تعداد بازدید: ۱۸۵
کد خبر: ۲۱۸۸۴
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۲۰ - 2024 30 November
ناصر اله‌یار مشاور آموزشی:
هفته قبل گزارش ما در مورد مشق و مقدار تکالیف دانش‌آموزان را خواندید. در این بخش، نظر آقای ناصر اله‌یار مشاور آموزشی را ارائه می‌کنیم:
خبرنگار: فاطمه زردشتی نی ریزی

اله‌یار مشاور آموزشی معتقد است زمانی که در هر روند آموزشی وارد می‌شویم، برای این که چیزی که توسط یک معلم تدریس می‌شود بتواند در خزانه ادراکی دانش‌آموز منجر به فهم او شود، نیاز است در مرحله بعد از تدریس، فرد آموزش گیرنده فعالیت‌هایی را در خصوص چیزی که یاد گرفته انجام دهد و طبیعتاً همان طور که از گذشته مرسوم بوده، نام این فعالیت‌ها را مشق شب می‌گذاشتند.  

وی معتقد است کسی نیست که مخالف فعالیت‌های آموزشی بعد از تدریس برای دانش‌آموزان باشد؛ هر چند قبلاً مشق شب شاید آن کارآیی لازم را نداشته؛ از این بابت که به معنای رونویسی یا انجام یک سری فعالیت‌های تکراری بوده است.

می‌گوید: «مثلاً ممکن بود آموزگار از دانش‌آموز بخواهد ده بار روی هر کلمه بنویسد یا از روی متن یک درس بنویسد. حتی گاهی از این روش برای جریمه هم استفاده می‌شد و بچه‌ها موظف می‌شدند چندین بار از روی یک مطلب بنویسند. نظام آموزشی آن زمان این تصور را داشت که نوشتن بیشتر، منجر به یادگیری بیشتر می‌شود و ما در تعطیلات عید چیزی به نام مشق عید یا یک سری دفتر نوروزی داشتیم که بعد تبدیل به پیک نوروزی و کمی هدفمند شد.»

به عقیده اله‌یار، در چند سال اخیر مشق شب کارآیی خود را از دست داده و بیشتر تبدیل به تمرین شده است.

می‌گوید: «تمرین یعنی فعالیتی که دانش‌آموز در آن آموخته‌های خود را در موقعیت‌های جدید به کار می‌گیرد. تکرار به هرحال به یادگیری کمک می‌کند؛ ولی نه آن اندازه که انتظار می‌رود. تمرین ابزار کارآمدتری است.»
وی در مورد تفاوت تمرین و تکرار می‌گوید: «اگر یک آموزگار از دانش‌آموزی بخواهد ده بار روی یک کلمه بنویسد، به آن تکرار می‌گویند؛ اما اگر همان آموزگار از دانش‌آموز بخواهد آن کلمه را در ده جمله به کار گیرد، این تمرین می‌شود. تمرین مؤثرتر و کارگشاتر است و کمک می‌کند که دانش‌آموز مطلب را در سطح بالاتری یاد بگیرد و در آن صرفاً به دانش و حفظ اکتفا نمی‌شود. علاوه بر این، قدرت خلاقیت دانش‌آموز نیز رشد می‌کند. یعنی دانش‌آموز موقعیت‌های جدید را متصور می‌شود و در آن موقعیت جدید آموخته خود را نمایش می‌دهد. از این رو تکالیف جدید بیشتر فعالیت محورند و  دانش‌آموز در آن یک فرآیند را طی می‌کند. از یک نقطه شروع می‌کند، مراحل را طی می‌کند و در نهایت به یک نقطه می‌رسد. مثلاً یک ضرب را در نظر می‌گیرد، برای آن مسئله طراحی می‌کند و بعد در آن مسئله، ضرب را حل می‌کند و برای آن به پاسخ می‌رسد. من موافق مشق به عنوان تمرین‌های فعالیت محور هستم؛ چون به تثبیت و عمیق‌تر شدن مطالب کمک می‌کند.»

به گفته اله‌یار، در بسیاری از کشور‌ها چیزی به نام تکلیف خانگی منسوخ است. اما باید این نکته را مورد توجه قرار داد که در آنجا شرایط آموزشی متفاوت است؛ یعنی دانش‌آموز ممکن است از ساعت ۸ یا ۹ صبح تا ساعت ۴ یا ۵ بعداز ظهر در مدرسه باشد و در نتیجه دانش‌آموز فعالیت‌های آموزشی را همان جا در کلاس و زیر نظر معلم یا معلم‌یاری که کنار معلم وجود داردانجام می‌دهد.  

وی می‌گوید: «بخشی از تکالیف نیز در آنجا گروهی است و دانش‌آموزان تکالیف را به عنوان یک پروژه با هم انجام می‌دهند. البته نمی‌توانیم بگوییم در هیچ کشوری بچه‌ها تکالیف خانگی ندارند؛ ولی نوع آن می‌تواند متفاوت باشد.»

او با اشاره به این که در ایران هم مدرسه‌هایی هستند که وقتی بچه‌ها وارد آن می‌شوند تکالیفشان را همان جا انجام می‌دهند، می‌گوید: «بچه‌ها وقت بیشتری را  در این مدارس صرف می‌کنند و حتی بعضاً ناهار را هم آنجا می‌مانند. عموماً تکالیف این بچه‌ها به گونه‌ای است که ممکن است در خانه پروژه داشته باشند یا دروسی را برای پرسیدن یا امتحان گرفتن مرور کنند. اگر امکان داشته باشد دانش‌آموز تکالیف را در مدرسه و به شکل گروهی انجام دهد، قاعدتاً مثمرثمرتر خواهد بود. چون بچه‌ها در کنار آن فعالیت‌های اجتماعی، تعاون و همکاری را هم یاد می‌گیرند؛ خصوصاً در مقطع ابتدایی که مقطع پایه است و بیش از آن چه مفاهیم آموزشی اهمیت داشته باشد، مفاهیم اخلاقی، اجتماعی انسانی یا همان مهارت‌ها مهم هستند. در حالی که در کشور ما متأسفانه این گونه نیست و مفاهیم آموزشی حرف اول را می‌زند.»
وی کمیت مشق را لزوماً منجر به یادگیری بیشتر نمی‌داند. می‌گوید: «موافق نیستم که یک معلم به بچه‌ها چند صفحه مشق بگوید یا این تصور را داشته باشد که برای هر تعطیلاتی باید چند بخش مختلف رونویسی و... وجود داشته باشد. تکالیف باید هدفمند بوده و از لحاظ کمیت متناسب با سن دانش‌آموز باشد. مثلاً تکالیف دانش‌آموز کلاس اول و دوم و سوم قاعدتاً با دانش‌آموز چهارم و پنجم و ششم متفاوت است. میزان توجه و تمرکز او و همچنین میزان توان او برای نوشتن و تندنویسی در انجام تکالیف می‌تواند اثر داشته و زمانبر باشد. از این رو در مقاطع پایین‌تر، تکالیف باید محدودتر باشد و زمانی که دانش‌آموز صرف می‌کند، کاهش یابد. چون این مورد می‌تواند تأثیر زیادی روی انگیزه بچه‌ها داشته باشد. یعنی هرچه تکلیف سخت‌تر و زمانبرتر باشد و بیشتر وقت کودک را بگیرد، قاعدتاً انگیزه کودک را کمتر می‌کند. به همین دلیل معتقدم علاوه بر این که کمیت باید متناسب باشد، از لحاظ کیفی هم باید هدفمند باشد و صرفاً رونویسی و تکرار نباشد و بیشتر به سمت فعالیت‌های تحقیقی پیش برود.  

همچنین تکلیف با توجه به نوع درس‌ها باید متفاوت باشد. مثلاً تکلیف ریاضی با فارسی یا مثلاً علوم باید متفاوت باشد. به عنوان مثال در علوم معلم می‌تواند از دانش‌آموز بخواهد که آزمایشی را در خانه انجام دهد و بعد گزارش آن را بنویسد و بیاورد. در فارسی می‌تواند داستانی باشد که دانش‌آموز آن را می‌خواند و خلاصه آن را در دو جمله می‌نویسد و...» 

وی به چهار بُعد آموزش و یادگیری در روان‌شناسی اشاره می‌کند؛ آموزش‌هایی که شامل زبان شنیداری، زبان گفتاری، زبان خوانداری و زبان نوشتاری هستند.  

می‌گوید: «تکالیف در ایران عموماً متمرکز بر زبان نوشتاری و مقداری زبان خوانداری هستند؛ در حالی که باید به بحث‌های گفتاری و شنیداری هم منجر شود. بدین صورت که  دانش‌آموز چیزی را گوش کند، آن را به خاطر بسپارد، در ذهنش آن را جمع‌بندی کند و چکیده آن را بنویسد، یعنی تلفیقی از زبان‌های مختلف.»

اله‌یار وضعیت فعلی مشق در نظام آموزشی ایران را رو به تغییر می‌داند و می‌گوید:  «ذهنیت آموزگار الان این نیست که مشق زیادی بگوید، اگر چه هنوز هستند آموزگارانی که این کار را انجام می‌دهند؛ کسانی که برای جریمه می‌گویند باید چهار یا پنج بار روی یک فصل کتاب بنویسی، که مسلماً این جریمه بی‌فایده است و بیشتر از این که باعث یادگیری دانش‌آموز شود، باعث آزار او خواهد شد. همان طور که اصلاً موافق مشق زیاد در دوران تعطیلی نیستم. بچه‌ها در دوره ابتدایی و خصوصاً پایه اول، دوم و سوم، به شدت دو موضوع را دنبال می‌کنند؛ یکی بازی و دیگری کنجکاوی. اگر قرار است تعطیلات آخر هفته یا بعضاً تعطیلات بین هفته‌ای که وجود دارد، منجر به این شود که دانش‌آموز به جای پرداختن به نیاز‌های خود، دائم بخواهد تکالیف زیادی انجام دهد، در دراز مدت کمکی به بهبود یادگیری او نمی‌کند. چون در دراز مدت انگیزه بسیار مهم‌تر از یادگیری مقطعی است. وقتی انگیزه کاهش پیدا می‌کند، یادگیری مقطعی در آینده بی‌اثر می‌شود و کمکی به بهبود یادگیری‌های بعدی نمی‌کند؛ بنابراین ما خود به خود با این کار تعطیلات را برای دانش‌آموز پراسترس می‌کنیم و لذت بازی در تعطیلات را از او می‌گیریم. اگر تعطیلات طولانی است، بهتر است به بچه‌ها پروژه داده شود تا در این چند روز روی یک پروژه کار کنند، طبیعت گردی کنند، عکس بگیرند یا یک گزارش صوتی تهیه کنند و در کلاس ارائه دهند.»

وی اولین اصل در کار معلمی را ارتباط می‌داند و می‌گوید: «به‌ویژه در پایه ابتدایی ارتباط دانش‌آموز با معلم اهمیت ویژه‌ای دارد. چرا که در طول سال یک آموزگار ثابت وجود دارد و خیلی مهم است ارتباطی که دانش‌آموز با معلم برقرار می‌کند چه کیفیتی داشته باشد. مهم است که این ارتباط مبتنی بر ترس، نگرانی و اضطراب باشد یا مبتنی بر دوستی، آرامش یا دوست‌داشتن. اولین اصلی که آموزگاران زحمتکش باید به آن توجه کنند، این است که الگوی ارتباطی‌شان با دانش‌آموز صحیح باشد تا دانش‌آموز نه تنها آن‌ها را دوست داشته باشد، بلکه از آنها حرف‌شنوی هم داشته باشد. نکته دوم این که هر دانش‌آموز از یک خانواده با خصوصیات و ویژگی‌های متفاوت آمده و بچه‌ها هر کدام شرایط و ویژگی‌های خودشان را دارند که در این مورد آموزگار است که باید با صبوری خود بتواند بچه‌ها را با تمام مشکلات و تفاوت‌هایی که دارند، با هم همراه کند و از هرکس انتظار داشته باشد متناسب با توانایی خود رشد کند. سعی نکند بین دانش‌آموزان رقابت به وجود آورد؛ چون رقابت دوستی‌ها را از بین می‌برد. به گونه‌ای رفتار کند که هر دانش‌آموز با خودش رقابت کند و هر نمره‌ای که می‌گیرد، در مرحله بعد یک گام نسبت به خودش رشد کند. درکلاس، دو سه نفر را الگوی بقیه قرار ندهد؛ چون هر دانش‌آموز خصوصیات و ویژگی‌های خودش را دارد و الگوپذیری در این سنین اتفاق نمی‌افتد و در سنین بالاتر هم با میل خود فرد رخ می‌دهد. رقابت، رفاقت‌ها را از بین می‌برد.»

غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۳ - ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
0
0
عالی
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها