تعداد بازدید: ۱۴۱
کد خبر: ۱۴۸۷۲
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۸ - 2022 16 October
گفتگویی متفاوت با برنده نوبل ادبیات

امسال خانم آنی ارنو (Annie Ernaux) نویسنده فرانسوی به عنوان برگزیده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۲ معرفی شد.

آکادمی سوئدی نوبل آنی ارنو را به خاطر «کشف ریشه‌ها، بیگانگی‌ها و محدودیت‌های جمعی حافظه شخصی» و «شهامت و تیزهوشی واقع‌گرایانه» شایسته دریافت نوبل ادبیات امسال دانست.

این نویسنده و استاد دانشگاه اهل نورماندی فرانسه است. آثار ادبی او که اغلب خودزندگی‌نامه هستند رابطه تنگاتنگی با جامعه‌شناسی دارند. از این نویسنده آثار بسیاری در ایران ترجمه و به‌چاپ رسیده است. از جمله آثار مشهور او که به فارسی منتشر شده می‌توان به رمان «سال‌ها»، «اتفاق می‌افتد»، «شرم»، «جایگاه» و «یک زن» اشاره کرد.

این نویسنده در بیش از ۲۰ کتابی که به چاپ رسانده، اغلب به روایت وقایع زندگی خود یا مردم اطرافش پرداخته است. ارنو در سال ۲۰۱۹ به گاردین گفت: «این کار یک رمان‌نویس است که حقیقت را بگوید.»

آنی ارنو در خانواده‌ای از طبقه کارگر بزرگ شده و در رشته ادبیات مدرن فارغ‌التحصیل شده است. وی سال‌ها در دانشگاه تدریس کرده و جوایز مختلفی از جمله جایزه ادبی رنودو را برای نوشتن کتاب جایگاه دریافت کرد.

رمان سال‌ها که در سال ۲۰۰۸ میلادی به انتشار رسیده نیز توانست جایزه ادبی مارگریت دوراس و جایزه فرانسوا موریاک را برای خانم ارنو به ارمغان بیاورد.

او در رمان دیگرش با نام اتفاق می‌افتد به مشکلات دختری از یک خانواده متوسط کارگری در مواجهه با موضوع سقط جنین در فرانسه دهه ۱۹۶۰ می‌پردازد. فیلمی بر اساس همین رمان در سال ۲۰۲۱ در سینمای فرانسه نیز تولید و تهیه شده است.

 آنی ارنو شانزدهمین فرانسوی است که از سال ۱۹۰۱ موفق به کسب جایزه ۸ میلیون کرونی (معادل حدود ۷۴۰ هزار یورو) نوبل می‌شود. آخرین باری که یک فرانسوی جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرده بود ۸ سال پیش زمانی بود که پاتریک مودیانو موفق به کسب این جایزه عالی شد.

تا به امروز ۱۵ نویسنده فرانسوی برنده نوبل شده‌اند. سال گذشته نوبل ادبیات به عبدالرزاق گورنا رمان نویس اهل تانزانیا تعلق گرفته بود.

از سال ۱۹۰۱ میلادی تاکنون ۱۱۵ جایزه نوبل ادبیات اهدا شده است. در این بین ۴ جایزه مشترکاً به دو نویسنده تعلق پیدا کرده است و زنان نیز ۱۷ بار این جایزه را به خود اختصاص داده‌اند. همچنان، این «رودیارد کیپلینگ» نویسنده «کتاب جنگل» است که با دریافت این جایزه در ۴۱ سالگی به عنوان جوان‌ترین برنده نوبل ادبیات شناخته می‌شود. زمانی که این جایزه در سال ۲۰۰۷ به «دوریس لسینگ» نویسنده انگلیسی که در آن زمان ۸۸ ساله بود اهدا شد این نویسنده به سالمندترین برنده نوبل ادبیات تبدیل شد.

اخیراً الن متسون از اعضای آکادمی سوئدی در مصاحبه‌ای -که در وب‌سایت جایزه نوبل منتشر شد- گفته: تنها چیزی که هیئت داوران در نظر می‌گیرد، «شایستگی ادبی» است. او افزود: «ما هرگز به زندگی شخصی فرد نگاه نمی‌کنیم. این کاملاً نامربوط به ماجراست. تنها چیزی که ما به دنبالش هستیم، ادبیات فوق‌العاده است. برنده نوبل باید کسی باشد که ادبیاتی عالی می‌نویسد؛ کسی که وقتی آثارش را می‌خوانید، نوعی قدرت و پیشرفت را در تمام کتاب‌هایش احساس می‌کنید؛ اما جهان مملو از نویسندگان خیلی خوب و عالی است و برای برنده‌شدن به چیزی بیش از این نیاز است. توضیح آن بسیار دشوار است. فکر می‌کنم چیزی است که با آن متولد می‌شوید. بعضی آن را بارقه الهی می‌نامند.»

دن سایمون ناشر آمریکایی آثار آرنو در انتشارات «سون استوریز» هم گفت: در سال‌های اولیه، این نویسنده اصرار داشت که کتاب‌هایش را دسته‌بندی نکنیم و آن‌ها را داستانی یا غیرداستانی ننامیم؛ و افزود: او در واقع ژانری در داستان خلق کرده که در آن هیچ‌چیز ساختگی نیست و همه‌چیز ریشه در واقعیت دارد. او داستان‌سرای بزرگ زندگی خودش است.

آنی ارنو در انگلستان گمنام بود تا اینکه خاطراتش با عنوان «سالها» منتشر شد و کاندیدای جایزه بین‌المللی من بوکر شد. این کتاب در فرانسه پرفروش شد و به گفته جان بنویل، نویسنده «او با آمیختن خاطرات، رؤیاها، حقایق و تأملات، به شکلی بی‌نظیر دورانی را زنده می‌کند که آن را زیسته بودیم و زندگی می‌کنیم.»

«آندرس اولسون» رئیس کمیته نوبل درباره این نویسنده بیان کرد: «ارنو در آثارش به طور منسجم و از منظر‌های مختلف زندگی را مورد بررسی قرار می‌دهد که فارغ از جنسیت، زبان و طبقه اجتماعی، نابرابری‌های جدی را دربرگرفته است.

در کنفرانس مطبوعاتی پس از اهدای جایزه تأکید شد آرنو در کتاب‌هایش درباره چیز‌هایی نوشته که هیچ‌کس دیگری درباره آن‌ها نمی‌نویسد. مثلاً او درباره حسادت از تجربیاتش به عنوان کسی که ترک شده نوشته و دیگر تجربیات بسیار سخت زندگی‌اش را روایت کرده است. در این نشست همچنین تأکید شد که وی این تجربیات را با به کارگیری کلماتی ساده تصویر می‌کند و کتاب‌های او کتاب‌هایی کوتاه و واقعاً تکان‌دهنده هستند.

آرنو پس از مراسم اهدای جایزه گفت: مطمئن نیست که بخواهد چه کاری با جایزه نقدی ۱۰ میلیون کرونی (تقریباً ۹۰۰ هزار دلار/ ۲۹ میلیارد تومان) خود بکند و گفت: من با پول مشکل دارم. پول برای من هدف نیست و نمی‌دانم چطور باید آن را خوب خرج کرد.
*****

یک گفتگوی متفاوت

با برنده نوبل ادبیات

«کلر پتکو» به نمایندگی از آکادمی نوبل در مصاحبه‌ای تلفنی با «آنی ارنو» نویسنده فرانسوی و برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۲۲ گفتگو کرده است.

به گزارش ایسنا و به نقل از وبسایت رسمی جایزه نوبل، «آنی ارنو» در این گفتگوی تلفنی، از اهمیت صداقت و توصیه‌هایش به نسل جوان سخن گفت. از اینکه هنگام دریافت جایزه در کجا بوده هم گفته است.

آنی ارنو: سلام

کلر پتکو: روز یا عصر بخیر. «آنی ارنو» پشت خط هستند؟

آنی ارنو: بله خودم هستم. بله عصر بخیر.

کلر پتکو: عصر بخیر. من «کلر پتکو» هستم. ما طبق سنت هرساله با برندگان جدید تماس تلفنی کوتاهی برقرار می‌کنیم. شما شرایط گفتگوی کوتاهی را دارید؟

آنی ارنو: همین الان؟

کلر پتکو: بله، همین الان.

آنی ارنو: بله، البته. البته.

کلر پتکو: در وهله اول به شما برای کسب جایزه نوبل تبریک می‌گویم. می‌دانم که به تازگی یک کنفراسن خبری را تمام کردید.

آنی ارنو: بله.

کلر پتکو: ممکن است بپرسم چه حسی دارید؟ فکر می‌کنم روز طولانی را سپری کرده‌اید.

آنی ارنو: بله نیمی از روز اینطور بود، چراکه ساعت یک متوجه شدم این جایزه را برده‌ام. کنفرانس خبری خیلی خوب پیش رفت، چراکه فکر می‌کنم من به اینکه دریافت این جایزه برایم چه معنایی دارد پاسخ دادم؛ (کسب این جایزه) مسئولیتی بزرگ و در عین حال افتخار بزرگی است. اما در حقیقت به دلیل همین افتخاری که به من تعلق گرفته است، من مسئولیت بیشتری در قبال نوشتارم دارم.

کلر پتکو: پس وقتی ساعت یک از برنده شدن مطلع شدید کجا بودید؟

آنی ارنو: من در آشپزخانه‌ام بودم و در آنجا رادیو دارم. می‌خواستم به رادیو گوش کنم تا بفهمم چه کسی برنده جایزه نوبل می‌شود.

کلر پتکو: و شما برنده بودید!

آنی ارنو: بله من بودم!

کلر پتکو: چه روش جالبی برای مطلع شدن از این خبر!

آنی ارنو: بله، واضح است که بسیار غافلگیرکننده بود. بیشتر بخاطر اینکه تنها بودم. برایتان مثالی می‌زنم. انگار در صحرا بودم و از آسمان ندایی شنیدم. چنین حسی را تجربه کردم.

کلر پتگو: چه داستان جالبی! شما آثار ادبی بسیار زیادی دارید. کسی که تازه با شما آشنا شده است باید از کجا مطالعه آثارتان را آغاز کند؟

آنی ارنو: راستش را بخواهید، فکر می‌کنم کتاب‌هایم شبیه به هم نیستند. چه از نظر موضوع و محتوا و چه از نظر نوشتار؛ بنابراین این کار کمی دشوار است و پیشنهادم برای نسل جوان و بزرگسال کمی متفاوت خواهد بود. اما کتابی که برای همه مناسب است، کتاب «سال‌ها» است. بله.

کلر پتکو: درست است. شما به نسل جوان اشاره کردید. برای نویسندگان جوان، بخصوص برای آن‌هایی که به زبان اصلی خودشان می‌نویسند چه پیامی دارید؟

آنی ارنو: فکر می‌کنم وقتی می‌نویسیم، چیزی که بسیار اهمیت دارد این است که باید بسیار مطالعه کنیم. گاهی اوقات افراد جوان می‌گویند، «وای نه، من مطالعه نمی‌کنم... من می‌نویسم!». نه. این ممکن نیست. باید بسیار مطالعه کنید؛ و پیام دومم به آن‌ها این است که برای خوب نوشتن تلاش نکنند بلکه تلاش کنند صادقانه بنویسند. این دو با یکدیگر تفاوت دارند.

کلر پتکو: نصیحت بسیار خوبی بود.

آنی ارنو: بله.
*****

برشی از یک کتاب:
پدرو مادرم همیشه با لحنی پرخاشگر و شکایت آمیز با هم صحبت می‌کردند، حتی وقتی نگران حال همدیگر بودند. «داری می‌ری بیرون، شال گردنت را بردار!» یا «خب، دو دقیقه بنشین دیگه!» انگار دارند به همدیگر بدوبیراه می‌گویند. مدام سر این‌که چه کسی فاکتور لیموناد را گم کرده یا چه کسی فراموش کرده چراغ زیرزمین را خاموش کند، جر و بحث می‌کردند. همیشه صدای مادرم بلند بود، چون کوچک‌ترین چیزی اعصابش را بهم می‌ریخت، تأخیردر تحویل اجناس، سشوار زیادی داغ آرایشگر، قوانین و مشتری‌ها. بعضی اوقات می‌گفت: «تو اصلاً برای کسب و کار ساخته نشده‌ای» (منظورش این بود: باید همان کارگر می‌ماندی). گاهی که دیگر این توهین‌ها زیادی به پدرم فشار می‌آورد و آرامش همیشگی‌اش را از دست می‌داد: «بدبخت بیچاره! باید می‌گذاشتم همان‌جایی که بودی می‌ماندی.» همان بده بستان هفتگی: - روانی! خل و چل! - بدبخت فلک زده! - زنیکه‌ی خرپیره! وغیره. بدون کوچک‌ترین اهمیتی. انگار بلد نبودیم جوردیگری غیر از این لحن توهین‌آمیز با هم حرف بزنیم. لحن مؤدب و محترمانه صرفاً برای دیگران بود. آن‌قدر به این حالت خو گرفته بودیم که در جمع که باید جلوی دیگران آبروی خودمان را حفظ می‌کردیم، پدرم اگر می‌خواست مرا به‌خاطر بالا رفتن از تل شن و سنگریزه سرزنش کند، ناگهان لحن تند و زننده‌ای به خود می‌گرفت و تمام آن تأثیر خوبی که می‌خواستیم روی دیگران بگذاریم، از بین می‌برد. یاد نگرفته بود چطور با وقار و متانت مرا تنبیه کند و من هم ناخودآگاه اگر با صدای بلند سرم داد نمی‌کشید و توهین نمی‌کرد، تهدیدش را جدی نمی‌گرفتم. احترام بین والدین و فرزندان تا مدت‌ها برای من مثل یک راز بود و سال‌ها طول کشید تا این محبت بی‌حدومرزی را که در یک سلام و احوال‌پرسی ساده‌ی آدم‌های تحصیل‌کرده بود درک کنم.

(از کتاب کوچه پس‌کوچه‌های کودکی)

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها