تعداد بازدید: ۴۳۹
کد خبر: ۱۸۲۲۲
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۲۲:۲۶ - 2023 07 October
تیمناک جاودان: از بیست و دو سه سالگی، یعنی چیزی حدود شصت سال پیش شروع به جمع‌آوری کبریت کرده‌ام.
خبرنگار: فاطمه زردشتی نی ریزی

خوش‌صحبت است و خوش‌مشرب. زاده محله سادات و هر چند سال‌ها پیش نی‌ریز را ترک کرد، اما عاشقانه زادگاهش را دوست دارد.

تیمناک جاودان متولد اسفندماه ۱۳۱۸ و ۸۴ ساله است.

کلکسیون کبریتی دارد بس زیبا.

کلکسیونی که برخی از کبریت‌های آن به ۶۰ سال پیش و حتی پیش‌تر از آن برمی‌گردد. به بهانه جمع‌آوری این کلکسیون گپ و گفتی با ایشان انجام دادیم.

پدرش را «فضل‌اله» و مادرش را «بی‌بی قمر جاوید» معرفی می‌کند.

از کشاورز بودن پدرش می‌گوید و از خانه‌دار بودن مادرش و اندکی از روز‌های مدرسه...
***
در مدارسی همچون بختگان، فرهمندی و دبیرستان احمد تحصیل کردم.

به خاطر دارم معلم‌هایم آقایان طریقی، امان‌اله ضیغمی و رضاقلی ضیغمی، برادرم مرحوم منوچهر جاودان، مرحوم صمد آزاد، مرحوم محمد صدر، و همکلاسی‌هایم آقایان پیشاهنگ، فرهنگ بقایی وآیت اله سید محمد فقیه، مرحوم اکبر احتشامی، بهادر صادق و قره‌چاهی بودند.

شصت و چند سال پیش و بعد از تحصیلات بود که به خاطر خدمت نظام به شیراز رفته و بعد از خدمت سربازی، به عنوان کارمند نخست‌وزیری استخدام شدم و برای خدمت، از شیراز به بوشهر، مجدداً شیراز، آباده اقلید و از آن‌جا به تهران رفتم.  

سال ۱۳۴۴ با بانو «شهناز رفعتی» که دختر دایی‌ام بود ازدواج کردم که حاصل آن چهار فرزند هست:

- فرحناز متولد سال ۱۳۴۶ و کارمند بازنشسته بانک رفاه‌کارگران

- فریبا متولد سال ۱۳۴۸ و دبیر بازنشسته آموزش و پرورش

- حمیدرضا متولد ۱۳۵۵ و  مهندس کشاورزی و دارای شغل آزاد

- محمدرضا متولد ۱۳۶۲ و مهندس عمران شاغل در شرکت نفت

تعداد بازدید : 23
 

کمی از کلکسیونتان بگویید. چه شد که به فکر جمع‌آوری این همه کبریت افتادید؟

از همان بیست و دو سه سالگی، یعنی چیزی حدود شصت سال پیش شروع به جمع‌آوری این مجموعه کردم.

خب علاقه داشتم و این علاقه ذاتی بود.

به طوری که در مسافرت‌ها هر کبریت زیبایی که چشمم را می‌گرفت می‌خریدم و حتی از بقیه و دوستانی که به خارج از کشور می‌رفتند، خواهش می‌کردم به جای هدیه، برایم کبریت بیاورند.

آن زمان بسیاری از شرکت‌هایی که سازنده لوازم خانگی و تزئیناتی بودند، برای تبلیغاتشان کبریت می‌دادند و من همه آن‌ها را  جمع کردم.

ناگفته نماند که در زمان قدیم به خاطر نبود گاز و فندک، بیشتر از کبریت استفاده می‌شد و بعد از تولید گاز و فندک، استفاده و تنوع کبریت کم شد که این مسئله کار مرا مشکل کرد.

چه تعداد کبریت در این مجموعه وجود دارد؟

تابه حال شمارش نکرده‌ام، اما باید بالای هزار کبریت باشد.

شمردن این تعداد کبریت بر اساس چینش‌شان واقعاً سخت است، اما به احتمال زیاد بالا‌ی هزار کبریت است.

چقدر برای این کلکسیون هزینه کرده‌اید؟

در مجموع نمی‌دانم، اما هزینه زیادی بابت برخی از آن‌ها پرداخته‌ام، به طوری که وقتی طرف می‌دید من علاقه زیادی دارم، مبلغ را بالا می‌گرفت و من که بسیار مشتاق بودم، هر بهایی بود بابت آن می‌پرداختم، از این رو برخی از آن‌ها برایم هزینه‌بر بود.

همین چند وقت پیش بود که دخترم گفت با یک نفر صحبت کرده‌ام و او گفته این مجموعه را ندید، صد میلیون تومان می‌خرد، اما من گفتم اگر صد برابر این مبلغ هم بدهند نمی‌فروشم، این برای من یک گنجینه است و هر روز با دیدن آن، حال و هوایم عوض می‌شود.

آیا مورد خاصی در این کلکسیون بوده که بسیار به چشم بیاید؟

موارد زیادی هستند، خصوصاً از کبریت‌ها و طرح‌های قدیمی که باید آن‌ها را دید.

این گنجینه الان در منزل من در شیراز است و کسانی که علاقه‌مند باشند می‌توانند با اطلاع قبلی به منزل اینجانب آمده و از آن بازدید کنند.

من با کمال میل پذیرای آنان خواهم بود.

لبته در کنار این کلکسیون، به جمع‌آوری سکه‌های قدیمی هم پرداخته‌ام که تعداد آن به مجموعه‌ی کبریت نمی‌رسد.

آیا خاطره‌ای در این زمینه دارید؟

وقتی کبریت جدیدی می‌دیدم به شدت ذوق می‌کردم و با خوشحالی زیادی به خانه می‌آمدم و با آب و تاب برای همسرم تعریف می‌کردم که چنین کبریتی به دست آورده‌ام.

البته در این جا باید از همسرم هم تشکر کنم که در این سال‌ها برای نگهداری این مجموعه زحمت بسیاری کشید، همچنین از بچه‌هایم که وقتی دیدند عاشق این راه هستم، از هیچ کمکی دریغ نکردند.

 در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

در حال حاضر ساکن شیراز هستم و بعد از بازنشستگی فروشگاهی در مرودشت دارم که در آن خدمات کشاورزی ارائه می‌کنم.

آن طور که شنیده‌ایم به کتاب  و شعر هم علاقه دارید.

با کتاب رابطه خوبی دارم و در کنار آن به شعر و موسیقی هم علاقه‌مندم.

یکی از دلخوشی‌ها و لذت‌های زندگی‌ام همنشینی و هم صحبتی با خانواده و دوستان است.

با شادی‌های آن‌ها شادم و از غم شان غمگین...

به قول پروین اعتصامی: دل بی‌دوست دلی غمگین است.

کلکسیون هزار کبریتی جاودان

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها