
با این مقدمه میخواهم از اختتامیه جشنواره فیلم فجر بنویسم که به اذعان ناظران با دورههای قبل خاصه آن سه سال خالصسازی متفاوت بود. هر قدر که در آن سه سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ میخواستند از فجر یک عمار دیگر بسازند یا به همفکران و دوستان خودشان جایزه و میدان بدهند و از حیث عدد و آمار فروش با سینمای شبه کمدی و غالباً لودگی به جذب مخاطب ببالند در این جشنواره آشکارا می شد دید که از این فضا فاصله گرفته شده است.
در همان جایزه ملی که باز برای حمایت از سینمای خاص ایدیولوژیک ابداع شده یا به سمت آن سوق پیدا کرد به فیلمی درباره محیطبانان هم توجه نشان دادند و اینها همه در حالی است که محتوای ناشی از تغییر فضای سیاسی و اجتماعی در سال جاری را باید در جشنواره سال آینده دید و امسال در این حد باید راضی بود که به جای آنکه تهیهکننده «گاندو» و رفقا جشنواره را در اختیار داشته باشند کار را به دست اهل فن سپردند و وزیر فرهنگ هم در اقدامی نمادین به جای ردیف اول چند ردیف عقبتر نشست و جز زمان اندکی در پایان برنامه روی سن نرفت و حسب ظاهر از جشنواره دولتی فاصله گرفتند اگرچه هنوز به مجری غیر صدا و سیمایی اعتماد کامل ندارند خاصه اینکه از تلویزیون و شبکه نمایش هم به صورت زنده پخش میشد.
صدا و سیما البته حسب عادت دست به سانسورهایی زد و مثلاً وقتی کلیپی از دورههای گذشته را نشان میدادند ناگهان پوشش مستقیم قطع شد و سراغ دو مجری داخل استودیو رفتند که نقش بازی میکردند و هی میگفتند فعلاً خبری نیست! ظاهراً به خاطر آن بوده که در آن زمان در کلیپی تصویر سید محمد خاتمی در دوران وزارت ارشاد چون ۷ سال اول جشنواره او وزیر بوده ( ۶۳ تا 71) و بهرام بیضایی و باران کوثری نشان داده می شده و لابد نگران بودند مردم با دیدن رئیس جمهوری پیشین یاد قیمت دلار در دهه ۸۰ بیفتند!
با این همه چند برگزیده یا داور فضای اختتامیه را ارتقاء دادند و بی آنکه آن را سیاسی و هیجانی کنند و بهانه به دست منتقدان بدهند نشان دادند هنرمندان و اهل فکر حتی در قبال ازای دریافت جایزه که به لحاظ مادی هم قاعدتاً باید قابل توجه باشد از گفتن حرف حق ابا ندارند.
صریحتر از همه رضا درستکار منتقد فیلم و یکی از ۶ داور اصل جشنواره که گفت: بازیگران ستونهای خیمههای سینما هستند و نام بهروز وثوقی را بر زبان آورد تا تابوها را بشکند.
سعیدخانی هم بعد از دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول از عباس صالحی وزیر فرهنگ دولت کنونی -که به مداراجویی شهرت دارد -خواست اجازه اکران فیلم « قاتل و وحشی » صادر شود و با لحنی قابل تأمل گفت: چرا این قدر نگران هستید؟ هیچ فیلمی در هیچ مملکتی انقلاب نکرده و از میزی که دارید نترسید (نگران از دست دادن آن نباشید) و فیلم را اکران کنید.
در جشنواره و در میان برندگان سیمرغ توجه بیشتر طبعاً به بازیگران مرد و زنی است که سیمرغ به آنها میرسد. نگاهها به مصطفی زمانی بود که به خاطر فیلم «شمال از جنوب غربی» انتخاب شد و گفت: اگر حسن پورشیرازی بود این جایزه نه به من میرسید نه به هیچکس دیگر؛ پس با او تقسیم میکنم.
انتقاد مصطفی زمانی از هیئت داوران نبود که چرا پورشیرازی انتخاب نشده چون اساساً فیلمی که در آن بازی کرده و در حد اسکار و نه تنها سیمرغ فجر درخشیده در بخش مسابقه قرار داده نشد. بهانه اعلام شده زمان طولانی و ۲۰۰ دقیقهای فیلم «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی اعلام شد اما برخی هم عوامل دیگر و احتمالاً سیاسی یا ایدیولوژیک را دخیل میدانند.
با این حال توجه مردم و منتقدان و اشارات اختتامیه به پیر پسر کام اکتای براهنی را شیرین کرد. فیلم سازی که همچنان به عنوان پسر دکتر رضا براهنی شناخته شدهتر است!
آن قدر خرسند شد که نوشت: «این روزها روی هوا راه میروم و حالا دارم میفهمم که آن کودکی که به حرف معلمش گوش میداد و با گفتن کلمه بسم الله روی آب رودخانه راه میرفت و به مدرسه میرسید؛ چه حالی داشت. بله چرا نشود؟ روی آب و هوا هم میشود راه رفت. سینما جادوی خودش را دارد.
مردم؛ یعنی مردم مملکت ما؛ مردم؛ همانهایی که آن شب با ما فیلم پیرپسر را به تماشا نشستند! مردمی که سیل بیپایان تبریکات و نقدها و تکه کلامهای زیبایشان تا این لحظه در فضا جاری است. مردم میهن من!...
***
به هر روی جشنواره فیلم فجر آغازی برای یک تغییر بود. تغییر از فیلمهای طنز و لوده با سینمای فاخر اجتماعی...