به میمن نرفتهای میگوئی وای بر من! در هر حال گل و گلاب میمن و انگور این شد معروف است.
از این صحرای سفید زیر میمن
تموم میمنی، چون دل من
اگر یک شب به ده بالا نخوابم
بیا که داغ دلبر برد دل من
۱- ده بالا قسمتی از میمند است
***
همون قلعه سفید زیر میمن
ول بالا بلند، چون دل من
اگر یک شو همون قلعه بمونم
گلاب از گل بگیرم یار زمیمن
۱- قلعه سفید= قسمتی از میمن است
یک شو= یک شب
***
رسیدم من به میمن چاشتگاهی
فتاده برف نیست از راه گاهی
همون صحرا سفید زیر میمن
همه چارقد چگین جون دل من
۱- چاشتگاه= محل خوردن صبحانه
چارقد چگین= نوعی چارقد، روسری
ولایت بنارویه لارستان
در تهرانههای محلی
دو چشونم نمیده روشنائی
از این گود بنارو کی میائی
یه خو دیدم که دستم گردنت بود
به بیداری نمیدونم کجائی
***
از اینجا تا بنارو خیلی را هه
تموم کوه کمر سنگ سیاهه
سلام من به کل قربون رسونین
نمیدونم نسا جونی کجا یه
***
بنارویه همه امداد کردند
گرفتن ممدلی داماد کردند
چرا مهدی ز خود بی خود نگردد
که آهن روکش فولاد کردند
***
اگر عشقم بجنبد گاهگاهی
از این جا تا بنارو نیست راهی
شنیدم ممدلی جون فوت کرده
زمین بوسم رو پیش نسائی
مهدی از اهالی بنارویه لارستان است. مهدی عاشق نسا است. محمدعلی میآید و، چون دارا است، کل فریدون نسا را به محمد علی میدهد مهدی دیوانه وار از بنارویه خارج میشود و اینجا و آنجا سرگردان میشود.
مهدی ترانههائی دارد که نشان میدهد مدتی در اطراف فسا و داراب بوده است.
ولایت فسا در ترانههای محلی
به تنگ تادوان و قلعه لار
فسا و جهرم و شش بند کلوار
اگر شاهون ببخشن جمله یک بار
قبولم نیست غیر از دیدن یار
۱- کلوار= کربال
***
به کوه بند فسا گشنه گذارم
از این کج بستن دستمال یا رم
از این بخت بد ابن لطیفا
بیارین اسب ممتاز و قطارم
۱- ابن لطیفا سراینده ترانه است هر گاه دختری دستمالی سرش را کچ میبست نشان از بی محتبی او بود.
***
پدر مادر نمیدونن کجایم
به این تنگ کرم بالای فسایم
نسا جون زود پاشو چادر بنداز
غریب بی کس شهر شمایم
این ترانه هم از مهدی است-، چون از بنارویه قهر میکند ساکن اطراف فسا و داراب میشود.
***
دگر شب شد که دست گیرم عصا را
بگردم دور داراب و فسا را
اگر لطف خدا همرام باشه
بغل گیرم قد بیبی نسا را
روایت دیگری از این ترانه:
دگر شب شد که دست گیرم عصا را
بگردم دور داراب و فسا را
بگردم چشمه آبی بجورم
بشورم گیسوی بوی نسا را
***
ولایت داریون در ترانهها
دم قلعه داریون چادری به
سرانداز سر یارم زری به
تموم داریونی با خبر باش
که دلبر زهره و دل مشتری به
به= بود
***
همون شهری که نامش داریونه
به سمت قلعهاش آب روونه
به سمت قلعهاش باغ و گلستان
همه گویند خود مازندرونه
***
منم شمشاد که اهل داریونم
غلط گفتم که بود اینجا مکونم
ز اولاد خمسه و اولاد میرم
گرفتار جمال مهوشونم
شمشاد، سراینده ترانه در اصل از اهالی خمسه است و مدتی ساکن داریون بوده.
ولایت خرامه در ترانهها
برفتم گود گلزار خرومه
بدیدم گلشکر گو میچرونه
بگفتم گلشکر بوسی به من ده
پس و پس میره و سنگ میپرونه
***
خرومه جای مردان خداجو
حقیقت بین، صداقت گو، وفا جو
به هر جای خرومه پا گذاری
گل مهر و محبت میکنی بو
ولایت مرودشت در ترانههای محلی
وِل نازکدلم اومد به گلگشت
به بند نیلگون و گود مرودشت
دعا از من به دلبر میرسونید
به امید الهی سایه برگشت
***
صدف در رشمجون دُر دَر فتحآباد
زنان رومشور دولتآباد
اگر خواهی ببینی روی خوبون
برو در کوچه تنگ رجاباد
رشمیجان، فتحآباد، و رجاباد از روستاهای مرودشت هستند.
***
تابسون و بهار که چاودارم
گلم چی چی میخوای برات بیارم
منم هیچی نمیخوام تندرستی
اگر بودجت رسید یه جفت ارسی
چاروادار= چهارپادار
اُرسی= کفش
***
دو تا دختر در این محله خیاطه
یکیش قند و یکیش حب نباته
بقربون همون حب نباتو
که قندو اومده بالا کساته
اشارهای است به شهریور ۲۰ و گرانی قند.
کساته= کساد است، بازارش رونقی ندارد
***
سر بند امیر و گوشه پل
قدمگاه علی و سُم دُلدُل
عرق از چهره پاک محمد (ص)
چکیده بر زمین حاصل شده گل
این ترانه در ارتباط با گل سرخ محمدی است.
ولایت خفر در ترانههای محلی
وِلم توی قنات میشوره رختاش
ستاره آسمون مانند چشماش
مگو سینه، انار خفر داره
به برج عاج مونه قد و بالاش
ولایت خونه کاهدون
(خاوران امروزی)
شبی که منزلم بود خونه کاهدون
ز اقبالم گرفته برف و بارون
دعا از من به ماهبسجان رسونید
به خط کردن تراشیدن سرامون
ولایت سیدان در ترانههای محلی
شبی که منزلم بود گود سیدون
تن سختیکشم اومد به میدون
شبی که منزلم بود گود زرقون
ز اقبالم گرفته برف و بارون
شبی که منزلم بود تخت جمشید
ز اقبالم بگردید ماه و خورشید
***
خوشا سیدون خوشا باغهای نارش
خوشا سرچشمه و سایهکنارش
هرآنکس از سیدون زن نگیره
الهی تخت جمشید یادگارش
این ترانه به شکلهای دیگر هم تمام میشود.
سیدون همان سیدان امروزی است. انار آن بسیار معروف است. نار همان انار است.
ولایت کوار در ترانههای محلی
شبی که منزلم پل کَوَل بود
شراب و شربتم خون جگر بود
سلام از من به یارم برسونین
دم رفتن که حال من بتر بود
کَوَل= کوار
بتر= بدتر
ولایت گراش در ترانههای محلی
دلم از دست دو دلبر آش و لاشه
شبی در جهرم و یک شب گراشه
دلم شد خسته از دست دو دلبر
به افزر فکر تجدید فراشه
افزر= ولایتی است در لارستان
ولایت خلار در ترانههای محلی
شب ماه است و ابر پاره پاره
شراب خلار و میدر پیاله
رفیقون قدر یکدیگر بدونین
خدا کی میدهد عمر دوباره
***
یهچشمی که در خلّار دیدم
نه در ترک و نه در افشار دیدم
سیه چشمی که خواهان دلم بید
به کنج خونه نجار دیدم
بید=بود
ولایت کلسون در ترانههای محلی
بیا قاصد برو پرسون و پرسون
پیام از من به دلدارم برسون
بگو از مرغزار غم بکن کوچ
بزن خیمه به گلزار کلسون
لبنیات کلون مخصوصاً پنیرش معروف بود.
منابع:
۱- احمدپناهی، محمد (۱۳۸۳) ترانه و ترانهسرایی در ایران، سیری در ترانههای ایران، تهران: سروش
۲- بهارلو، علیقلی (۱۳۸۸) واگویههای صابر، شروههایی از علیقلی بهارلو، به کوشش ضیاء کمانه
۳- ژوکوفسکی والنتین آلکسی (۱۳۸۲) اشعار عامیانه ایران در عهد قاجار، مترجم: عبدالحسین نوایی، تهران: اساطیر
۴- شکور زاده، ابراهیم (۱۳۳۸) ترانههای روستایی خراسان، تهران: گوتنبرگ
۵- فقیری، ابوالقاسم (۱۳۸۵) سیری در ترانههای محلی با تکیه بر گوشههایی از ترانههای محلی فارس، شیراز: نوید
۶- فیلی، عزیز (۱۳۷۳) دوبیتیهای خسته شیرازی، شیراز: نوید
۷- کشاورزیان، درویش (۱۳۹۲) گوشههایی از فرهنگ مردم گرده، پژوهش و گردآوری: ماندانا آلابراهیم، استهبان: ستهبان
۸- کوهی کرمانی، حسین (۱۳۴۷) هفتصد ترانه از ترانههای روستایی ایران، تهران: کتابخانه ابن سینا
۹- نیری، عبدالحسین (۱۳۳۸) فولکلور، بیجا
۱۰- همایونی، صادق (۱۳۹۲) ترانههای محلی فارس، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی
نظر شما