«گوش کن عبدالله! گوش کن و فراموش مکن! خدّامِ خائنان، کثیفتر از خودِ خائنان هستند. بازویی که از مغز اطاعت میکند، اگر نباشد، مغز فقط فرمانِ عربدهجویی خواهد داد. دهان هم اگر نباشد، چه بهتر.
عبدالله! این حکّام نیستند که به ملّتها خیانت میکنند، این اَمربَرانِ حکّام هستند که از ملّتند و پشت کرده به ملّت. یک ستارۀ دریایی بدونِ آن همه بازو، یک لاشخور بدون آن بالها و منقار، یک تیرانداز بدون تیر... اینها هیچ نیستند و هرگز چیزی نخواهند شد. اوّلین کسی که فرمانِ ستم داد، اگر فرمانبری در کار نبود، صدایش یک لحظه در هوا میماند، آب میشد، میچکید روی شنهای برشته، و تمام. اوّلین کسی که فرمانِ ساختنِ زندان را داد، در مقابلِ آن که اوّلین زندان را ساخت، صفر است. فرمان میداد، عربده میکشید، مینالید، قلبش میترکید، و تمام.
اگر میخواهی ظالم را ذلیل کنی، ایادیِ ظلم را ذلیل کن! همین!»
بر جادههای آبی سرخ/ نادر ابراهیمی