فِکِر بَکردید فقط خودَتان در این وَلایت آن چَه دوست مَیدارید صادر مَیکونید؟
زمانی که پیدر من با مزرعَه توتون خود در قوندوز اینقلابی در تهیه ناس بَ وجود آورد، فِکِرش را هم نَمیکرد یَک روز آن را بَ وَلایت ایران صادر بَکرده و این همه پیر و جیوان را کوشتَه و مردَه خود کوند؛ مادهای زهری ماری که آنجا فقط پیرمردان استفاده مَیکردند و شاید باورتان نَشود، خود من هم بعد از موهاجیرت بَ این وَلایت، بَ آن دوچار شدم.
الآن دیگر بندهی تبعه موجاز زمانی که نَظاره مَیکونم جیوانهای جَگول مَگول و حتی بعضی کارمندانَ ایدارات آن را میان لب و لَثه خود مَیگوذارند، بَ جای خَجالت، با افتخار آن را بالا مَیاندازم و این کرمی که در دهانم است، آرام و قرار مَیگیرد.
اما یَک چیز برایم عجیب است؛ با وجودی که داکتِرها مَیگویند ضررهای ناس بیشتر از سیگار و تَریاک و نوشیدنی است، ناس در این وَلایت قاچاق نیست و قانونی برای جنگ با آن وجود ندارد. همَه هم آزادانَه آن را خریدَه مَیکونند و بالا مَیاندازند.