تعداد بازدید: ۲۷۵
کد خبر: ۲۰۹۴۶
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۰ - 2024 16 August

شهاب نی‌ریزی را می‌توان بهترین مثال نقض این بیت زیبا از عماد فقیه کرمانی دانست:

دو مقام است که با هم نشود جمع، عماد مـذهب عـاشقـی و منـصب شیـخ اسـلامی»

کسی که مناصب مذهبی را با شیفتگی هنری و اشعار عاشقانه توأمان در کنار یکـدیگر گِـرد آورده بود. محمّدحسن، ملقّب به «اشرف» و متخلّص به «شهاب» از سرایندگان عصر قاجار است.

سیّداشرف، شهاب، حدود ٣٥ سال، از سال ١٣٠٧ مهشیدی تا پایان حیات خود (١٣٤٢یا ١٣٤٣ مهشیدی) (برابر با ١٣٠٢خورشیدی)، از زمان ناصرالدّین شاه تا احمدشاه، تماماً شیخ الاسـلام نی‌ریز بود. به گفتة شـهاب «اگرچـه شاعری و شغل شیخ الاسلامی بُوَد به چشم خِرَد آب و آتش سـوزان»، امّـا خانـدانِ او ایـن آب و آتش را به فضل و هنر با یکدیگر پیوند داده بودند. خاندان شهاب، پدر انـدر پـدر، شـیخ الاسـلام نی‌ریز بودند.

شیخ الاسلام یکی از مقامات و مناصب دوران صفوّیه تا پایان قاجارّیه بود. کسی که به این منصب گمارده می‌شده، مدیرّیت موقوفات شهر، مساجد شهر، امور شرعی مردم و قضاوت و داوری را به عهده داشته است. تمام امور شرعی زیر نظر شیخ الاسلام انجام مـی‌شـد و علمـا و سادات و حُکّام و خوانین شهر باید از او اطاعت می‌کردند.

گذشـته از شـیخ‌الاسلامی، گویی هنر نیز در خانـدان شـهاب مـوروثی بـود. پـدر و عمـوی شـهاب، مـتخلّص بـه «سحاب» و «سراب»، در زُمرة شعرای فارس بوده‌اند. صاحب تذکرة مرآت الفصاحه، پـدر شـهاب (سیّد نعیم متخلّص به سحاب) و دیوانش را که مشتمل بر مثنوّیات و غزلیّات و قـصاید و مراثـی بوده، دیده بود و برخی از بیت سروده‌هـای او را ذیـل «سـحاب فارسـی (نیریـزی)» آورده اسـت. از پسر عمّة شهاب، شعلة نیریزی (زاده ١٣١٥ مهشیدی) نیـز قـصایدی استوار و منظومه‌ای با نام خسرو و شیرین برجای مانده که به چاپ رسیده است.

شهاب هماننـد پدر، گذشته از شاعری، در خوشنویسی به خطوط مختلف نیز توانا بود؛ چنـانکـه خـود سـروده است: «خطوط سبعه از من یافت تزئین» و آثاری نیز از خطوط مختلفِ او از جمله نسخ، ثُلـث و شکسته نستعلیق در دست است. به نظر، خاندان شهاب را از منظر آراسـتگی بـه دو هنـر خـط و شاعری می‌توان تا حدّی با خاندان وصال شیرازی مقایسه کرد. (از مقاله: بازتاب نقد قدرت در اشعار شهاب نیریزی (تحلیل متنی بازمانده از عصر قاجار، از دیدگاه تاریخ گراییِ نوین)، به کوشش محمدامیر جلالی).

در پرونده ماه این شماره از نی‌تاک به زندگی و زمانه و اشعار شهاب از بزرگترین شعرای نی‌ریز پرداخته‌ایم. در این راه ابتدا نگاهی می‌کنیم به زندگی و سپس اشعار شهاب و پس از آن به بازمانده‌هایی از بنای خانه باشکوه شیخ‌الاسلام نی‌ریز اشاره می‌کنیم که تا چند سال پیش برجای بود و اکنون نشانی از همان‌ها نیز نداریم.

دو نوشتار آخر حاصل پژوهش‌های گسترده جناب آقای دکتر مختار کمیلی است که خود نیز به تصحیح و چاپ دیوان این شاعر بزرگ نی‌ریزِ ما دست یازیده است.

 زندگینامه‌ی شهاب 
درباره‌ی زندگی شهاب نی‌ریزی، در تذکره‌های معروف دوره قاجاری، یا اصلاً مطلبی نیامده یا آن‌چه آمده، بس کوتاه  و ناچیز است؛ در تذکره‌ی شعاعیه که از مهمترین تذکره‌های  برگیرنده‌ی شرح احوال و نمونه‌ی اشعار شاعران  این دوره در ولایت  فارس است  و نویسنده‌ی  آن  محمدحسین  شعاع‌الملک، معاصر شهاب بوده است، هیچ یادی از سید اشرف نی‌ریز نشده است.

تنها تذکره‌ی معروفی که به طور مختصر به معرفی شهاب پرداخته و ابیات  اندکی از وی را نقل نموده، تذکره‌ی مرآت‌الفصاحه است که صاحب آن نیز معاصر شاعر  ما بوده  است. به جز این، در تذکره‌ی سازگار، که حاوی شرح حال  بزرگان نی‌ریز اعم از: نویسنده، خوشنویس و. است  و در کتاب «تاریخ و فرهنگ نی‌ریز»، مطالب اندکی درباره شاعر آمده است. آن‌چه در جستار حاضر می‌خوانید، حاصل  بررسی  اسناد و برگچه‌های (سواد) دست نویس دیوان  شاعر است.  

نام وخاندان شاعر 
نام شاعر ما، سیّد محمد حسن ملقّب  به سید اشرف و متخلّص به شهاب است. لقب سید اشرف برنام او چیرگی  یافته  و از این رو در تذکره‌ی مرآت‌الفصاحه و درپاره‌ای نامه‌های به جا مانده از روزگار شاعر، از وی با لقب او یاد شده است.

نام شعری (تخلّص) سید اشرف، شهاب  است که در بیت پایانی  بسیاری از غزل‌های وی آمده است.

پدر شاعر، سید نعیم، شیخ‌الاسلام و شاعربوده و نام شعری «سحاب» را برای خود برگزیده بوده است. صاحب مرآت‌الفصاحه ذیل سحاب می‌نویسد که سحاب و دیوان  شعرش را دیده است. ابیاتی از سحاب در تذکره‌ی یاد شده، آمده است. (رک: داور، ۲۷۳:۱۳۷۱).

نیای دور شهاب، سیّد اسماعیل طغرایی، گوینده‌ی چکامه تازی بلند «لامیه‌العجم» است. خلیل سازگار می‌نویسد: «آن‌چه پیداست، سلسله‌انساب سحاب (=پدر شهاب) به مرحوم سید اسماعیل  طغرایی اصفهانی منتهی می‌شود.» (سازگار، بی تا: ۸۵) بنابراین، شهاب در دودمانی اصیل، فرهنگی و روحانی بالیده بوده است. میرزا حسن فسایی، درباره‌ی نعیم و پدران وی چنین می‌نویسد:

«و از علمای این زمان نی‌ریز است: سلالۀ سادات و نادرۀ دوران، مرجع اَنام، سید نعیم شیخ الاسلام بلوک نی‌ریز، خلف‌الصدق سید عفیفا شیخ‌الاسلام خَلَف‌الصدق میرنعیم شیخ‌الاسلام نی‌ریزی خلف‌الصدق مغفرت توأمان میرمحمد صالح دارابی از قصبه داراب، جلای وطن نموده، وارد نی‌ریز گردید و بساط فضل گستری را گسترانیده، متوطّن گردید و از نسل او سلسله‌ای در نی‌ریز برپا گشته، بیشتر آن‌ها اهل کمال و ثروت و مال گشته به احترام تمام زندگی دارند. (حسینی فسایی، ۱۳۸۲؛ ۲/۱۵۷۱)

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

جمعی از بزرگان نی‌ریز و استهبان احتمالاً در منزل شهاب
شماره‌ی 1 شیخ‌الاسلام (شهاب) و شماره‌ی 2 سید علی معین‌الاسلام (پسر شهاب  جانشین پدر) - بقیه‌ی نفرات ناشناس هستند.

زادگاه و سال تولد شاعر 
سال تولّد شهاب به روشنی مشخص نیست، تنها  از روی این سخن  سازگار: «سن او هفتاد سال و در سنه‌ی (۱۳۴۲ ه. ق) برابر با سال (۱۳۰۲ ه. ق) بدرود  زندگی گفته است». (سازگار، بی تا:۸۸) می‌توان گفت که شهاب ظاهراً در سال ۱۲۷۲ مهشیدی یا یکی دو سالی پیش و پس از این  تاریخ، متولّد شده است. زادبوم  شاعر، شهر نی‌ریز است. شهاب خود  بار‌ها از زادبوم خود و پاره‌ای از آبادی‌های اطراف آن مانند: هُرجان ۱، حسن‌آباد و آبادی‌زرتشت یادکرده است. تصویر زادبوم شاعر در آینه‌ی اشعارش، هیچ زیبا نیست. شاعر بار‌ها از زادبوم خود و مردمانش شکوه سرداده است. وی زادگاه خود را زندان (شهاب:۱۱۶) خرابه (همان، ص ۲۱۹)، قفس (۲۱۹)، غم‌انگیزخاک (۵۶)، خاک غم‌انگیز (۷۹، ۲۵) و مردمانش را «حسود و بی وفا» (۲۲۰) خوانده است:

مرا شد ساحت نی‌ریز، چون زندان و می‌ترسم
زدلتنگی د هم جان آخر این تاریک زندان را 

همسران و فرزندان شهاب 
شیخ‌الاسلام، در طول عمر خود، دو همسر اختیار کرده است. نام همسر نخست وی  شهزاده  بوده که در آغاز پاره‌ای از رباعیات عاشقانه شاعر، بدو اشاره رفته است. پس از درگذشت زود هنگام شهزاده، شهاب با زینت‌النساء، پیوند زناشویی بسته و از وی صاحب  فرزندانی شده است.

سیدعلی معین‌الاسلام که پس از وفات  شهاب، ردای شیخ‌الاسلامی پوشیده و سید‌عفیف اقبال‌الممالک، پسران شهابند. نام این دو، در بیت زیر که  که حاکی از دل آزردگی پدر از این دو فرزند است، آمده است:

ز اقبال برگشت اقبال من
شکست از مُعین شهپر و بال من

بعضی از فرزندان شهاب، در روزگار حیات شاعر وفات یافتند. شاعر در  قطعه‌ای غم انگیز، بر سه دُر  تابناکش که در خاک تیره  مدفون شدند، چنین نوحه سر می‌دهد:

 بنال‌ای عندلیب گٌل  که هنگام فغان آمد
بهار گلشن  جان را ز باد غم خزان آمد

سه دّر تابناک از من به خاک تیره پنهان شد
که چشم روزگار از داغ هر یک خون فشان آمد

شهاب در سوگ یکی دیگر از نازنینانش چنین می‌نالد:‌

ای فلک کینه‌جو که نیست در آفاق 
ازتو دلی شاد و خاطری  ز تو مسرور

گوهری ازمن ربوده دست جفایت
کز غم او گشته روز من  شب دیجور

آه که آن ناز پروریده مادر
شد ز کنار پدر به حجله گه گور  

گفت شهاب از برای سال وفاتش
نیره بیگم شد از کنار پدر دور

هنر‌ها و دانش‌های شاعر  
شهاب چنان که از سراسر دیوانش برمی‌آید مردی فرهیخته، ادیب و هنرمند بوده است. وی در دیوانش به دانش‌های خود: نحو، صرف، فقه، عروض و... چنین  می‌نازد:

نبرده رنـج بس گنجم که دادی
درِ گنج هنـر بر من گشادی

زنحو و صرف و فقه و فن هیأت
اصول و منطق و قانون حکمت

عروض و رمل و اسطرلاب و اعداد
به من آموختی بی رنج  اسـتاد

سید اشرف در عربیّت، استاد و با شعر و ادب تازی دمساز بوده است. وی بیت  زیر از  طنطرانی را اقتباس کرده است:

یا خلی‌البال قد بلبلت بالبلبال بال
بالنوی زلزلتنی والعقل فی الزلزال زال

ترجمه: آسوده خاطرا، دلم را به اندوه آمیخته و مشوش کردی و با فراق چنان در اضطرابم افکندی که دیوانه شدم و عقلم زایل گردید.  

این بیت در لغت‌نامه‌ی دهخدا، (دهخدا، ۱۳۷۷: ذیل طنطرانی) و در تذکره‌ی شعاعیه (شعاع، ۱۸۳:۱۳۸۰) نقل شده است. صاحب ابدع‌البدایع، این بیت را شاهدی برای «جناس مزدوج. مکرر ومردد» آورده و آن را از قصیده‌ی رشید و طواط در مدح نظام‌الملک دانسته که ظاهراً اشتباه است. (رک: شمس‌العلمای گرگانی، ۲۱۵:۱۳۸۵) طنطرانی به گفته‌ی زرکلی در سال (۴۸۵ ه. ق) در گذشته است. (زرکلی، ۲۰۰۷: ۱/۱۵۰)

شیخ‌الااسلام، با قرآن مجید، سخت مأنوس بوده و در اشعار خود به آیات قرآنی تلمیح دارد:

دزد وظیفه اهرمن و نظم من شهب         
هم رجم اهرمن ننماید به جز شهاب
(شهاب، ۲۴۹:۱۳۸۳)

گویا که سأوی جبلاً یعصمنی الماء 
بشنید چو نوح از پسر ملحد مغرور
(همان، ۱۸۴)

شاعر ما، علاوه بر علوم دینی با اسطوره‌های یونانی نیز آشنایی داشته است. وی در بیتی به داستان اندروس و هارو، چنین اشاره می‌کند:
در آن کاخ گر اندروس  آرمیدی                 
 بریدی دل از مهربان ماه‌ها رو 
(همان، ۲۲۶)

اندروس و هارو، همان هرو و لئاندروس دو دلداده‌ی معروف یونانی هستند... در یکی از جشن‌های افرودیت... هرو، کاهنه‌ی معبد افرودیت و لئاندروس جوانی از شهر آبیدس، یکدیگر را دیدند و عاشق شدند. چون هرو کاهنه بود، پدر و مادرش از ازدواج او با لئاندروس ممانعت کردند. هرو که تسلیم عشـق شـده بود هر شب مشعلی بر بالای برجی که در کنار بود می‌افروخت و لئاندروس به هدایت آن شناکنان پیش او می‌رفت. شبی طوفان مشعل را خاموش کرد و لئاندروس ساحل را گم کرد و در دریا غرق شد و امواج دریا جسد او را بر ساحل افکندند. بامداد آن شب، هرو که بر بالای  برج منتظر مانده بود جسد معشوق خود را بر روی شن‌های ساحل دید و خود را از بالای آن به دریا انداخت و کشته شد.» (زریاب خویی، ۱۳۸۶: ۳۹۷)

شیخ‌الاسلام، با موسیقی، شطرنج و نرد نیز بیگانه نبوده و از این رو، در دیوان وی، اصطلاحات و آموزه‌های این سه حوزه، بسامد درخور توجهی دارد.

وی چنانچه خواهد آمد، اصطلاحات شطرنج را در پاره‌ای از  رباعیاتش التزام کرده است. در این‌جا برای نمونه، دو بیت که حاوی اصطلاحات موسیقیایی است، نقل می‌شود.

نوا‌های مخالف آن چنان شد راست از هر سو
که، چون عشاق می‌بینم به سر شور صفاهان را

کدامین زخمه زد مطرب به چنگ از نغمه‌ی شورم      
که آهنگ عراق از من ز زابل تا حجاز آمد

خوشنویسی، تیراندازی و سوارکاری از دیگر هنر‌های شاعر ماست. وی در این بیت:

خطوط سبعه از من یافت تزئین
به خوش خطان کشیدم خط ترقین

به استادی خود در نوشتن خطوط هفت‌گانه و در ابیات زیر به هنر‌های سوار کاری و تیر اندازی خود نازیده است:

در این جو لانگه از چابک سواری          
گرفتـم شـاخ آهوی تتاری

پریدی نسر طایر گر بر افلاک                
زتیرم سرنگون افتادی بر خاک      
(همان)

منصب شیخ‌الاسلامی شهاب
شهاب، شیخ‌الاسلام نی‌ریز بوده است. در تذکره‌ی سازگار آمده است: «کار او قضاوت و تصدّی امور شرعیه بوده است.» (ص۸۶) در اسناد باقی مانده از روزگار شاعر، به منصب شیخ‌الاسلامی شهاب، تصریح شده است. در سندی که در هفته‌نامه‌ی عصر نی‌ریز ۱۹/۴/۸۴ چاپ شده است تمدید حکم شیخ‌الاسلامی سید اشرف، شهاب، دیده می‌شود؛ بنابراین حکم، که در صفر سال ۱۳۲۱ مهشیدی صادر شده، سید اشرف در منصب شیخ‌الاسلامی ابقا گردیده است.

شهاب، خود نیز به منصب شیخ‌الاسلامی‌اش اشاره کرده و آن را با شاعری در تضاد دیده است:

اگر چه شاعری و شغل شیخ‌الاسلامی
بود به چشم خرد، آب و آتش سوزان
(دیوان، ص۲۱۴)

وضع اقتصادی شاعر
شهاب از لحاظ اقتصادی، وضع بسیار خوبی داشته است. در تذکره‌ی سازگار آمده است که: «شهاب از نظر تموّل مستطیع و از متعیّنین ... بوده و با خوانین عصر و حکام زمان خود روابط مستحسن صمیمانه داشته است. (ص۸۶)

در فارسنامه ناصری نیز به ثروتمندی خاندان شهاب اشاره رفته است. در فارسنامه ناصری می‌خوانیم که: «از نسل او (میر محمد صالح دارابی، پدر میر نعیم) سلسله‌ای در نی‌ریز برپا گشته، بیشتر آن‌ها اهل کمال و ثروت و مال گشته.» (ص ۱۵۱۷)

امام جمعه فقید  نی‌ریز، از قول پدر خود نقل می‌کند که: «.. باغ سروی ۱۴ فیمان بود، اما باغ شیخ الاسلام ۱۶ فیمان، یعنی از نظر مکنت با خان محل برابری می‌کردند.»
(هفته نامه عصر نی‌ریز، ۱۹/۴/۸۴)

ظاهراً به جز مرده ریگی (=ارثیه) که از نیاکان شهاب بدو رسیده بود، حقوق و وظیفه‌ای که حکومت به شهاب می‌پرداخته، باعث تموّل و توانگری او شده بوده است. شیخ‌الاسلام شهر، در قصیده‌ای از این جهت که مرسوم و وظیفه‌ی او قطع شده به نکوهش حشمت الممالک پرداخته است و گفته که قطع وظیفه کسی که دین و شرع مستطاب را نظم می‌دهد از معدلت نیست (ر ک دیوان، ص ۲۱۲)

اوضاع سیاسی و اجتماعی فارس در عصر شهاب
شهاب در یکی از پر جنب و جوش‌ترین دوره‌های تاریخی ایران، دوره‌ی مشروطیت، می‌زیسته است. هنگامی که مظفرالدین شاه، فرمان مشروطیت را در سال ۱۳۲۴ مهشیدی امضا می‌کرد، شهاب ۵۲ ساله و شیخ‌الاسلام نی‌ریز بوده است. وی در این عصر نباید بی‌خبر از رخداد‌های تلخ دوره‌ی کوتاه حکومت ستمگرانه و استبدادی محمد علی شاه و از جمله به توپ بستن مجلس و کشتار آزادیخواهانی، چون میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل و شیخ محمد بهشتی (ملک‌المتکمین) بوده باشد.

اوضاع سیاسی و اجتماعی ایالت فارس در این دوره بس آشفته و پریشان بوده است. غارت، ستم، دزدی، بیماری و ... جان مردم ستمدیده و بی‌پناه را به لب رسانده بود. زاد بوم شاعر نیز بسان شهر‌ها و آبادی‌های دیگر ایالت، در چنگال اهریمن ستم و بیداد، گرفتار بود؛ به استناد گزارش‌های خفیه‌نویسان انگلیس، مردم نی‌ریز، در این روزها، از دستِ ستم و بیداد حکمرانان خود، رهسپار شیراز می‌شده‌اند تا شاید با بست‌نسینی و اعتراض بتوانند داد خود را بستانند. گزارش زیر که از رخداد‌های سیاه سال ۱۳۰۷مهشیدی است پرده از ستمی که به جان و مال مردم جان به لب رسیده می‌رفته، برمی‌دارد:

«جمعی از اهل نی‌ریز از دست فتحعلی خان نی‌ریزی به شکایت آمده‌اند به شیراز، فتحعلی خان از نی‌ریز تفنگچی و سرباز برداشته، رفته خانه‌ی آن‌ها را آتش زده است و اسباب آن‌ها را غارت کرده‌اند. از قرار مذکور یک نفر سرباز از طرف فتحعلی خان کشته شده و چهار نفر از طرف غارت شده‌ها.»
(وقایع اتفاقیه، ۳۴۶)

شیخ‌الاسلام شهر، در چنین روزگاری و در میان چنین مردمی می‌زیسته است، اما اینکه تا چه اندازه این بیداد‌ها و سختی‌ها، در شعر او بازتاب یافته است، در بخش بررسی درون مایه‌های شعر شهاب بدان‌ها اشاره شده است.

افول و خاموشی شهاب 
سال خاموشی شهاب، ۱۳۰۲ خورشیدی است. درگذشت شاعر در محافل مذهبی و سیاسی آن روزگار بی‌بازتاب نبوده است. دکتر محمد مصدق، که حدود دو سال قبل از مرگ شهاب، از ۱۹ مهر ۱۲۹۹ تا فروردین ۱۳۰۰ والی فارس بوده، در نامه‌ای که تاریخ دلو ۱۳۰۲ دارد، درگذشت شهاب را به فرزند شهاب، معین‌الاسلام که پس از پدر به منصب شیخ‌الاسلامی رسیده، تسلیت گفته است. نصّ این تسلیت‌نامه چنین است:

جناب مستطاب شریعتمدار آقای شیخ‌الاسلام نی‌ریز دامت افاضاته
از وصول مراسله‌ای که به آقای مستشار اعظم در قضیه‌ی فاجعه‌ی مرحوم مغفور آقا سیداشرف شیخ‌الاسلام طاب ثراه رسیده بود بسیار متألم و متأثر شدم. نظر به آن عوالم مودت موروثی از این واقعه تأسف بی‌اندازه دارم. جنابعالی و آقای اقبال‌الممالک و سایر بازماندگان آن مرحوم را تسلیت می‌گویم و همه قسم در محبت نسبت به کسان آن مرحوم شفقات دارم و طرف کمال توجه خواهید بود. جنابعالی هم به جای آن مرحوم به وظایف شرعیه‌ی خود رفتار خواهید نمود. راجع به درج اشعار که وصیت کرده بودند به وصول آن سه غزل در جزو سایر غزل‌های سابقه صورت به انجمن مرکزی ادب طهران فرستاده شده است، به جراید هم فرستاده شد که وصیت آن مرحوم را عمل نموده درج نمایند. همه وقت از سلامتی حالات خودتان اعلام دارید.
مصدق

شعر شهاب نی‌ریزی 
شاعری، از برجسته‌ترین هنر‌های شیخ‌الاسلام سیداشرف نی‌ریزی است. وی بخش عمده‌ای از عمر هفتاد ساله‌ی خود را صرف و وقف سرایش نموده است.  

درباره‌ی تاریخ نخستین سروده‌ی شاعر، سخن استوار و مستندی نمی‌توان گفت، اما می‌توان گفت که تا واپسین ماه‌ها یا روز‌های عمر، از ذهن و زبان شهاب، همچنان شعر می‌جوشیده است؛ زیرا در دیوان وی قطعه‌ای هست که به مناسبت بنای امنیه در زادبوم شاعر به تاریخ هفتم ربیع‌الثانی سال ۱۳۴۲ مهشیدی، سال خاموشی شهاب، سروده شده است. قدیمی‌ترین شعر تاریخ‌دار شاعر به سال ۱۳۰۴ مهشیدی گفته شده است. وی در ماده تاریخ بنای باغ و عمارت حسن‌آباد و مدح فتحعلی‌خان امین‌الرعایا در قطعه‌ای با آغاز:

به عهد شه نامور ناصرالدین
خدیو فلک کاخ ناهید هندو‌

می‌گوید:

بماناد جاوید این قصر دلکش
الـی الله ادعو مــن الله ارجـو

شهابش به تاریخ اتمام گفتـا:

زدی طعنه این قصر بر قصر مینو
بنابراین شهاب دست کم حدود چهل سال، شاعری کرده است.

شیخ‌الاسلام، در دیوان خود به شاعری‌اش نازیده و خود را در سخنوری یگانه دیده است:

زده ز صد ز هزاران سخنور مدّاح
نزاده مادر ایام، چون من به جهان

وی خود را برتر از سنایی، خاقانی و انوری دیده و سعدی را در عشق و حسن، همتای خود می‌شمرد:

مطـوّل مختصر شد از بیانم
فصاحت،  چون بلاغت در لسانم

کشیدم، چون گهر در رشته‌ی نظم
نظامی را ز قالب ریختم عظم

ز من رشک است در دل انوری را
به طرز پهلوی نظم دری را

 به اقلیم سخن شـاه زمانـم
نه خاقانی که خاقان جهانم

فـروغ طبـع من در روشنایی
سنا نگذاشت در نظم سنـایی  

البته این نوع خودستایی و خود را برتر از شاعران دیگر دیدن، مختصّ شاعر ما نیست و در شعر فارسی، سابقه‌ی طولانی دارد و در شعر دوره‌ی قاجار، به وفور دیده می‌شود.

سبک شعر شهاب 
گرچه هنگامی که مظفرالدین‌شاه، فرمان مشروطیت را امضا می‌کرد، شهاب نی‌ریزی حدوداً پنجاه و دو ساله بوده است و گرچه ربع پایانی عمر شهاب در دوره‌ی مشروطیت گذشته است، سبک شعر وی سبک این دوره نیست. سبک شهاب، سبک بازگشت ادبی است که شاعران عهد فتحعلی‌شاه و ناصری بدان شعر می‌گفته‌اند. شهاب تا پایان عمر خود بدین سبک وفادار مانده و در چکامه‌هایش سبک خراسانی و در غزل‌هایش سبک عراقی را پیروی کرده است. پیروی شهاب از ستارگان درخشان ادب فارسی، هم در ساحت شکل و فرم و هم در گستره‌ی درون مایه و محتواست؛ مثلاً، در قلمرو شکل، وی و اژه‌ی «تیر» را به همان معنی قدمایی آن، پاییز و زمستان، که در شعر گویندگان سبک خراسانی آمده به کار برده است:

باده در اردیبهشت‌ای ماه ترکش گیر گیر          
 آذردی از می‌آور زن به چشم تیر، تیر

آرایه‌های شعر شهاب
دیوان شهاب نی‌ریزی، دربرگیرنده‌ی بیشترینه‌ی کالبد‌های شعر فارسی: غزل، چکامه، مسمط، مثنوی، رباعی و ... است که در این‌جا مختصراً به بررسی درون مایه‌های آن‌ها می‌پردازیم.  

غزل: در دیوان شاعر، در سنجش با قالب‌های دیگر، شمار غزل‌ها بیشتر و درون‌مایه‌ی آن‌ها آموزه‌های عرفانی:  وحدت وجود،  عشق و...  است:

ز یک تجلّی جانان جهان پدید آمد
پدید هر دو جهان از جمال جانان است

 به غیر یارکسی نیست در سرای وجود
درست، چون نگری یار عین اعیان است

در غزل‌های شهاب، به اسلوب غزلِ دوره‌ی بازگشت، رنگ و عطر نامدارترین غزل‌سرایان فارسی، حافظ و سعدی را به روشنی می‌توان دید و بویید؛ مثلاً در این بیت:

غنچه‌ی لعل لبت تا زِتبسم دم زد
دم جان بخش مسیحا به دل آدم زد

اقتباس شیخ‌الاسلام از غزل لسان‌الغیب به مطلع:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
مشهود است.

چکامه:
شهاب در قصیده‌گویی به شاعران سبک خراسانی چشم دوخته بوده است؛ مانند ابیات زیر که به سبک فرخی سیستانی گفته شده است:

گنج دارد آن یک از سیم سرین خسرو صفت
مار داردآ ن  یک از زلف سیه ضحاک‌وار

وی افزودن بر شاعران سبک سلجوقی و غزنوی، از سعدی نیز تأثیر پذیرفته است.

به‌طورکلی، درون‌مایه‌ی چکامه‌های سید اشرف را، ستایش شاهزادگان قاجاری، شکوه از سختی‌ها و نابسامانی‌های روزگار و... تشکیل می‌دهد. وی در قصاید ستایشی‌اش، احمد شاه، والیان فارس و حاکمان زادبوم خود را ستوده است. مدح پیشوایان دینی، درون‌مایه‌ی پاره‌ای دیگر از قصاید اوست. از چکامه‌های شورانگیز و درخشان شهاب، قصیده‌ای است با ردیف علی علی (ع) در وزن متفاعلن که یک بیت از آن آورده می‌شود:

خنک آن نسیم عنایتی کـه وزد زکوت علی‌علی
چه خوش آن‌که پرده بر افکنی از رخ نکوت علی‌علی

شکوه‌های طولانی از روزگار و مردم زادبوم، از دیگر درون مایه‌های چکامه‌های سید اشرف است. وی در قصیده‌ی بلند دردآگینی به آغاز:

غلاما خیز و زین بر زن سمند برق جولان را
ز قید آخور آخر کن رها پرنده عقبان را

و در چامه‌ای دیگر با مطلع:

چند سازی دلا به رنج وطن      
شرم کن نیست این وطن گلشن

پاره‌ای از مردمان زادگاهش را به تندی به باد انتقاد گرفته است. تحلیل و نقد جامعه‌شناختی این قصاید، نشان‌دهنده‌ی آشفتگی‌های ولایت فارس در روزگار شاعر است. این آشفتگی‌ها در گزارش‌های خفیه‌نویسی که برای دولت بریتانیا، گزارش تهیه و ارسال می‌کرده، به روشنی مشهود است.

قطعه:
درون‌مایه‌ی مقطعات شهاب را تاریخ یا ماده تاریخ بنای رباط و مدرسه‌ای یا درگذشت بزرگی تشکیل می‌دهد.

مسمط:
در برگچه‌های دست‌نوشت شاعر، پنج مسمط هست که همگی لَخت‌های پنج مصراعی (مخمس) دارند و صدای شاد و فرخنده فرخی و رنگ و طعم مسمط‌های شاعر دامغان، منوچهری، را در بهاریه‌های پاره‌ای از آن‌ها می‌توان احساس کرد. به‌طورکلی درون‌مایه‌ی مسمط‌های سید اشرف را وصف طبیعت، ستایش پیشوایان دینی، عرفان، مدح امیران، تصویر پریشانی و نابسامانی‌های مردم عصر و ... تشکیل می‌دهد.

مسمط «خدیو اردیبهشت»، از مسمط‌های  درخشان شاعر نی‌ریز است که بیشتر مصراع‌ها و به ویژه مصراع‌های پایانی هر لخت یا رشته‌ی آن را آیه یا بخشی از آیات قرآنی زینت می‌بخشد. برای دیدن استادی و چیرگی شهاب در این نوع مسمط‌گویی، دو لخت از مسمط «خدیو اردیبهشت»، نقل می‌شود:

خدیو اردیبشهت خیمه ز گل زد برون
کشید در باغ و راغ سپاهی از حد فزون
جـاء‌هـم‌البینات لعلـهم یـهتـدون
صبا به تاک این سخن گفت زِ رازِ درون:
و الله مخرج ماکـنتم تکتمـون
ساقیکان عجّلـوا جام شراب آورید
مطربکان اِسـرعوا رود و رباب آورید
عروس طبـع مرا ز می‌خضاب آورید
به حجله مدحتش مسـت و خراب آورید
ز خـمّ مدح الذی یَمدَحَهُ المادحون

رباعی:
شمار رباعی‌های دیوان شهاب زیاد نیست و آن‌ها را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. گروه نخست، ترانه‌هایی (رباعیات) است که با واژه‌ی شهزاده آغاز می‌شوند و درون‌مایه‌ی عاشقانه دارند:

شهزاده مرا تو همچو جان در بدنی
جانان منی و بهتر از جـان منــی
بالای تو سروی است که در باغ جمال
پوشیده ز گل بر تن خود پیرهنی

دسته‌ی دوم ترانه‌های شیخ‌الاسلام، در اسباب شطرنج گفته شده و واژه‌ی آغازین بیشترینه‌ی آن‌ها، واژه‌ی «شاه» است. در این ترانه‌ها، نام مهره‌ها، اصطلاحات و آموزه‌های این بازی آمده است.

شه یک تنه خـود  بــر سپه دشمن زد
صد پیلتن نبرد را گـردن زد 
شد مات وزیر و خصم رخ تافت ز جنگ
وز اسب نگون شد و ز دل شیون زد

گروه سوم ترانه‌های شیخ‌الاسلام، وابسته به ساحت خاصی نیست و گاه صدای پیرنیشابور، خیام، از آن‌ها به گوش می‌آید.

مثنوی:
در دیوان شهاب، ۷۲۰ بیت در قالب مثنوی ریخته شده که درون‌مایه‌ی آن‌ها، ستایش خداوند، مدح پیامبر (ص) و امام علی (ع)، نازش به هنر‌های خود، تمجید از عشق و ... است.  

ترجیع‌بند:
در دیوان شهاب تنها دو ترجیع‌بند است. ترجیع‌بند نخست با بیت برگردانِ:
دل از تو نمـی‌تـوان بـریـدن
کس بـر تـو نمی‌تـوان گـزیـدن

ناتمام است. ترجیع‌بند دیگر، با بیت برگردانِ:‌ای مست شرابِ چشم ساقـی
 فانی اسـت جهان و یـار باقی
نیز ناتمام مانده است. درون مایه‌ی هر دو ترجیع‌بند، عشق است.

دست نوشت دیوان شهاب
در حال حاضر از شاعر ما دیوانی بسان دیوان دیگر گویندگان یعنی دفتری که اشعار شاعر در آن گرد آمده باشد در دست نیست. در مقدمه بسیار کوتاه دیوان شهاب که اخیراً تدوین شده، آمده است که «دیوان اصلی بزرگتر از مجموعه فعلی بوده و به خط خود شاعر نوشته شده بود. در سال ۱۳۱۳ مهشیدی یکی از امرای ارتش به نی‌ریز می‌آید ... آن را از خانواده شاعر برای چند روزی که در نی‌ریز اقامت داشته قرض می‌گیرد، اما از پس دادن دیوان خودداری کرده و سپس از نی‌ریز خارج می‌شود. از آن به بعد از سرگذشت دیوان اصلی اطلاعی در دست نیست. (شهاب ۱:۱۳۸۳)

گردآورندگان دیوان شهاب، مجموعه اشعار وی را «از روی کاغذ مینوت اولیه (سواد) به خط خود شاعر» به چاپ رسانده‌اند. منظور گرد آورندگان از «کاغذ‌های مینوت اولیه» برگچه‌ها، یا دست‌نوشت‌هایی است که ظاهراً سواد و پیش‌نویس اشعار بوده است.
تصویر این برگچه‌ها، در اختیار نگارنده است که از روی آنها، تصحیح دیوان را به پایان آورده و به چاپ رسانده است.

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

 

شیخ‌الاسلام نی‌ریز، اختیارات و فضائلش

متن ذیل حکم ابقاء سید اشرف شیخ‌الاسلام نی‌ریز می‌باشد که توسط زنده‌یاد آیت‌الله فقیه امام جمعه‌ی فقید نی‌ریز بازخوانی شده و در نشریه عصر نی‌ریز (شماره ۱۰۸/تاریخ: ۱۹ تیر ۱۳۸۴) به چاپ رسیده است.

ابتدا متن حکم:
«چون پیوسته رعایت حال و توجه احوال هریک از ارباب فضل و کمال و اصحاب دانش و افضال خاصه که به نسب شرافت و حسب لیاقت اصلی باشند منظور نظر و پیشنهاد خاطر است از آنجا که جناب مستطاب شریعتمعاب ملاذالاناب آقا سید اشرف شیخ الاسلام نی‌ریز زید فضله از مروجین دین مبین و از ذراری طیبین طاهرین است در دعاگویی دوام دولت ... و ترویج قوانین شریعت ریاضت کشیده و مستوجب افاضت گشته و همواره ترضیه‌ی خاطر اولیای دولت را از صفات حسنه و حسن عقیدت خود نظماً و نثراً، قلباً و لساناً تذکر خود قرار داده در دولت‌خواهی و صلاح‌اندیشی ملک و ملت و ترویج احکام شریعت معروف آنی غفلت نورزیده، علیهذا این حکم مطاع به امضای فرامین سلاطین سلف انارالله برامینهم و احکام حکام با احتشام سابقه‌ی مملکت فارس و ابقاء منصب جلیل شیخ الاسلامی که سال‌هاست بالارث والاستحقاق به مشارالیه مرجوع است صادر، مقرر می‌شود که خود را کما فی السابق دارای این منصب جلیل و نبیل که از مناصب فخیمه‌ی قدیمه‌ی دولت و ملت است دانسته با رجاء واثق و استحضار کامل مشغول به اصلاح امور شرعیه و قوانین ملیه و اجرای مسایل دینیه بوده در امر تولیت موقوفات مدرسه‌ی غیاثیه و مدرسه‌ی خان و مسجد جامع صغیر و کبیر و آب انبار‌های محل، سعی موفور نموده که بر حسب قرارداد واقف امور موقوفه منظم باشد. مقرر آنکه جنابان علماء و سادات و عامه‌ی اهالی نی‌ریز از عالی و دانی نهایت احترام را از جناب مشارالیه نموده ... و صلاح او را در امور شرعیه اصغا و امتثال نمایند. فی شهر صفرالمظفر فی سنه‌ی ۱۳۲۱ [قمری]»

آیت الله سید محمد فقیه امام جمعه فقید و گرانقدر نی‌ریز در توضیح مقام و مسند شیخ‌الاسلامی و وظایف او می‌گوید:

شیخ الاسلام یکی از مقامات و مناصب دوران صفویه تا پایان قاجاریه بوده است. کسی که به این منصب گمارده می‌شده مدیریت موقوفات و مساجد شهر، امور شرعی مردم و قضاوت و داوری را به عهده داشته است. تمام امور شرعی زیرنظر شیخ الاسلام انجام می‌شده و علما و سادات و حکام و خوانین شهر باید از او اطاعت می‌کردند. سید اشرف که بوسیله‌ی حکم فوق ابقا شده از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۴۳ قمری شیخ الاسلام نی‌ریز بوده و پس از او پسرش آقا سید علی معین الاسلام بوده که آن هم ۶ -۷ سالی بیشتر دوام نیاورده و با حاکمیت پهلوی پست شیخ‌الاسلامی حذف گردید. منصب شیخ‌الاسلامی را به علمای برجسته‌ی شهر می‌دادند لذا از مرحوم سید نعیمای بزرگ و بعد مرحوم سید عفیفا و بعد سید نعیمای کوچک و بعد سید اشرف به این سمت در نی‌ریز منصوب شده‌اند. اصلیه‌ی اینان از داراب و از سادات باغ بنفشه بوده‌اند. یعنی عموزاده‌های اینان باید در داراب باشند. سید محمد صالح پدر سید نعیم به نی‌ریز می‌آید. سید نعیم معاون مرحوم شیخ امین نی‌ریزی بوده. شیخ امین نی‌ریزی از علمای بسیار بزرگ بوده که بسیاری از وقف نامه‌ها به خط ایشان موجود است. سید نعیم نقش منشی او را داشته و بعد که شیخ امین فوت می‌شود سید نعیم به سمت شیخ‌الاسلامی منصوب می‌شود و فرزند شیخ امین منشی او می‌گردد. در واقع سید نعیم فرزند محمد صالح، شیخ‌الاسلام نی‌ریز و داراب بوده که ۴ فرزند داشته بعد که به نی‌ریز می‌آید پسر اول او سید عفیف شیخ الاسلام نی‌ریز می‌شود. بعد از او سید نعیم که معروف به سحاب است به شیخ الاسلامی نی‌ریز می‌رسد. بعد از او سید اشرف به این سمت منصوب می‌گردد. یعنی از سال ۱۳۰۷ قمری که مرحوم سید نعیما فوت می‌شود، سید اشرف شیخ الاسلام می‌شود. سید اشرف از زمان ناصرالدین شاه تا احمدشاه تماماً شیخ الاسلام نی‌ریز بوده است. مرحوم پدرم نقل می‌کرد سیداشرف خیلی سید باکمالی بود، هم مجلس‌آرا بود، هم تیرانداز و سوارکار حرفه‌ای عجیبی بود. به ۷ نوع خط می‌نوشته است. علی ایحال از نظر زندگی و مکنت و ثروت بسیار قوی بوده‌اند. مرحوم پدر می‌گفت باغ سروی که روبروی مسجد امام حسن (مسجد نظر بیگی) بوده ۱۴ فیمان بود، اما باغ شیخ الاسلام ۱۶ فیمان یعنی از نظر مکنت و ثروت با خان محل برابری می‌کردند. دسته‌های سینه‌زن به منزل آن‌ها می‌رفتند و شال ترمه به عنوان هدیه دریافت می‌کردند. خواهرزاده‌ی مرحوم سید نعیم یعنی پسر عمه‌ی مرحوم سید اشرف داماد مرحوم سید ابراهیم جد ما بوده و مرحوم سید نعیم دایی داماد جد ما بوده است.

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

 

اول  هر نامه نام حیّ توانا
یادی از خانه‌ی شیخ‌الاسلام شهاب نی‌ریزی

خانه‌ی شیخ‌الاسلامِ آوازه‌مند نی‌ریز، جاودانه یاد سیداشرف متخلّص به شهاب، از یادمان‌های فرسوده و فراموش شده اوست. نگارنده که دیوان شهاب را تصحیح و آماده‌ی نشر کرده است،  از سال‌ها پیش در پی آن بودکه خانه‌ی ستاره‌ی درخشان ادب نی‌ریز را از نزدیک ببیند، امّا متأسفانه تا یکی دو هفته پیش زیارت این خانه که امروزه  به صورت مخروبه درآمده است، میسّر نشد. یکی دو هفته پیش بود که با راهنمایی استاد امان‌اله ضیغمی، برای نخستین بار، توفیق زیارت این یادمان ویران شده را یافت.  

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

خانه‌ی شیخ‌الاسلام در محله‌ی بازار و در کوچه‌ای که به افتخار وی تا دو سه دهه پیش کوچه‌ی شیخ‌الاسلامی نام داشت، واقع بوده است. بنده سه‌چهار دهه پیش بار‌ها و بار‌ها از این کوچه‌ی باریکِ رازناک گذر کرده بود، اما به اقتضای سن، هرگز ندانسته بود که بخش مهمی از تاریخ و فرهنگ و معماری و شعر شهر در این کوچه نوشته شده است، ندانسته بود که در این کوچه‌ی خلوتِ خاموش، خانه‌ی مشیرالدیوان و خانه شیخ‌الاسلام روبروی هم، واقع بوده‌اند که این یکی نماینده‌ی دین و آن دیگری نماینده‌ی حکومت بوده است.

شیخ‌الاسلام شهاب و خانه‌ی مشیر الدیوان هر دو در شمار هنری‌ترین عمارت‌های نی‌ریز بوده‌اند. خانه‌ی مشیرالدیوان پس از انقلاب، کاملاً ویران شد و امروزه، هیچ اثری از آن نمانده است. سرهنگ پرویزی‌زاده‌ی ۱۳۱۶ در نی‌ریز، که هم خانه‌ی مشیرالدیوان را دیده و هم نارنجستان قوام را، می‌گوید که خانه‌ی مشیری از نارنجستان قوام شیراز زیباتر و بزرگتر بود و می‌توانست به عنوان یک اثر باستانی‌نماد فرهنگ و تمدن این دیار باشد (هفته‌نامه عصر نی‌ریز)

آیا این داوریِ سرهنگ پرویزی درباره‌ی خانه‌ی شاعر شهیر ما نیز صادق است؟ اگر پاسخ این پرسش آری باشد، باید برای  نابودی دو یادمان تاریخی و ارزشمند شهر، دریغی مضاعف خورد.

نزدیک به نیم‌سده پیش، زنده‌یاد مرحوم ایرج افشار، ایران‌شناس فقید، در نوشتاری چاپ شده در مجله یغما که هفته‌نامه عصر نی‌ریز به بازچاپ صفحاتی از آن اقدام کرد، گفته بود که خطوط سنگ مزار‌های گورستان میرشهاب‌الدین نی‌ریز واقع در کوچه‌ی بالا، در مقیاس ملی کم‌نظیر است، به ظاهر اگر آن فقید، توفیقِ دیدار خانه‌های شیخ‌الاسلام و مشیرالدیوان را نیز می‌یافت، درباره‌ی این دو عمارت همان نظری را می‌داد که درباره‌ی سنگ مزار‌های گورستان میرشهاب‌الدین داده است.  

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

اندرونی خانه شهاب

خانه‌ی ویران‌شده‌ِ شهاب نی‌ریزی در کوچه شیخ‌الاسلامی (=خیابان مصلّی) پشت مصلی آرام گرفته است. مساحت کلّ خانه معلوم نیست چه بخش‌هایی از آن خانه‌ی بزرگ، تفکیک و بخشی که محکمه‌ی شیخ‌الاسلام بوده، کاملاً  نابود شده است.  

بر بنیاد آنچه از آن خانه تا امروز به یادگار مانده است، می‌توان گفت که در حیاط خانه‌ی شیخ‌الاسلام، سه حوض در جهت غرب  - شرق وجود داشته است. حوض میانی کوچکتر بوده و در دو سوی چپ و راست آن، دوحوض بزرگتر به قرینه یکدیگر قرار داشته‌اند.  

پهنای حوض میانی ۸۰ سانتی‌متر و درازای آن ۴.۴۰ متر است. پهنا و درازایِ دو حوض دیگر ۲۵.۲ و ۷.۱۵ متر است. هر سه حوض با  گذشت روزگار، از گل‌ولای انباشته شده وهم‌سطح با آجر فرش‌های حیاط خانه شده‌اند و بدین‌سبب تعیین ژرفای آنها، مستلزم خالی‌کردن آن‌ها از گل‌و لای است.  

در جوانب باختری، شمالی و جنوبی حیاط ِخانه‌ی شیخ‌الاسلام، اتاق‌هایی بوده است. اصلی‌ترین اتاق‌ها در جانب باختری (غربی) حیاط‌اند. درِ هیچ یک از اتاق‌ها مستقیماً به حیاط باز نمی‌شود بلکه درِ آن‌ها به راهرو‌هایی باز می‌شود که ارتفاع کف آن‌ها از حیاط به اندازه‌ی دو پله است. به سخنی دیگر برای رفتن به راهرو‌ها و اتاق‌ها از دو پله باید بالا رفت. درهمه‌ی این اتاق‌ها، گچ‌بری و آینه‌کاری‌هایی که قرینه‌ی یکدیگرند، دیده می‌شود. اصل قرینه‌سازی در همه‌ی بخش‌های عمارت مشهود است. در یکی از این اتاق‌ها، در ارتفاع تقریباً یک متری آتشدان بخاری اتاق، گچ‌بری زیبایی هست که بالای آن بیت زیر هنوز قابل خواندن است:

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

تا نگردیدیم مانند بخاری سینه‌چاک
جای در آغوش ما نگرفت آتش‌پاره‌ای

در جانب شمالی حیاط، اتاق دودخورده نسبتاً بزرگی هست که ظاهراً آشپزخانه بوده است. در شرق آشپزخانه و متصل بدان، ایوانکی هست که وسط آن چاه نسبتاً عمیقی حفر شده است. در جانب جنوبی خانه‌ی سیداشرف، محکمه‌ی او بوده است که امروزهیچ اثری از آن به جا نیامانده است.  

باری نیت نگارنده از یادکردِ خانه‌ی سیداشرف نی‌ریز و انتشار تصاویری از این خانه‌ی به صورتِ مخروبه درآمده، آن است که جنبه‌ای از زندگی و شخصیت شیخ‌الاسلام شهر نشان داده شود. افزون بر این، این تصاویر گویای سبک معماری عمارت‌های متعلق به بزرگان نی‌ریز در یک دو سده پیش است. از مقایسه‌ی این تصاویر که از اتاق‌های مخروبه گرفته شده است با معماری و هندسه‌ی عمارت‌های مرکز استان و شهر‌های دیگر ایالت پهناور فارس که در شمار مواریث فرهنگی کشور درآمده‌اند، می‌توان تا اندازه‌ای به جایگاه هنر معماری نی‌ریز در دوره‌ی قاجاری پی‌برد.  

در اینجا از آقای امان‌اله ضیغمی که خانه‌ی شهاب را به نگارنده نشان دادند و از دوستان صمیمی‌ام آقای حسین رهبر و آقای امین رجبی که در تهیه‌ی عکس و زدودن گل‌و لای از روی گچ‌بری دیوارها، همیارم بودند؛ بی‌نهایت سپاس می‌گزارم.

زندگی و زمانه سیداشرف، شهاب نی‌ریزی

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها