آیا میدانید ضربالمثل «از این ستون به آن ستون فرج است» به چه معناست؟
این ضربالمثل را هنگامی به کار میبرند که فردی ناامید است و او را دلداری میدهند که در اندک فرصتی راه چاره پیدا میشود.
فرج به معنای گشایش در کار و رفع مشکل است.
زمانی مرد جوانی به شهر دوری مسافرت کرد. اتفاقاً همان شب فردی به قتل میرسد.
نگهبانان مرد غریب را نزدیک محل قتل دستگیر میکنند و او را نزد قاضی میبرند و، چون مرد ناشناس نتوانست بیگناهی خود را ثابت کند، قاضی ناعادلانه دستور مجازات را صادر کرد.
فردا مرد مسافر را به یک ستون بستند تا مجازات کنند.
مرد هرچه گفت که بیگناه است و بعداً از این کار پشیمان خواهند شد، جلاد گفت: من باید دستور را اجرا کنم. آخرین خواستهات چیست؟
مرد که دید مرگ نزدیک است گفت: مرا به ستون کناری ببندید و اعدام کنید.
جلاد فکرکرد که مرد قصد فرار دارد و این یک بهانه است و به او گفت: این چه خواهش مسخرهای است!
مرد گفت: رسم این است که آخرین خواهش یک محکوم به اعدام را اگر ضرری برای کسی نداشته باشد اجرا کنید.
جلاد با احتیاط دست او را باز کرد و به ستون بعدی بست.
در همین هنگام حاکم و سوارانش از آنجا گذشتند و دیدند عدهای از مردم دور میدان جمع شدهاند.
علت را پرسیدند.
گفتند: مردی را به دار میزنند. حاکم پرسید: چه کسی را؟ جلاد جلو آمد و حکم قاضی را نشان داد.
حاکم گفت: مگر دستور جدید قاضی به شما نرسیده است؟ جلاد گفت: آخرین دستور همین است.
حاکم گفت: این مرد بیگناه است، او را آزاد کنید. قاتل اصلی دیشب خودش را معرفی کرد.
من هم او را نزد قاضی فرستادم و سفارش کردم که مجازاتش را تخفیف دهد.
مرد مسافر را آزاد کردند و او گفت: اگر مرا از آن ستون به این ستون نمیبستید تا حالا مرا اعدام کرده بودید.
اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است.