بخش هشتم
از چند شماره پیش چاپ خاطرات سرهنگ محمدرضا عبیدی افسر ارشد تیپ ۵۵ هوابرد شیراز را آغاز کردهایم. این خاطرات مربوط به پیش از آغاز جنگ تحمیلی است که یگانهای ارتش در تیرماه ۱۳۵۸ برای جلوگیری از تجزیه کردستان راهی این استان شدند و تا دو سال پس از پایان جنگ در جبهه باقی ماندند. سرهنگ عبیدی از همشهریان نیریزی است که بخشی از تاریخ شفاهی دفاع از مام وطن و حفظ تمامیت ارضی کشور و جلوگیری از تجزیه ایران عزیز را مکتوب کرده تا هم نسل امروز اطلاع یابد و هم در تاریخ ایران زمین برای نسلهای بعد ماندگار شود.
*****
در شمارههای پیشین خاطرات سال ۱۳۵۸ را خواندید. از این شماره خاطرات سال ۱۳۵۹ گردان ۱۲۶ تیپ ۵۵ هوابرد شیراز را میخوانید.
سردشت یکی از شهرهای مرزی استان کردستان است و از طریق آن به راحتی میتوان به عراق رفت و آمد کرد. به همین علت ضد انقلاب آنجا را مقر پایگاههای خود قرار داده بود. همزمان با اعزام گردان ۱۲۶ به سنندج و سقز در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، گردان ۱۵۸ تیپ ۵۵ هوابرد شیراز نیز جهت حفظ امنیت پادگان و شهر سردشت به کردستان اعزام شد. جهت جلوگیری از فرسایش و خستگی پرسنل قرار شد هر گردان پس از سه ماه تعویض شود. گردان جدید با همه وسایل از راه زمینی به سقز رفته و از آنجا با هلیکوپتر به سردشت انتقال مییافتند. گردان قبلی نیز با همان هلیکوپترها به سقز برگشته و از آنجا به شیراز مراجعت میکردند.
تیپ ۵۵ هوابرد بعد از پیروزی انقلاب و انحلال تیپ ۶۵ با در اختیار گرفتن گردانهای ۱۰۱ و ۱۴۶ دارای پنج گردان پیاده به ترتیب ۱۰۱، ۱۲۶، ۱۳۵، ۱۴۶ و ۱۵۸ شد. اکنون - تابستان ۱۳۵۹- نوبت گردان ۱۲۶ بود که با گردان ۱۴۶ تعویض شود.
گردان ۱۲۶ هوابرد به فرماندهی سرگرد غلام آریان در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۵۹ در میدان صبحگاه آماده حرکت بود. من افسر مخابرات گردان بودم. فرمانده گردان به من مأموریت داد مقداری از وسایل و لوازم مورد نیاز را که روز بعد آماده میشد تحویل بگیرم و با یک دستگاه ریو به دنبال گردان به کرمانشاه بروم. وسایل را که تحویل گرفتم صدای اذان ظهر از بلندگوی پادگان بلند شد. بعد از نماز با فرمانده تیپ، سرهنگ علی حیدری و پرسنلی که آنجا بودند خداحافظی کردیم. آنها هم برایمان آرزوی موفقیت کردند. یکی از پرسنل عقیدتی سیاسی ما را از زیر قرآن رد کرد و ما به راه افتادیم. در کرمانشاه وارد پادگان شدیم. خودم را به فرمانده گردان ۱۲۶ رساندم و حضورم را اطلاع دادم. بعد از تحویل وسایل، برای نوشتن دستورات مخابراتی و تعیین کدهای مخابرات - جهت استفاده بین راه بطوری که هر روز بتوانیم از کد جدید استفاده کنیم تا از افشای صحبتهایمان جلوگیری شود- به محل دسته مخابرات رفته مشغول نوشتن شدم.
در پادگان کرمانشاه تعداد خودرو مورد نیاز را از پشتیبانی لشکر در اختیار ما قرار دادند. طبق روال، همه خودروها را بارگیری عرضی کردند. اطراف دیواره خودروها به وسیله کیسه شنی سنگربندی شد. نفرات باید روی جعبههای مهمات داخل خودرو بنشینند و در موقع لزوم پشت کیسههای شن سنگر گرفته و تیراندازی کنند.
توضیح بارگیری عرضی:
برای این که اگر خودرویی به هر دلیل از حرکت باز ایستاد فقط یک نوع مهمات داخلش نباشد و باعث از کار افتادن یک اسلحه به علت نبودن مهمات نشود، داخل هر خودرو از انواع مهمات قرار میدهند. به این عمل بارگیری عرضی میگویند.
از کرمانشاه به سنندج و دیواندره بدون درگیری و هیچ مزاحمتی البته با تأمین کامل عبور کردیم.
تأمین به سنگرهای مشرف بر اطراف، بویژه جاده گفته میشود که نیروهای ثابتی در آن در حال نگهبانی هستند. این سنگرها به علت کوهستانی بودن کردستان روی ارتفاعات مستقر بود.
ادامه دارد