۲۸ اَمرداد سالروز کودتای انگلیسی، آمریکایی و درباری علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ خورشیدی است. نمیتوان بیاعتنا از ۲۸ اَمرداد گذشت و چیزی نگفت و ننوشت. درسهای زیادی در این رخداد وجود دارد. حداقل این است که اگر دولت مصدق ساقط نمیشد روند توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورمان مسیر دیگری طی میکرد و حال و روزمان چه بسا بهتر بود. باید از تاریخ درس گرفت. اگر دکتر مصدق یک گام عقب نشسته بود و پیشنهاد پنجاه پنجاه که آمریکاییها تا آخرین لحظات بر آن پافشاری داشتند پذیرفته بود این رخداد تلخ روی نمیداد؛ چون سهم ایران از ۱۶ درصد به ۵۰ درصد میرسید و این گام خوبی برای ایران بود. دولت او میتوانست در سالهای بعد گامهای بلندتری بردارد و با ایجاد شرایط فنی، مدیریتی و سیاسی دست انگلیسیها را به طور کامل قطع کند. پیشنهاد ۵۰ - ۵۰ پس از سقوط مصدق عملیاتی شد، اما با حاکمیت استبداد و دخالت بیشتر نفتیها به ویژه آمریکاییها در ایران.
به همین لحاظ برخی از دوستان و همکاران مصدق و مورخان و تحلیلگرانی همچون آقای محمود طلوعی یک دندگی و لجاجت مصدق را مورد نقد قرار دادهاند که بخشی از آن را در زیر میخوانید: «قضاوت منصفانه و بیطرفانه درباره دکتر مصدق که طرفداران سرسخت و متعصبی دارد کار دشواری است، ولی نویسنده به خود جرئت میدهد که ضمن شرح محاسن این مرد بزرگ به بعضی نقاط ضعف او هم برای ثبت در تاریخ اشاره نماید. از خوبیهای دکتر مصدق آنچه مورد تردید هیچ شخص منصفی نیست وطن پرستی و صداقت و پاکدامنی و شجاعت و انسانیت اوست. بسیاری از مخالفان دکتر محمد مصدق او را متهم به جاه طلبی و شهرت طلبی و عوام فریبی کردهاند، ولی نویسنده به دلایلی که در شرح حال او آمده است (درمنبع همین نوشتار) دکتر مصدق را واجد این صفات نمیداند. مردی را که قبل از پذیرفتن مسئولیت نخستوزیری در جریان ملی شدن نفت سه بار پیشنهاد نخست وزیری را از طرف رضا شاه و پسرش رد کرد نمیتوان جاه طلب یا مقام پرست و شهرت طلب نامید. تهمت عوام فریبی را هم که نخستین بار وثوق الدوله درباره دکتر مصدق به کار برد نمیپذیرم. ولی اظهار عقیده یکی از یاران صدیق او (خلیل ملکی) را که گفته بود: «دکتر مصدق عوام فریب نیست، ولی فریفته عوام است» تأیید میکنم. دکتر مصدق خیلی به افکار عمومی و نظر مردم درباره خود اهمیت میداد و به عقیده بعضی این خود یکی از نقاط ضعف او بود، زیرا گاهی مصلحت را فدای محبوبیت میکرد و از شنا کردن در جهت خلاف جریانی که خود به وجود آورده بود پرهیز مینمود. بزرگترین نقطه ضعف مصدق -که اگر در زندگی خصوصی عیب بزرگی نباشد برای یک سیاستمدار یا دولتمرد عیب به شمار میآید- لجاجت و انعطاف ناپذیری او بود. این اصل مسلم علم سیاست را بارها گفته و نوشتهام و باز هم تکرار میکنم که سیاست علم تشخیص ممکنات است و اگر یک سیاستمدار توانایی و امکانات خود را در رسیدن به هدف تشخیص ندهد و برای رسیدن به یک هدف ثابت و غیر قابل وصول پافشاری نماید -هرچند شخصیتی صاحب اراده و ثابت قدم به شمار آید- سیاستمدار خوبی محسوب نمیشود. [..]با یکی از طرفداران جدی، ولی نه خیلی متعصب دکتر مصدق درباره او بحث میکردم. این شخصیت والا مقام که شاید به ملاحظه طرفداران متعصب آن مرحوم نمیخواست نامش برده شود بدون اینکه نظر مرا درباره لجاجت و انعطاف ناپذیری دکتر مصدق تأیید نماید گفت تنها عیب مصدق این بود که شرایط زمان خود را نمیشناخت و احاطه کامل به اوضاع بینالمللی نداشت. او تا آخرین ماههای زمامداری خود نیز تصور میکرد میتواند از اختلاف و رقابت پنهانی بین آمریکا و انگلیس به نفع ایران بهرهبرداری کند و پیروزی جمهوریخواهان را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۵۲ آمریکا به نفع ایران میدانست در حالی که قضیه کاملاً برعکس بود و این دموکراتها بودند که تا حدی در مقابل فشار انگلیسیها مقاومت میکردند. دکتر مصدق بیتردید قصد خدمت به مملکت و اعتلای نام ایران را داشت، ولی به دلایلی که شمهای از آن بیان شد و تأثیرپذیری از بعضی مشاوران نادان و مغرض را نیز باید بر آن افزود، یک فرصت طلایی را از دست داد و آنچه یک ربع قرن بعد از سقوط او در ایران رخ داد رخداد حاصل آن اشتباهات بود.» (طلوعی، ۱۳۹۸، ص ۹۳ و ۹۴)
یاد و نامش جاودان.
شاد و سالم و موفق باشید
منبع:
طلوعی محمود (۱۳۹۸) بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، جلداول، چاپ هفتم، تهران: نشر علم