اگر چه انتخابات شوراهای دانشآموزی بود؛ اما شور و حال آن بسیار بیشتر از انتخابات مرسومی مثل شورای شهر، مجلس و حتی ریاست جمهوری به نظر میرسید.
وارد مدرسه که میشدی، در و دیوار و حتی زمین پر بود از تصاویر کاندیداها، پوسترهایی که بعضی از آنها درست مثل نمایندگان مجلس و... طراحی شده بود و مشخص بود که برخی بچهها برای آن به آتلیه هم رفته بودند.
از طرفی برخی تبلیغات با دستخط خودشان و روی کاغذ معمولی نوشته شده بود؛ شاید بچهها فکر کرده بودند آن قدر مقبولیت دارند که بدون تبلیغات و هزینههای آن چنانی هم رأی میآورند.
هر چه بود، روی تصاویر و کاغذها پر بود از وعده و شعار؛ شعارهای تبلیغاتی که برخی از آنها جالب بود و برخی خندهدار. برخی هم معلوم بود آن قدر دور از انتظار است که حتی مدیر مدرسه هم اگر بخواهد، نمیتواند انجام دهد. شعارهایی مثل:
اجرای برنامههای شاد و برگزاری اردوهای مختلف - رسیدگی به مسائل دانشآموزان و مدرسه - گسترش علم و تکنولوژی در تدریس - تهیه لوازم ورزشی برای مدرسه - فوتبال در زمین چمن - راهاندازی آزمایشگاه مدرسه - برگزاری کلاسهای تقویتی و...
یکی نوشته بود: امیرحسین هستم و دل بر تو بستم. نون و پنیر و سبزی، تو بیش از این میارزی.
یکی دیگر هم نوشته بود: اگر به من رأی بدهید، شما را به سالنهای ورزشی دعوت میکنم و نقاط تفریحی نیریز را به شما نشان میدهم.
یکی با دستخط خود نوشته بود: شعار نمیدهم، عمل میکنم.
در ادامه و هنگام رأیگیری، صف رأیدهندگان و شور و شوق آنها برای نوشتن تعرفههای رأی و آبی کردن انگشتشان با جوهر استامپ بی حد و حصر بود.
برای خودشان رئیس و ناظر صندوق داشتند و منشی و نایب رئیس.
حتی قوانین منع ۲۴ ساعته تبلیغات قبل از رأیگیری را هم رعایت میکردند. هر چند یکی از کاندیداها که از کنار صف رأیدهندهها رد میشد، به آنها گفت: قول میدهم اگر به من رأی دهید، ورود گوشی تلفن همراه را به مدرسه آزاد کنم.
هر چه بود، بیشتر به تمرین شبیه بود. تمرین دموکراسی و حس قدرت انتخاب و حس توانایی و اعتماد به نفس برای ایجاد تغییر.
به این فکر میکردم کهای کاش این حس و حال وصفناشدنی آیندهسازان جامعه، در آینده سرخورده و تبدیل به حس بیتفاوتی نشود...
نوشتنی است شوراهای دانشآموزی نهادی در مدارس ایران است که اعضای آن با برگزاری انتخابات میان دانشآموزان برگزیده میشوند. این انتخابات از سال تحصیلی ۱۳۷۶ خورشیدی شروع شد.