در شماره پیش نوشتم که نوروز امسال فرصت خوبی دست داد تا در مسافرتی چند هزار کیلومتری، از چندین استان و شهرستان و شهر و روستا گذر کنیم و در کنار آن تجاربی بیندوزیم.
تجربه اول این بود که دانستیم نیریز شهر سرعتگیرهای جورواجور است و در هیچ شهری مثل نیریز از این سرعتگیرها نداریم. بعد هم فهمیدم که در کل، نصب این سرعتگیرها تخلف است و شهرداری باید هرچه سریعتر آنها را جمع کند و جای آنها سرعتکاه بگذارد.
جالب است که بعد از چاپ آن مطلب یکی از همشهریان به بنده گفت که به خاطر وجود این همه سرعتگیر در نیریز و اجبار به گرفتن دائم کلاچ و ترمز، دچار مشکل در لگن شده و دکتر او را از تردد با خودرو در خیابانهای نیریز منع کرده!!
نکته دیگری که در این سفر به چشم میآمد، تفاوت آشکار ما با دیگران در استفاده از داشتهها بود. برایتان میگویم ...
سفر ما از مسیر دهچاه و مشکان آغاز شد و بعد به چاهک رفتیم.
وقتی از بین چاهک عبور میکردیم، دلم به درد آمد که چطور یزدیها این منطقه زیبا را در میان بیخبری و بیتفاوتی مسئولان وقت، از چنگ ما به درآوردند و حالا هم رسیدگی چندانی به آن نمیکنند. (در ویکیپدیا هنوز نوشته: چاهک، روستایی در نیریز استان فارس )
از آنجا به مهریز رفتیم. مهریز شهری است نزدیک یزد در حد و اندازههای نیریزِ خودمان. نمادهایی که در مهریز دیدیم، هوشمندانه انتخاب شده بود. از جمله مجسمه یک گیوه در یکی از میدانهای آن. علت هم آن بوده که گیوهبافی از دیرباز در مهریز رواج داشته و جزو صنایع دستی این شهرستان به حساب میآید.
پس از ساعتی، راهی شهر تاریخی یزد شدیم. یزد به مانند نیریزِ ما یک شهر تاریخی است اما به عکسِ شهر ما، تک تک آثار تاریخی آن را بازسازی و احیا کردهاند. جالب این که در طول سه روزی که در یزد ماندیم، اثر تاریخی رها شده و مخروبهای ندیدیم. فقط یک خانه تخریب شده و جای آن پارکینگ خودرو شده بود، که البته باقیماندههای آن توسط شهرداری یا میراث فرهنگی به شکل زیبایی مستحکم و زیباسازی شده و به دیواره پارکینگ جلوه زیبایی داده بود.
اگرچه نیریزِ ما بسیار کوچکتر از یزد است و تعداد آثار تاریخی آن به مراتب کمتر از آنجا است، ولی همین چند اثر تاریخی انگشتشمار ما ارزش بالایی نسبت به آثار گونهگون آنها دارد. از جمله مسجد جامع کبیر نیریز که میتوانم به جرأت ادعا کنم که اگر در یزد بود به زیباترین و کاملترین شکلی آن را ساخته و بازسازی کرده و آن را بدل به یک مرکز توریستی پربازدید نموده بودند. در حالی که این اثر بسیار ارزشمند که از باد و باران گزند نیافته، این روزها در حال گزند و تخریب است و ضلع شرقی آن به خرابه بیشتر مانند شده.
من هر چه تحقیق کردم، هیچ اثر تاریخی یزد، قدمت مسجد جامع کبیر نیریز را ندارد.
یا کاروانسرای سروی که به ویرانهای تبدیل شده و چند تعمیرگاه ماشین در آن مشغول فعالیت هستند. فکر نکنم در هیچ کجای دنیا، چنین اثر زیبایی را با ماشینهای قراضه و روغن و چربی و چکش و آچار آراسته باشند.
به هر روی بعد از چند روز یزدگَردی، دل به کویر دادیم و راهی طبس شدیم. انصافاً که مشخص بود شهرداری و شورای شهر آنجا قوی عمل میکنند. فضای سبز دلانگیز و پارکهای زیبا و میدانهای خوشنما و خیابانهای مرتب، و شبهای پرنور، همه حکایت از همین داشت.
آنچه زیبایی طبس را دوچندان میکرد، باغ گلشن بود که باغی است زیبا مربوط به دورههای زندیه و قاجاریه. از میان این باغ چشمهای پرآب میگذرد و هر ساله گردشگران زیادی از آن دیدن میکنند.
کاش شهرداری نیریز آب برنجزار را که برای فضای سبز استفاده میکند، در پارک آزادی داخل یک دریاچه مصنوعی میریخت و سپس برای فضای سبز برداشت میکرد. با این کار یک مرکز تفریحی زیبا ایجاد میشود و حتی در اطراف آن میتواند واحدهایی مثل رستوران، فستفودی، کافه، سوپری و شهربازی ایجاد شود که هم برای شهرداری درآمدزایی دارد و هم ایجاد اشتغال میکند.
نمونه این دریاچه را شهرداری قادرآباد کار کرده و آن را با آب چاه پر میکند. این دریاچه الگویی مناسب برای نیریز است.
امضاء: میم.الف.امید
خیابانهای پرنور و شیک طبس
دریاچه مصنوعی قادرآباد
مجسمه گیوه در مهریز یزد