دیدم چروک صورت و گفتم که لازم است
آیینۀ برابر خود را عوض کنم
بازی روزگار به میلم نبوده است
باید زمین و داور خود را عوض کنم
ضمناً خر مراد من از بیخ شـَل شده
یاری کنید تا خر خود را عوض کنم
لبریز گشته کاسه صبرم، بنابراین
باید شبی شناور خود را عوض کنم
چربیده خرج بنده به دخلم، از این لحاظ
باید حساب و دفتر خود را عوض کنم
دیگر نمیرود به جلو چرخ زندگی
باید که چرخ پنچر خود را عوض کنم.
چون بار مشکلات من از چار تُن سر است
باید که بنز خاور خود را عوض کنم
برگشت میخورد همۀ نامههای من
باید که بال کفتر خود را عوض کنم
کیس جدید خورده به تورم، مُردّدم
آیا انیس و یاور خود را عوض کنم؟
کیس جدید گر نشود جور بی خیال
بهتر که شکل همسر خود را عوض کنم
از بوی قورمه سبزی کله شدم هلاک
باید که کله گـَر خود را عوض کنم
آدم اگر کلفت شود محترم شود
بهتر که تیپ لاغر خود را عوض کنم
سر در نمیبرد کسی از حرفهای من
باید زبان مادر خود را عوض کنم
« جاوید» گفت گرچه که خوش باورم ولی
باید که کلّ باور خود را عوض کنم
به پایگاه خبری - تحلیلی هورگان خوش آمدید... هورگان یعنی محل زایش خورشید