تعداد بازدید: ۵۱
کد خبر: ۲۲۴۵۴
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2025 08 February
نویسنده : فائزه سعادتمند

 

انتشارات:  حماسه یاران/ ۳۸۱ صفحه

کتاب بی‌سیم‌چی تخس، خاطرات شفاهی ابوالقاسم عموحسینی بی‌سیم‌چی لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب قم است که به قلم فائزه سعادتمند به رشته تحریر درآمده است.

نویسنده با جمع‌آوری و بررسی خاطرات شفاهی و دفتر‌های دست‌نویس این رزمنده واحد مخابرات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب قم، کتاب حاضر را به نگارش درآورده است.

در این کتاب، با خاطراتی جذاب و خواندنی از حال و هوای رزمندگان جنگ تحمیلی مواجه خواهیم شد. خاطرات تلخ و شیرینی که هیچ وقت کهنه نمی‌شود. خاطرات نوجوانی پر شر و شور که با سختی فراوان خود را به جبهه‌های نبرد می‌رساند و در واحد مخابرات مشغول می‌شود. او بیسیم‌چی فرماند‌هانی همچون شهید زین‌الدین و شهید دل‌آذر می‌شود و خاطراتی ناب از دفاع مقدس که تلفیقی از اشک و خنده می‌باشد را در این کتاب به تصویر کشیده است.

بخش‌هایی از کتاب:

- اولین بار بود پایم را توی منطقه خوزستان می‌گذاشتم.

وصف گرمای وحشتناک تابستانش را از بچه‌ها شنیده بودم.

اما حالا، داشتم تمام آن شنیده‌ها را با گوشت و پوستم حس می‌کردم.  
شُرشُر عرق بود که از سر ورویمان می‌ریخت.

توی چشم به هم زدنی لباس‌هایم خیس شد، اما از اینکه چرا خنکای جبهه‌های غرب قسمتم نشده، ناراحت نبودم.  

بچه‌ها توی حرفایشان می‌گفتنند جنوب امن و غرب ناامن است. خب دیگر امنیت جنوب به گرمای هوایش در!  

- نگاهم به چهره اسرا افتاد. چشم از من بر نمی‌داشتند و با وحشت توی خودشان جمع شده بودند. فکر می‌کردند می‌خواهم بکشمشان.

عموحسینیِ درس نخوانِ زبان نابلد، عربی حرف زدنش گل کرد.

«یا اخی! لا تخف و لا تحزن. انت مسلم و انا مسلم. لا تخف یا اخی!»

خودم خنده‌ام گرفته بود. بچه‌های همراهم که دیگر هیچ! با دست، جلوی دهانشان را گرفته بودند و ریزریز می‌خندیدند.

بی‌سیم‌چی تُخس

 

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها