نویسنده: سو جانسن
مترجم: سمانه پرهیزکاری
تعداد صفحات: ۲۴۰
انتشارات: میلکان
کتاب «محکم در آغوشم بگیر» یکی از پرفروشترین کتابها در حوزهی زوجدرمانی است. در این اثرِ خواندنی راهکارهای عملی برای بهبود روابط عاطفی زوجها ارائه شده و همسران با اتکاء به مطالب این کتاب میتوانند به تفاهمی ماندگار برسند.
پیام اصلی نویسنده در این کتاب، سرراست و شفاف است. اینجا از شیوهی درست بحث کردن با همسرتان، تجزیه و تحلیل دوران کودکی یا معرفی موقعیتهای متنوع و جدید برای عشقورزی خبری نیست؛ در مقابل، این کتاب به شما کمک میکند با درک این نکته که شما از نظر عاطفی به شریک زندگی خود وابسته هستید، به زیربنای رابطهی عاطفی خود برسید. درست مثل کودکی که برای رشدونمو نیازمند محافظت والدینش است، رابطهی عاطفی هم به توجه و حمایت شما نیاز دارد.
سو جانسون در کتاب محکم در آغوشم بگیر سراغ علت این موضوع میرود که چرا بعد از مدتی از شروع رابطهی عاطفی، دیگر خبری از آن شور و احساسات اولیه نیست و به اصطلاح آتش عشق بین زوجها فروکش میکند.
او میگوید در مقابل این تغییرات در رابطهی عاطفی، میتوان راهکارهایی را به کار بست تا آن عشق اولیه همچنان پابرجا بماند. به همین منظور نویسنده برای بهبود روابط عاطفی بین زوجها راهکارهای عملی ارائه میدهد. شما با بهکاربستن این راهکارها میتوانید سختترین و دشوارترین چالشها را نیز در زندگی پشت سر بگذارید و از رابطهی مشترک خود نهایت لذت را ببرید.
محکم در آغوشم بگیر در ایران دو بار و با دستهای دو مترجم به زبان فارسی درآمده است. فریبا شیخالاسلامی در نشر نگاه آشنا و سمانه پرهیزکاری در نشر میلکان این کتاب را برای فارسیزبانها ترجمه کردهاند. بین این دو، میشود گفت ترجمهی سمانه پرهیزکاری در عین روان بودن، تمام حس و حال و مقصود نویسنده را به نزدیکترین شکل ممکن به خواننده میرساند. ترجمهی پرهیزکاری سادهخوان، وفادار و گیراست و میتواند انتخاب خوبی برای فارسیزبانها باشد.
نمونهای از متن کتاب:
نظریه پیوند به ما میگوید کسی که او را دوست داریم در زندگی پناهگاه ماست. وقتی آن شخص از نظر عاطفی در کنار ما نباشد، حس میکنیم در این جهانْ بیدفاع و تنها رها شدهایم. هجمهای از احساسات ـ عصبانیت، اندوه، آسیبدیدن و از همه مهمتر ترس ـ به سراغمان میآید. این اتفاق کاملاً طبیعیست. احساس قطع ارتباط با کسی که او را دوست داریم، باعث احساس ناامنی میشود و آمیگدالِ مغز مثل ساعت شماطهداری به صدا درمیآید و پیغام میدهد. ژوزف لودومتخصص مرکز علوم اعصاب و روانِ دانشگاه نیویورک میگوید این منطقه یعنی آمیگدالای مغز که بادامیشکل است، درواقع مرکزِ اصلیِ ترس در وجود ماست و باعث میشود سریع و بدون فکر، بر اساس واکنشِ آن دست به عمل بزنیم.
همه ما وقتی با والدین یا همسرمان اختلاف نظری داریم یا جروبحث میکنیم، تا حدی احساس ترس داریم، ولی کسانی که بهطور کلی احساس امنیت میکنند، سریع از این وضعیت خارج میشوند، چون میدانند اگر از شریک زندگیشان بخواهند، دوباره اوضاع را آرام کرده و عشق خود را به آنها نشان میدهند. به این ترتیب ترس و نگرانیشان از بین میرود و متوجه میشوند چیزی واقعاً آنها را تهدید نمیکند، ولی برای کسانی که ارتباط چندان نزدیکی با هم ندارند و از این بابت احساس امنیت نمیکنند، این ترسها فلجکنندهاند. یاک پانکسپ متخصص اعصاب و روانِ دانشگاه واشینگتن میگوید چیزی به نام آشفتگیِ شدید، اولیه یا اصلی بر ما حاکم میشود و در این موقعیت ما یکی از این دو کار را میکنیم؛ یا سعی میکنیم از شریک زندگیمان بخواهیم تا دوباره اوضاع را آرام کند و بابت عشقی که به ما دارد به ما اطمینان بدهد و این وابستگیمان را عمیقتر میکند، یا برای اینکه خودمان را آرام کنیم، از او دور میشویم و وانمود میکنیم به او نیازی نداریم. یا به او میگوییم: «به من نگاه کن و کنارم باش، چون بهت نیاز دارم» یا «نمیذارم به من آسیب بزنی، چون خودم رو بهراحتی پیدا میکنم و اوضاع رو تو دستم میگیرم.»
ما این راهکار را بهطور ناخودآگاه برای مقابله با ترسِ ناشی از قطع ارتباط در پیش میگیریم. اوایل معمولاً به نظر میرسد مؤثر و مفید است، ولی هرچه اضطراب در ارتباطها افزایش پیدا میکند، زوجها بیشتر به این راهکار پناه میبرند و دورِ باطلِ احساسِ ناامنیِ ناشی از آن باعث میشود از هم دورتر شوند و هر روز ناامنی در آنها، بیشتر. آنها به دفاع از خود رو میآورند و هر کدام در مورد دیگری و ارتباطی که با هم دارند، بدترین فکرِ ممکن را میکند.
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید