/ شرط نصر خدا و کمک او فقط یک چیز است و آن نصر ماست. اگر ما به خدا کمک کنیم خدا ما را کمک خواهد کرد.
۱- تحمل ۲- طلب ۳- و اقدام؛ اینها جلوههایى از نصر ما هستند و این هر سه زمینۀ فرا رسیدن نصر خدا هستند.
/ امام سجاد (ع) در دعاى ٣٥ مىگوید: «الّلهُمَّ... اجْعَلْ شُکْرى لَکَ عَلى ما زَوَیْتَ عَنّى اَوْفَرَ مِنْ شُکْرى ایَّاک عَلى ما خَوَّلْتَنى» (و شکرم را بر آنچه از من باز داشتهای افزونتر از شکرم بر آنچه به من عنایت کردی قرار ده)
سپاس بر محرومیتها بیشتر از سپاس بر دارایىها. این سپاس کسانى است که فهمیدهاند اگر در دادن یک لطف است در گرفتن لطفهاست.
/ خیال نکن وقتى که تو ناتوان شدى کار تمام است. نه، با ناتمامى و ناتوانى تو تازه تمام راه و تمامیّت کار شروع مىشود.
وقتى که تو کنار مىروى، وقتى که مَرکب تو شُل مىشود، وقتى که بلاها، خستگىها، درگیرىهاى داخلى و خارجى و اجتماعى و جهانى و... همۀ اینها تو را خرد مىکند، تازه این خرد و شکسته، سرمایۀ بزرگ توست.
این انکسار، این اضطرار، این عجز، سرمایۀ توست. از این بهتر؟!
راه آنجا آغاز مىشود که تو تمام مىشوى؛ و با تمام شدن تو، سلوک تو تمام نمىشود، که تازه اوّل راه است.
/ ما تا وقتى که متراژ عملمان، همین گناهان و ذنوبِ معلوم و مشخص است که دیگر باکى نداریم، ولى وقتى که مترها دقیق و اندازهها پخته شد موقعیتمان عوض مىشود، در آن صورت حتى اگر پارسِ ناگهانى سگى ما را متزلزل کند، ذنب (گناه) ماست.
اگر محبت دوستى خوشحالمان کند، ذنب ماست و اگر بى توجهى رفیقى، کینهاى در ما بیاورد ذنب ماست. آنچه جز او در ما موج ایجاد کند ذنب ماست. چه شده که به اینها توجه نمىکنیم؟!
مگر یک سگ چقدر از من کم مىکند که این گونه وحشت دارم؟! چه شده که دورى از خدا مرا به وحشت نمىاندازد؟! و جدایى از او مرا نمىترساند؟!
کسانى که با این متر خودشان را اندازه مىگیرند، ذنوبشان وسیع مىشود و کسانى که آن به آن (لحظه به لحظه) از خود ذنب مىبینند، اینگونه عاجز و نالان و واله مىشوند...
/ به چه کسى مىخواهیم خودمان را نشان بدهیم؟ درست است که ریا در خون ما خانه دارد، ولى ما باید خودمان را به کسى نشان بدهیم که عظمت داشته باشد.
/ گاهى ما رفت و آمدها و صلۀ رحمهایمان براى خوشى است، نه براى برّ و خوبى و این دو فرقشان روشن است.
بارها گفتهام که خربزه براى مریض خوش است، ولى خوب نیست و دارو براى او خوب است، ولى خوش نیست.
چیزهایى براى ما خوش هستند که خوب نیستند و رشدى در ما نمىآورند.
صلۀ رحم باید مبنایى براى زیادتى و رشد ما باشد؛ در نتیجه باید به نحو برّ (خوبى) باشد نه خوشى: «نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ».
مطلوب این نیست که طرف از من خوشش بیاید و تعریف کند و سورش را این بار چربتر کند، بل کسرى او باید پر بشود؛ حتى شده مرا زیر پایش بگذارد، ولى خودش حرکتش را ادامه بدهد. نه اینکه مرا روى سرش بگذارد تا کمرش بشکند!
/ صلۀ رحم، تنها به این نیست که بیایى و چند دقیقهاى بنشینى و بروى.
صلۀ رحم یعنى وصل کنى آنچه را که باعث رشد آنها و جایگاه پرورش آنهاست و اتصال بدهى به یکدیگر آنچه که شما را زیاد مىکند تا رحمها به یکدیگر وصل بشوند و قربها به وجود بیایند و کثرتها و تولیدها در نتیجۀ این وصل، امکان پیدا کنند.... در صلۀ رحم، مطلوب این است که کسرى دو طرف از بین برود و به رزقها و کمبودهاى افراد رسیدگى بشود.
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید