میخورم قرص فشار و همچنان تحت فشار
تک تک اعضای من تا استخوان تحت فشار
مادری جای پدر دنبال روزی میرود
تا به کف آرد فقط یک تکه نان تحت فشار
بار غمهایش به دوش و غصه در اعماق دل
میکند شادی به پیش کودکان، تحت فشار
در میان ازدحام مردمِ جویای کار
میدود یک پیرمرد ناتوان تحت فشار
کودکی چون ژاکت همسایه را پوشیده است
بشنود زخم زبانِ کودکان، تحت فشار
هم ز چپ آید فشار و هم فشار از سمت راست
میکشم دردی شبیه زایمان، تحت فشار
سفره خالی بهر صاحبخانه اما همچنان
میرسد مهمان زسوی طالبان تحت فشار
یک دوجین همسایه، اما جملگی بی خاصیت
میرمند از ما به سوی دشمنان تحت فشار
خشکسالی خیمه زد بر دشت و جنگل ای دریغ
نشکفد گلها، گلوی بلبلان، تحت فشار
بارالها بر زمین ما نزول رحمتی
چشم ما دیگر نبیند آسمان تحت فشار
نظر شما