تعداد بازدید: ۱۳۵
کد خبر: ۲۲۴۷۵
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۷ - 2025 08 February
علی کیقبادی معلم دهه ۵۰ در نی‌ریز
در سه شماره قبل با ماجرای جالب زندگی  علی کیقبادی معلم دهه ۱۳۵۰ در نی‌ریز آشنا شدید. در این شماره ادامه ماجرا را می‌خوانید:
author
روزنامه نگار: محمد جلالی

بخش چهارم و پایانی

اخراج از نی‌ریز

در سال ۱۳۵۵ در حالی که استخدام رسمی شده بودم به من اعلام کردند که باید از نی‌ریز بروم.

آن زمان ارتباط من با دانش‌آموزان بسیار خوب بود؛ مخصوصاً دختر‌ها و تأثیرگذاری صحبتهایم باعث شده بود آنها حساس شوند. پسر‌ها هم خیلی خودمانی بودند و به خانه‌امان می‌آمدند. خدا رحمت کند شهید ناصر صابر؛ چقدر اذیت این مرد کردیم با جواد می‌رفتیم منزلشان تا وارد می‌شدیم جواد می‌رفت سراغ یخچالشان! پسرش حسین که کوچک بود فریاد می‌زد بابا  اینها باز آمدند!
از من خواستند که به کازرون یا فیروزآباد انتقالی بنویسم و من گفتم فقط حاضرم به اصفهان تقاضای انتقالی دهم، با وجود اینکه اعلام کردند اصفهان پذیرش نمی‌کند، نهایتاً با انتقالی من به اصفهان موافقت شد. وقتی آمدم اصفهان متوجه شدم سفارشم را به اصفهان کرده‌اند!

شورش در مدرسه

این معلم کهنه‌کار ادامه داد:

در اصفهان هم با نزدیک شدن به انقلاب فضا سیاسی‌تر شد و ارتباطات من هم بیشتر. همین ارتباطی که در نی‌ریز با دانش‌آموزان داشتم آنجا هم ادامه یافت. به همین خاطر بیشتر روی ما حساس شدند. مادرم (خدارحمتش‌کند) کتابهایم را می‌برد خانه همسایه در باغچه چال می‌کرد.

جالب آنکه مدرسه‌ای که من در آن تدریس می‌کردم اولین مدرسه‌ای بود که در آن شورش شد و شعار‌های مرگ بر شاه روی تابلو‌هایی که با آب رنگ نوشته شده بود در گوشه گوشه مدرسه به چشم می‌خورد.

در سال ۱۳۵۶ به صورت علنی و رسمی دو ساواکی در ورودی کلاس من می‌ایستادند تا دست از پا خطا نکنم.

ازدواج که کردم دست و پایمان بسته شد، اما باتوجه به انبوه نیرو‌ها ساماندهی بیشتر شد.  

دانش‌آموزان خانه زیرزمینی تدارک دیده بودند. یک بار بچه‌ها چشمم را بستند و با موتور بردند. چشمم را که باز کردند دیدم انبوهی از دانش‌آموزانم آنجا هستند و  گفتند باید مسئولیتمان را به دست بگیری، اما من قبول نکردم! لذا از شهید اژه‌ای و از آقای علی‌اکبر پرورش کمک گرفتیم وآن‌ها دانش‌آموزان را زیر چطر حمایت خود گرفتند.

در اصفهان بنده هوادار انجمن حجتیه شدم و آقای پرورش فعال سیاسی- مذهبی ایرانی و عضو حزب مؤتلفه اسلامی هم جز عناصر اصلی آنجا بودند.

بعد از انقلاب با خروج آقای پرورش از انجمن حجتیه من هم به روشنگری کاملتری رسیدم و از آنجا خارج شدم؛ البته عضورسمی نبودم.

بعد از انقلاب

بعد از انقلاب رئیس ناحیه ۵ آموزش و پرورش اصفهان شدم. پس از تغییر دولت گفتند استعفا بده، اما پس از ۲ سال معاون آموزشی ناحیه ۲ شدم و پس از آن در تربیت معلم تدریس کردم.

در ابتدای ورود به اصفهان دینی درس می‌دادم. البته خودم چندان تمایلی به تدریس دینی نداشتم، اما چون معلم نداشتند، مجبور به تدریس این درس شدم.

در دوران بازنشستگی یعنی در سال ۱۳۸۰ معاون مدرسه تیزهوشان شدم و آنجا همزمان درس هم می‌دادم، پس از آن در مدارس غیرانتفاعی مشغول به کار شدم.

حلالیت از دانش‌آموزان

وی معتقد است بسیاری از دروسی که می‌داده و صحبت‌هایی که می‌کرده خواست خداوند بوده که از زبان او جاری شده است.  

ادامه می‌دهد: اگر می‌بینید الان در نی‌ریز هستم به خاطر این است تا از دانش‌آموزانم طلب مغفرت کنم؛ لذا عاجزانه از آنها می‌خواهم مرا حلال کنند.
یک دانش‌آموز داشتم که رفته بود معلم شده بود و پس از معلمی به من مراجعه کرد و گفت: آقای کیقبادی شما چگونه کلاس را تحمل می‌کردید؟ من در روز اول و با ورود به کلاس ۱۴ دانش‌آموز را از کلاس اخراج کردم!  

گفتم: اعتقاد قلبی‌ام آن بود که دانش‌آموز را پایین‌تر از خودم نمی‌دیدم. اما آن دوران معلمان دانش‌آموزان را تحقیر می‌کردند. ۵۲ سال تدریس کردم و واقعاً خدایی درس دادم.

هیچ وقت دغدغه مالی نداشتم

او در ادامه می‌گوید:

نکته‌ای که جالب است بگویم اینکه من در طول دوران زندگی‌ام هیچ وقت گله از کمی حقوق معلمی نداشتم و با همان حقوق معلمی زندگی کردم و طلبکار نظام و جامعه نبودم و بیشتر نگران آن بودم که آیا در مقابل حقوقی که گرفتم به وظیفه‌ام عمل کرده‌ام یانه؟!

من در زندگی‌ام حتی یک ریال بیهوده خرج نکردم؛ مثلاً من در طول دوران رانندگی، تصادف نکردم این یعنی من بخشی از هزینه را کنترل کردم. در اصفهان ۹۰ درصد خرید‌های خود را با چرخ انجام داده و هنوز هم انجام می‌دهم. مدرسه هم تا نزدیک بود باچرخ می‌رفتم.

می‌پرسیم بچه‌ها چطور؟ ایشان پاسخ داد:

سه پسر و یک دختر دارم. یکی از پسرهایم در شهرداری، دیگری در سپاه و یکی هم معلم است.
از وی پرسیدیم که آیا اصفهانی‌ها افرادی مقتصد هستند و او گفت: ما در اصفهان ریخت و پاش نداریم. مثلاً غذای بیرون کم خورده می‌شد، اما الان به تبعیت از کل کشور تغییر کرده، اما همین حالا هم اصفهانی‌ها با دقت عمل می‌کنند.

رسم و رسوم جالبی داشتیم مثلاً در قدیم در هر محله‌ای یک خانه بشقاب‌های خاص داشت، یک خانه دیگ و دیگری... و امثالهم. اهالی محله به همدیگر در زمان‌هایی که نیاز داشتند وسایل را قرض می‌دادند. الان همه‌ی این لوازم در خانواده‌هاجمع می‌شود و در واقع از محله به خانه‌ها کوچ کرده است. این یعنی بالا رفتن هزینه!
ادامه می‌دهد: چندین مرتبه آب، برق، گاز خانه ما مجانی شده است؛ در حالی که خانه ما سه طبقه است و سه خانواده در آن زندگی می‌کنند.

ما آب را به راحتی هدر نمی‌دهیم و آخرین مرحله آبیاری درختان و از این دست کار‌ها را انجام می‌دهیم.

این در فرهنگ ماست و سختمان می‌شود که در مصرف بی‌محابا باشیم. معمولاً در اصفهان هزینه‌ها پایین‌تر از بقیه کشور است.

نقش رسانه

‌نقش رسانه در حوزه اندیشه‌سازی و سلامت اندیشه در ذهن بسیار تأثیرگذار است. نوع خبر و نوع رمان برای سلامت ذهن جامعه بسیار مهم است؛ به عنوان مثال کتاب بینوایان نوشته ویکتور هوگو یک تحول بزرگ در جامعه بوجود آورد. یا کتاب غرب زدگی آل احمد قطعاً در به وجود آمدن انقلاب اسلامی بسیار مؤثر بود و یا کتاب‌های دیگری همچون کتب زنده‌یاد دکتر علی شریعتی.
به نظر من جامعه حال حاضر نیاز به روان درمانی دارد مثلاً این بی‌حجابی که در جامعه به وجود آمده باید برایش کار فکری و فرهنگی شود و من از این رسانه درخواست دارم تا شما که اهل اندیشه هستید کمک فکری به جامعه کنید.

اینکه نی‌ریز تنها شهری است که ۱۰۰ درصد به جمهوری اسلامی رأی داده است باعث افتخار است. نمی‌دانم واقعاً سهم ما در این مسئله چقدر است ولی از این بابت بسیار خوشحالم.

در همین چند روزی که در نی‌ریز حضور داشتم وقتی با دامادم به مسجد رفتم و مشاهده کردم که اکثراً به مسائل دینی پایبند هستند به ایشان گفتم این فرهنگ یک فرهنگ غنی و پرقدرتی است.

دفترچه خاطرات

وی در پایان دفترچه خاطراتی از دست نوشته‌هایش را به ما اهداء کرد.

در این دفترچه، یادداشت‌های قابل توجهی از شاگردان آقای کیقبادی مشاهده می‌شود که بعضاً یا به شهادت رسیده‌اند و یا در سمت‌های مختلفی پس از انقلاب مشغول به کار هستند. اسامی دانش‌آموزان هر کلاس در این دفترچه بسیار جالب تنظیم شده است؛ 

و پایان

درپایان عرض ارادت می‌کنم به ساحت حضرت امام خمینی (ره) احیاگر اندیشه نورانی اسلام در این تاریکی استکبار آفرین و دعوت می‌کنم از کسانی که پیام مرا می‌بینند که پیرو ولایت فقیه به عنوان نو و به روزترین اندیشه باشید و دعا برای سلامت امام خامنه‌ای (حفظه الله) می‌کنم.

به امید اعتلای اسلام درجهان باظهور امام زمانم والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته کیقبادی باطلب مغفرت وحلالیت از دانش‌آموزانم 

منابع:

۱ - پور بزرگ، علی رضا (۱۳۸۸) دژ خرمشهر، تهران: انتشارات ایران سبز، صص ۲۴۱، ۲۶۱، ۲۷۲

اخراج از نی‌ریز، شورش در اصفهان

/ افراد حاضر در عکس از راست: 
زنده‌یاد عبدالجواد فتاحی، شهید ناصر صابر، علی کیقبادی
سال ۱۳۵۳ خورشیدی/ نی‌ریز
اصلاحیه: این عکس در شماره قبل چاپ شد، اما اسامی زنده‌یادان فتاحی و صابر جابجا نوشته شده بود. با عرض پوزش از خوانندگان عزیز 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها