/ چرا معلم شدهاى؟ انگیزه و نیت تو براى انتخاب این کار چه بوده است؟ آیا معلمى را به عنوان یک «شغل» همانند سایر شغلها، براى کسب درآمد گزیدهاى؟ آیادر طلبِ یک کار به اصطلاح بىدردسر و با چند ماه تعطیلى با مزد و مواجب، بودهاى؟
اگر چنین است، در خویش، تجدید نظر کن و مسئولیت خدایى و انسانىات را به خاطر آور، که تو همانند یک کارمند اداره نیستى.
تو با «انسانهایى» سر و کار دارى که بسیارى از مسائل زندگىشان را از تو مىآموزند، اعمال و حرکات تو را الگو قرار مىدهند. بخش عظیمى از شخصیتشان را «حرفها» و «رفتار» «تو» مىسازد. اگر فاسد باشى، نسلهایى را فاسد کردهاى و اگر صالح باشى، نسلها را اصلاح کردهاى.
/ انسان کسی است که از سطح غریزه، بالاتر آمده است و در حد وظیفه زندگی می کند. محرک او فقط حق است. نه نفسش، نه خلق، نه دنیا، نه شیطان، هیچ کدام او را تکان نمیدهند. نه هواهای دلش، نه حرفهای خلق، نه جلوههای دنیا و نه وسوسه های شیطان، در او اثر نمیکنند. او کوه شده؛ کاه نیست که با یک «بارک الله» تکان بخورد و با یک «خاک بر سر» پلاسیده شود.
دیگر این طور نیست که اگر جلوی پایش بلند شوند، خوشحال شود یا اگر از او برگردند، از مردم برگردد.
/ غرور؛ فریب نعمتها را خوردن و امکانات را ملاک گرفتن است. در حالى که دادهها ملاک افتخار نیست، بازدهى مىخواهند و مسئولیت مىگذارند. غرور ملاکها را گم کردن است.
/ استعدادهاى بزرگ هنگامى که راهى نمىیابند، همچون رودخانههایى عظیم باتلاق مىسازند و مرگ مىآفرینند و فاجعه بار مىآورند.
تراکم استعدادهاى رها و ولگرد، خیالها و وسوسهها و در نتیجه تضعیفها و ضعیف شدنها و در نتیجه امراض روانى و جنون را به دنبال مىآورند.
فکرهاى ممتد و بىحاصل و بهتهاى بزرگ، علامت نیروهایى است که رهبرى نشده و راه یاب نگردیده است.
/ وقتی که تو سعیات را نمودی، از همان جا که امیدی نداری، خداوند چشمهها را جاری میکند!
/ وقتى که هنوز ریشهاى ندارى، شیطان دیگر با تو کارى ندارد. ولى وقتى که ریشهها در انسان شکل مىگیرد به همان اندازه که محکم مىشود، به همان اندازه هجوم وساوس زیاد مىشود.
/ مؤمن، مادامى که رشتهها را از غیر حق نبُرد، به حیات نمىرسد و زنده نمىشود.
/ حسین (ع) براى کشتهشدن نیامده ولى از کشتهشدن هم وحشت ندارد. تا جایی که میتواند، بهخاطر ایجاد زمینه و تشکیل حکومتِ حق، مىمانَد.
/ عزت، همین است که شمر روى سینه حسین (ع) نشسته، اما ذلیل است!
/ ما، پیش از آن که از آلودگیها پاک شده باشیم بر خویش عطر پاشیده ایم و خویشتن را جز آن که هستیم به دیگران معرفی کرده ایم.
/ تا دل آدمى از دنیا فراتر نرفته و توسعه نیافته، عبادت و خداى او هم دنیایى و محدود است.
/ در تاریکى نمىشود سنجید. به همین دلیل؛ «اَللّهُ وَلِیُّ اَلَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُماتِ إِلَى اَلنُّورِ» - خدا سرپرست و یار کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنان را از تاریکیها [ی جهل، شرک، فسق وفجور]به سوی نورِ [ایمان، اخلاق حسنه و تقوا]بیرون میبرد. (بقره/ ۲۵۷)
/ دلزدگى، حتى از محبت، نفرت انگیز است. به همان اندازهاى محبت و اقبال داشته باش که طرف تو نیاز دارد، نه به اندازهاى که تو دارى.
/ اگر در نهایتِ کار، منتظر نتیجه حتمى شویم و بگوییم حتماً پیروز مىشویم، باختهایم. یأس از نتیجه و جزم بر نتیجه، هر دو مشکل دارد و بحران ایجاد مىکند؛ در حالى که باید بدانیم اگر پیروز شدیم چه کنیم و اگر شکست خوردیم چه کنیم.
/ آنها که عظمت هستى و خداوند هستى را دیدهاند، به هستى قانع نمىشوند و حتى از بهشت و تمام هستى آزادانه مىگذرند که: «رِضْوانٌ مِنَ اَللّهِ أَکْبَرُ» و این روحِ به عظمترسیده و از مرزها گذشته، دیگر با کمها تحریک نمىشود و با کوچکها اسیر نمىشود و جز وظیفه، چیزى در او موج نمىآفریند و شورى نمىآورد.
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید