
شهیدی موسیقیدان، خواننده، آهنگساز، مدرس آواز و نوازندهٔ عود اهل ایران بود.
او میگفت: «چهل سال خانهنشینی حق من نبود»؛ زمانی که به عمق ماجرا فکر کنید، حس میکنید ۴۰ سال اجرای نت سکوت برای مرد چیرهدست بربتنواز که عود را باری دیگر در ایران زنده کرد و تا لحظه آخر عاشق موسیقی بود، بسیار دردناک است و سرانجام این سکوت او را به جایی رساند که در دهه ۹۰ زندگی، دیگر جسم نحیفش توان خواندن و ساز زدن نداشت.
چندی پیش ساز عود به نام ایران و سوریه در فهرست یونسکو ثبت جهانی شد؛ سازی که اصالتی ایرانی دارد منتهی سالها در ایران مسکوت مانده بود تا اینکه هنرمندی به نام «عبدالوهاب شهیدی» که از قضا ساز سنتور هم مینواخت، با این ساز آشنا شد و باری دیگر عود را در ایران زنده کرد.
چهل سال خانهنشینی حق من نبود
شهیدی هنرمندی است که برای همیشه نامش با عود گره خورده است. چنان به عود علاقه داشت که حتی در ۹۶ سالگی هم وقتی عودش را به او نشان میدادند، دستهای رنجورش ساز را در آغوش میگرفت، آن را ارزیابی میکرد و از سازنده آن سخن میگفت! توان نواختن نداشت، اما زخمههای کوچکی هم بر پیکره ساز میزد. وقتی هم عود نواخته میشد با جان دل به آن گوش میسپارد.
در سال ۱۳۹۷ زمانی که اهالی رسانه پای صحبتهای او نشسته بودند و هنوز عود به ثبت نرسیده بود، درباره ثبت این ساز گفته بود: «شنیدم که قرار است این ساز به نام ایران ثبت جهانی شود و از دوستانی که در این باره زحمت میکشند تشکر میکنم؛ چراکه اتفاق بسیار خوبی است و هر آن چه را در راه کشورم ایران باشد و صورت بگیرد، حرفی ندارم و موافقت خود را اعلام میکنم.»
سنتور، ساز اول شهیدی بود، اما با صدای ساز عود از «رادیو خاورمیانه عربی» آشنا شد و خیلی تحت تأثیر این صدا قرار گرفت؛ «آقایی بود به نام «خضوری» از یهودیان عراق و از ترس آنکه او را به اسرائیل نبرند، از بصره به ایران آمده بود. وقتی به جامعه باربُد آمد، آقای مهرتاش او را استخدام کرد. او استاد قانون بود، ولی در نوازندگی عود هم تبحر داشت. به طور اتفاقی با ایشان برخورد کردم و برایم یک عود آورد و طرز کوککردن و انگشتگذاری را به من یاد داد. چون با تار آشنایی داشتم خیلی زود با عود ارتباط برقرار کردم.»
این هنرمند سالها پیش طی مصاحبهای تصویری درباره معرفی ساز عود با سبک ایرانی به ایرانیان گفته بود: «نام اصلی عود، بربط است و برای دوره ساسانیان است که رواج کامل داشته است. بعد از حمله عراق اساتید ایرانی مانند ابراهیم موصلی یا اسحاق موصلی که بربط نواز معروف بودند این فن را باخودشان به دربار خلفای عربستان بردند. قاعدتاً زمانی که مدت زیادی در جایی بمانی لهجه تغییر میکند؛ بنابراین این ساز کم کم یک حالت عربی پیدا کرد. مانند برخی از هموطنانمان که سالها است از ایران رفتهاند و فارسی را فراموش کردهاند. ولی به هر حال این ساز را که فارسی یادش رفته بود، برگرداندیم و فارسی را یادش دادیم. اکنون فارسی حرف میزند و هرچه هم که با او فارسی حرف بزنی جواب میدهد.»
عبدالوهاب شهیدی را نمیتوان جزو نوازندگان پرتکنیک این ساز محسوب کرد، اما بدون شک از جمله پرکارترین نوازندگان معاصر موسیقی ایرانی است.
او معتقد بود که موسیقی همچون رودخانهای است که همیشه جریان خواهد داشت. او میگفت که شاید این رودخانه گاهی طغیان کند و گاهی کم آب شود، ولی هیچگاه متوقف نخواهد شد.
«مردم هیچوقت موسیقی خود را فراموش نمیکنند. وظیفه خانوادههاست که برای فرزندان خود از کودکی نوارهای اصیل را بگذارند که وارد خون و رگ آنها شود. اینها از این موسیقی بدشان نمیآید، ولی چون گوش نمیکنند، نمیفهمند. باید آنها را آشنا کرد. موسیقی ایران هم یکنواخت نیست و غم ندارد. اینکه میگویند غم دارد من تعجب میکنم. اگر یک کاری شعر و آواز خوبی داشته باشد و اشک را در بیاورد غم نیست شوق است.»
شهیدی که جزو هنرمندانی است که بالاترین میزان همکاری با برنامه گلها را داشته است، طی آن گفتوگوی تصویری درباره این امر گفته است: «من زیاد راغب نبودم در رادیو کار کنم. به هر جهت منزل یکی از دوستان بودیم. ایشان برنامهای ضبط کرد و دو روز بعدش تلفن کرد که «پاشو بیا اینجا کارت دارم.» یک آقای اصفهانی آمده برنامه «گلها» دارد میخواند بیا گوش کن ببین میشناسی؟ بعد آواز شروع شد و گفتم این منم که. گفت نوار آن شب را بردم دادم آقای پیرنیا بازسازی کرده الآن دارد پخش میشود و از فردا بیا برویم رادیو. از آن زمان به برنامه گلها رفتم.»
شهیدی چهار روز پس از تزریق واکسن کرونا (COVID-۱۹) دچار بیماری قلبی شد و یک روز پس از بستری شدن در بیمارستان، بامداد روز دوشنبه ۲۰ اردیبهشت سال ۱۴۰۰ درگذشت...