یک فنجان شعر
تا لبانت باز شد طعم عسل از دست رفت
شعر خواندی ارزش ضربالمثل از دست رفت
آبشار ارغوان بر نرگس چشمم که ریخت
گلفروشیهای زیبای محل از دست رفت
مثل دریا ظاهرت برعکس باطن بود باز
هر عزیزی را گرفتی در بغل از دست رفت
شاعران چشمان نازت را غزل کردند و بعد
شعر در هر قالبی غیر از غزل از دست رفت
عشق تو سرتاسر دنیا هزاران کشته داد
بین این قربانیان حتی اجل از دست رفت
تا گره بر مویت افتاد و معما طرح شد
باد بیانصاف آمد راهحل از دست رفت
تا لبانت باز شد طعم عسل از دست رفت
شعر خواندی ارزش ضربالمثل از دست رفت
آبشار ارغوان بر نرگس چشمم که ریخت
گلفروشیهای زیبای محل از دست رفت
نظر شما