اگر مَیدانستم در این وَلایت این قدر دهانم سرویس مَیشود، پایم را هم نَمیگوذاشتم که حالا بخواهند بَ زور بیرونم کونند.
چند وقت پیش دندانم بَ درد آمد. هر چَه مَیخواستم محلش نگوذارم نَمیشد و او محلم مَیگوذاشت.
بالاخره ناچار شدم نزد داکتِر دندان روان شوم.
داکتَر مرا خواباند و گفتَه کرد دهانت را باز کون. هنوز باز نکرده بودم، دادش در آمد که چَه خبر است؟ مگربا این دهان چَکار کردهای که همَه دندانها پوسیده است. باید بَ سر مَیدان روان شوی و یَک عکس کامل گرفتَه کونی.
*****
عکس را که بَ داکتِر نَشان بَدادم، بَگفت: دندان 6 و 7 پایینیات در دو طرف عصبکشی مَیخواهد. 4 دندان عقل را باید جراحی کونی. 4 دندان پرکردنی هم داری. جرمگیری هم همَه دندانهایت مَیخواهد.
گفتَه کردم: پس باید کل دهانم را سرویس کونی داکتِر.
بَگفت: الآن که وقت ندارم؛ دو ماه دیگر نَوبتت مَیشود.
*****
دو ماه با درد دندان و موسکِّن گوذشت و دوباره بَ مطب داکتِر روان شدم.
همین که خوابیدم، سه آمپول را چنان در لپم فرو کرد که حس بَکردم از ریشم بیرون بَزد. بعد گفتَه کرد برو بیرون نشستَه کون و 10 دقیقه دیگر بیا.
طولی نکشید که دهانم باد بَکرد و مَثال سَکته زدهها هیچ حسی نداشتم. ترسان و لرزان پیش داکتِر برگشتم و گفتَه کردم: سرویس دهانم تمام شد؟
داکتِر پوزخندی بَزد و گفتَه کرد: هنوز ماندَه تا دهانت را سرویس کونم.
دوباره مرا خواباند و گفتَه کرد: باز کون.
یَک ساعتی در آن کندَهکاری مَیکرد که یَکهو برق برفت.
داکتِر یَک فحشی بَ شانس من بَداد و گفتَه کرد: فِکِر کونم دهانت سرویس بَشد.
یَک ساعت و نیم بعد که برق برگشت، دوباره سوزن بیحسی بَزد، کندَهکاری از نو شروع بَشد و دوباره یَک ساعت دهانم باز بَماند.
کارش که تمام بَشد، گفتَه کرد: حالا مَیتوانی دهانت را بستَه کونی.
اما دهانم بستَه نَمیشد و همین طَور حالت بَگرفته بود. بَ یَک فَلاکتی آن را بستَه کردم و رفتم تا پول سرویس دهانم را پرداخت کونم.
مونشی کارتم را بَگرفت و کَشیده کرد. مبلغ را که نَظاره کردم، باز هم دهانم باز بَشد. دوباره پیش داکتِر روان شدم و گفتَه کردم: داکتِر! بَگفتم دهانم را سرویس بَکون؛ اما نه این چنین.
*****
دندانش درد مَیکرد. اما درد بیپولی بدتر بود. در راه بازگشت بَ خانَه پیش خود بَگفتم: یادش بَخَیر؛ قوندوز اگر کسی دندانش درد مَیگرفت، پیش حکیم عبدالرحمان روان مَیشد. او هم بَ سرعت یا با انبر آن را کَشیده مَیکرد./ یادش بَ خَیر...