تعداد بازدید: ۳۵۶
کد خبر: ۲۱۴۹۰
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۰ - 2024 12 October
author
روزنامه نگار: امین رجبی

هفته پیش یکی از دوستانِ خوش‌ذوقِ استهبانیِ ساکن نی‌ریز را دیدم و ساعتی با هم گپ زدیم.

تعریف کرد: چند روز پیش از مرغ‌فروشی مقداری مرغ خریدم. نمایشگرِ ترازو عدد ۱۹۸.۵۰۰ تومان را نشان داد. فروشنده کارت را کشید و رسید را به من داد. دیدم ۲۰۰ هزار تومان کم کرده. گفتم: چرا ۲۰۰ هزار تومان؟ گفت: شده ۲۰۰ هزار تومان

گفتم: ترازو که چیز دیگری می‌گوید. گفت:۱۵۰۰ تومان که چیزی نیست؛ راسته حساب کردم. گفتم: چرا به نفع من راسته حساب نکردید؟ گفت: این که نمی‌شود. من ضرر می‌کنم. گفتم: پس ضرر من چه؟

خلاصه مرغ را پس دادم و گفتم: نمی‌خواهم. پول من را پس بدهید. فروشنده هم با ناراحتی پول را پس داد؛ و گفتم دیگر از شما خرید نمی‌کنم.
رفیقِ استهبانیِ ما ادامه داد: در شهر ما هیچ‌کس جرئت ندارد اینطوری با مردم رفتار کند. کاشکی نی‌ریز هم ۱۰ تا مثل من را داشت.

یادم آمد به حکایتی از باب اول گلستان سعدیِ شیرین‌سخن که اگرچه به ظلمِ حکام اشاره دارد ولی به نوعی به همین ماجرا نیز مربوط است:

آورده‌اند که نوشین‌روانِ عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیادِ ظلم در جهان اوّل اندکی بوده‌است. هرکه آمد بر او مَزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.



اگر ز باغِ رعیّت مَلِک خورد سیبی
بر آورند غلامانِ او درخت از بیخ

به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ

غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
محمد علی کرمی نی ریز ی
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۰۳ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
0
0
پنج نفر هم کافی است
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها