تعلیم و تربیت انسانها یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیاء بوده است. این مهم در آیه دوم سوره مبارکه جمعه مورد اشاره قرار گرفته؛ آنجا که خداوند فرمود: «خداوند کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!»
انتصاب امامان معصوم (ع) پس از پیامبر اسلام (ص) نیز در راستای همین هدف بوده است. از همین رو حضرات معصومین (ص) سعی در تربیت افراد داشتهاند. به همین جهت مشاهده میشود که آنها معمولاً در کلام و سیره خود بیشتر از آنکه بخواهند نکاتی را به انسانها تعلیم کنند، مبانی تربیتی را به انسانها آموزش میدهند. از جمله میتوان به حدیث زیبایی از امام صادق (ع) اشاره کرد. حضرت میفرماید: «سید الاعمال سه عمل هستند. اول انصاف نسبت به مردم درباره خود، به طوری که برای خودت به هیچ چیزی راضی نشوی مگر آنکه برای مردم هم مثل همان چیز را بخواهی. دوم اینکه در امور مالی نسبت به برادران دینی خود مواسات (یاری) داشته باشی و سوم ذکر خدا در همه حال. البته ذکر خدا تنها گفتن سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست. بلکه ذکر خدا یعنی هرکاری که خدا امر کرده باید انجام داد و هر کاری که خدا از آن نهی کرده، باید ترک کرد (الکافی، ج ۳، ص ۳۷۱)».
همانطور که از متن روایت مشخص است، امام صادق (ع) برای تربیت افراد ملاک و مبنا معرفی میکند. عالیترین درجات اخلاقی انسان آن زمان به دست میآید که هر کس خود را میزان رفتار با دیگران قرار دهد. از همین رو حضرت صادق آل عبا (ع) میفرماید باید با مردم منصفانه رفتار کرد و بهترین نوع انصاف نیز این است که انسان خود را میزان آن قرار دهد و هرچه برای خود خواست، برای دیگران نیز مانند آن را بخواهد. همچنین مبنای دیگری که انسان باید بر اساس آن رفتار کند عدالت و مواسات است. در این میان ذکر واقعی خدا نیز انسان را به بهترین شکل راهنمایی و ترغیب میکند. یاد خدا به همان معنایی که حضرت فرمودند! یعنی در کلیه امور خدا را شاهد و ناظر دانست و طبق خواسته او عمل کرد. با یک ملاحظه کوچک میتوان متوجه شد که حضرت صادق (ع) تنها چند عمل اخلاقی را با عنوان سیدالاعمال معرفی نکرده است. بلکه آنچه ایشان بیان فرموده، یک مبنا و یک الگو برای زیستن انسان است. در این مکتب پرورشی، انسان رشد کرده و به جایگاه والای انسانیت میرسد. این همان انسانی است که شیخ اجل او را اینگونه توصیف کرد:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت!
از اینگونه روایات در منابع حدیثی شیعه بسیارند. نمونه دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست این روایت است که ابی بصیر آن را اینگونه نقل کرده است: «روزی امام صادق (ع) به حمام رفت. صاحب حمام به امام (ع) عرضه داشت، آیا حمام را خالی و قُرُق کنم؟ امام (ع) فرمودند من به چنین کاری نیازی ندارم، مؤمن سادهتر از این است. (الکافی، ج ۶، ص ۵۰۳)»
در این روایت نیز سیره عملی امام (ع) به گونهای است که تنها یک رفتار و عمل نیک را رواج نمیدهد. بلکه این سیره امام (ع) یک مبنای تربیتی در اختیار انسان میگذارد. همانطور که مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در ذیل این روایت بیان کرده که مؤمن سادهتر (به صطلاح عامیانه یعنی خاکیتر) از آن است که مردم را به خاطر او از حمام (هر جای عمومی) خارج کنند. همانگونه که برای افراد متکبر این کار را انجام میدهند. در این صورت انسان سربار و مایه سختی امور برای دیگران است. (کافی، ج ۱۳، ص ۱۷۲، پاورقی)
رفتار امام (ع) این نکته را میآموزاند که انسان هرگز نباید به گونهای رفتار کند که حضور و وجودش مایه سختی و گرفتاری دیگران شود.
در نتیجه وجود چنین الگوهای رفتاری ما را بر آن میدارد که تنها به تعلیم معارف اسلامی و انسانی بسنده نکنیم. زیرا تعلیم تنها آغاز راه است. آنچه که مهم است و باید در پی آن بود تربیت در سایهسار تعالیم و معارف اسلامی است. باید قدمی فراتر نهاد و از دایره تعلیم به محدوده تربیت وارد شد و خود را متربی مکتب اهل بیت (ع) نمود.
منابع:
۱- قرآن
۲- کلینی، کافی، دارالحدیث، قم، ۱۴۲۹ ق