هفته پیش فرصتی دست داد تا به شهرستان پاسارگاد سفر کنیم و از نزدیک، مقبره کوروش بزرگ هخامنشی را ببینیم و از مجموعه بینظیر کاخهای هخامنشی و نقش انسان بالدار دیدن کنیم. امکانات مجموعه به نسبت خوب بود. مثلاً راهنمایانی که با حوصله پاسخ میدادند. یا قطارکی و درشکه اسبی که برای بازدید از مجموعه فعال بود. اما ضعفهایی هم داشت از جمله: بسته بودن درِ سرویسهای بهداشتی در محوطه کنار کاخها، خرابی شدید آسفالت و خیابانهای کمعرض بین کاخها و گلسنگهایی که بر جایجای مجموعه نشسته بود و خطر تخریب تدریجی وجود داشت.
اما این بازدید ۲-۳ ساعته نکتههایی برای نگارنده داشت که در اینجا میآورم:
- بازدید کنندگان از همه قشری بودند. پیر و جوان و میانسال، جوانان مجرد و خانوادههای چند نفره، و بانوانی با انواع پوشش از چادری تا کمحجاب. جالب بانویی چادری بود که دقایقی چند در کنار آرامگاه ایستاده و در سکوت به آن شکوه مینگریست. این ترکیبِ جمعیتی گونهگون را پیش از این در آرامگاه حافظ و سعدی و حتی حرم نورانی امام رضا (ع) در مشهد هم دیده بودم. از جمله در آن حرم آرام جوانی دیدم با بازوهای تتو کرده.
این نشان میدهد که مردم فارغ از دوقطبیسازیهای خطرناک کمدانان، (نسل جوان/نسل سالمند - چادری/ کمحجاب - ملیگرا / مذهبی - انقلابی/ ضدانقلاب - خودی / غیرخودی و ...) احترام روزافزونی به داشتههای دینی و تاریخی و ملی و فرهنگی خود دارند و از آن جدا نمیشوند.
مردمان نجیب ایران ترکیبی جالب از علاقهمندی به مذهب و ملیت خود ساختهاند. آنان هم امام حسین (ع) و امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) را دوست دارند و هم کوروش و آریوبرزن و نادرشاه و فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا را.ای داد از استبداد رأی برخی که در دو طرف طیف ایستاده و میگویند: فقط اسلام یا فقط ملیت؛ و دیگری را بر نمیتابند.
- در هنگام اذان ظهر در نزدیکی یکی از کاخها تعدادی از بازدید کنندگان قصد داشتند نماز اول وقت را در آن هوای سرد بر زمین خشک بخوانند. ابتدا سوی درستِ قبله نامشخص بود و بحثی درگرفت. یکی از بازدید کنندگانِ جوان، خطاب به آنان گفت: «شما که نماز میخوانید چرا اینجا آمدهاید؟» یکی دیگر از بازدید کنندگان به آن جوان گفت: «این حرف شما دقیقاً مخالف مشی و مرام کوروش بزرگ است که طرفدار آزادی ادیان و تساهل و تسامح بود. زیباییِ کار اینجاست که اینها هم دین را دوست دارند و هم ملیت را. شما اگر کوروش را دوست دارید، باید به روش او عمل کنید.»
این نکته بسیار مهم است. عدهای فکر میکنند هر کس شلحجاب بود یا بر بازوانش تتو داشت، ضد دین و مذهب است و هرکس به کوروش و پادشاهان هخامنشی علاقهمند بود، با دین و مذهب مخالفت دارد. در حالی که جنس دین با ملیت متفاوت است و هرگز نباید مذهب در برابر ملیت ایرانی قرار بگیرد.
متأسفانه بسیاری از مردم اشتباهِ بزرگی مرتکب میشوند و ماهیت دین را مساوی با روحانیت میبینند و هر کمکاری از طرف روحانیون را به حساب دین و خدا و پیغمبر و ائمه میگذارند.
از طرفی برخی مسئولان با کجسلیقگی و به تشخیص خود سعیِ بیفایدهای در دور کردن مردم از ریشههای ملی خود دارند. در حالی که نمیدانند همین کارها مردم را در عقیده ملی خود راسختر میکند.
اشتباهِ پهلوی این بود که بطور زیرپوستی میخواست مردم را از دین و نمادهای دینی و مذهبی دور کند و نمادهای ملی را برجستهتر سازد که موجب شد مردم به مذهب و بویژه شیعه انقلابی گروش پیدا کنند.
الان هم این اشتباه توسط برخی دنبال میشود که میخواهند مردم را از ملیت دور سازند که نتیجه آن هم از همین حالا مشخص است.
کاش رها میکردند تا اسلامِ ایرانی و ملیتِ ایرانی مانند دو بال، آزادنه باز میشد و ایران را پرواز میداد.
در نمازخانهی این مجموعه خود شاهد بودم که خانمهای کمحجاب نماز میخواندند و بعد، از فروشگاهِ کناری، تندیسهای ملی میخریدند.
- در حین بازدید با سیل سؤالات فرزندان مواجه بودم. این نسل تشنهی دانستن است و روشهای فرسوده آموزشی پاسخگوی نیاز آنان به دانستن نیست. خودِ آنان میگفتند کاش از طرف مدرسه، ما را به بازدید این بناها و یا تخت جمشید میآوردند و اینجا درس تاریخ باستان میخواندیم نه از روی کتاب. در دل به فاصلهای که بین نظام آموزشی موجود با وضع مطلوب وجود دارد، خندهای حسرتآمیز کردم و به این اندیشیدم که آیا روزی این حسرتها به شوق بدل میشود؟
- در کنار هر اثری، کتیبههایی شیشهای قرار داشت و توضیحات بنا روی آن نوشته شده بود. جالب برای من علاقه بچههای ۱۰ تا ۱۵ ساله به این نوشتهها بود که یا میخواندند و یا از آن عکس میگرفتند تا داشته باشند. این نسل را نمیتوان و نباید از ریشهها جدا کرد. ما اگر از ریشههامان جدا شویم، دیری نمیپاید که نه از «تاک» نشان میمانَد و نه از «تاکْنشان».
چنین مباد