
فاطمه زردشتی نیریزی، نیریزان فارس:
- گارامبببب...
بله! درست حدس زدهاید... این صدای شکستن شیشهها است...
پسر 15 سال بیشتر ندارد و چند وقتی است سودای خریدن موتورسیکلت به سرش زده، خصوصاً این اواخر که یکی دو تا از دوستانش هم موتور خریدهاند. مدتی است سر این موضوع و خریدن موتور با پدر و مادرش جر و بحث دارد و حالا این چندمین بار است که شیشههای خانهاشان را پایین میآورد تا به خواستهاش برسد... و این بار این پدر و مادرش هستند که به ناچار کوتاه میآیند...
حالا 5 سال از آن روزها میگذرد و پسر 20 ساله است. در این مدت بارها در کوچه پس کوچهها چرخیده، با موتورش تصادف کرده و دست و پایش بخیه خورده؛ بدون این که گواهینامه داشته باشد... حالا اما پسر سودای تازهای در سر دارد... خریدن ماشین!
ابوالفضل یکی از هزاران پسری است که قبل از رسیدن به سن قانونی، رانندگی با موتورسیکلت را تجربه کرده و البته مانند بسیاری از دیگر پسرها خانوادهاش را مجبور کرده تا برایش موتور بخرند...
رانندگی با موتور در بین بچههای کم سن و سال، این روزها زیادی باب شده. چیزی که بارها و بارها در خیابان و کوچههای شهر شاهد آن بودهایم. تصادفهایی که چه بسا باعث و بانیاشان همین سن کم بچهها و نداشتن گوهینامه آنان است.
موتورم ترمز ندارد!
الف گیتیستان 15 ساله، از موتورسواران دیگری است که در حال پارککردن موتورش گوشه خیابان است. از سیزدهسالگی موتورسواری کرده، در حالی که خانوادهاش مخالفتی نداشتهاند.
میگوید: «موتورم ترمز ندارد و با موتور بدون ترمز رانندگی میکنم. اگر ترمز موتورم را درست کنم، تند میروم و به همین خاطر ترجیح میدهم با موتور بدون ترمز رانندگی کنم. البته نه این که اصلاً ترمز نداشته باشد؛ ولی خب آن طور که باید و شاید کار نمیکند. بعضیها توصیه میکنند کلاه ایمنی و ... بگذاریم؛ ولی خب رویمان نمیشود، مسخرهمان میکنند، دوچرخه هم که برای بچهها است!
دست خانوادهام جایی بند نیست!
مهدی 18 ساله از دیگر کسانی است که بدون گواهینامه سوار موتور میشود. یک سالی است که موتور خریده و آن را خانوادهاش برایش خریدهاند؛ هرچند اوایل با خریدن موتور برای مهدی مخالف بودند و در نهایت زورشان به او نرسید.
مهدی معتقد است هیچ یک از همسن و سالان او از کلاهایمنی استفاده نمیکنند.
میگوید: «از 16- 15 سالگی سوار موتورسیکلت پدرم میشدم و تا به حال به جز چند زمین خوردن کوچک با موتور، حادثهای برایم پیش نیامده. دروغ چرا؟ بیشتر وقتها تند میروم. البته خانواده گاهی غر میزنند و میگویند سوار نشو، تند نرو، خطر دارد. ولی خب دستشان به جایی بند نیست و من کار خودم را میکنم؛ مخصوصاً از زمانی که پسرخالهام موقع تکچرخ زدن با موتور آش و لاش شد، بیشتر غر میزنند.!»
اشتباه کردم در سن کم موتورسواری کردم!
علیرضا حسینی از دیگر موتورسواران جوانی است که گواهینامه ندارد و بنا دارد تا چند روز دیگر، برای گرفتن گواهینامه اقدام کند. او که از 14-13 سالگی موتورسواری کرده، از معدود پسرانی است که اعتراف میکند کارش اشتباه بوده است.
میگوید: «در خانواده ما موتورسواری بچهها از سنین کم، یک چیز طبیعی است. اکثر پدران فامیل رانندهاند و به خاطر همین، مخالفت آنچنانی با این کار ندارند. هر چند من فکر میکنم این کار اشتباه است و شاید اگر من در سن کم موتورسواری نکرده بودم، قطعاً میتوانستم جایگاه بهتری نسبت به جایگاه فعلیام داشته باشم. »
علیرضا معتقد است خانوادههایی که شناخت و اطمینان کافی به فرزندانشان ندارند، نباید در سنین کم برای فرزندشان موتور بخرند؛ چون این کار تأثیرات مخربی بر جوان دارد.
ادامه میدهد: «همین خودِ من، مسلماً بعد از خریدن موتور، وقت زیادی را برای دور زدن با دوستانم هدر میدادم که اگر همین زمان را صرف درسخواندن کرده بودم، الان موفقتر بودم. جدا از اینها، موتور و موتورسواری باعث ایجاد یک غرور کاذب در نوجوان و جوان میشود؛ این که من میتوانم با هر سرعتی رانندگی کنم و هیچ حادثهای پیش نمیآید. در صورتی که مسلماً هر بیاحتیاطی، باعث حادثه میشود.»
در مورد استفاده از دوچرخه میگوید: «متأسفانه اغلب پسران و خصوصاً نوجوانان، استفاده از دوچرخه را یک نوع پاستوریزهبازی و تندرفتن را یک نوع جذابیت میدانند که این خیلی بد است و با وجود این که همه این چیزها را هم میدانند، ولی باز به کارشان ادامه میدهند که خب این نوعی حماقت است.»
التماس به پدر!
مهدی 18 ساله، بسیار از دست پدرش شاکی است. با این که موتورسیکلت پدرش را سوار شده، میگوید: «گواهینامه ندارم. بگیرم که چه بشود؟ بچههای همسن و سال من ماشین سوار میشوند؛ آنوقت من باید برای دو بار دور زدن با موتور، به پدرم التماس کنم!
او که تابه حال یکی دو بار با موتورسیکلت تصادف کرده، میگوید: «همان یکی دو تا تصادف کار دستم داد. حالا تا اسم موتور میآورم، پدرم میگوید حتماً دوباره دلت تنگ شده دست و پایت خرد شود. خب درک نمیکند که حادثه ممکن است برای هر کسی پیش آید و یک چیز طبیعی است.»
ادامه میدهد: «البته این را هم بگویم که به خاطر این رفتار پدرم، عین عقدهایها رفتار میکنم و موتور که به دستم میرسد، تا آنجا که میتوانم تند میرانم!»
تقصیر پدرش بود
پسر 14 ساله خانم مقدم، موتورسوار است.
خانم مقدم که از این موضوع ناراضی است، میگوید: «از همان اول با موتورسواریاش در این سن و سال کم موافق نبودم. اما پدرش او را موتورسوار کرد و بدتر این که برایش در این سن و سال موتور هم خرید. باور نمیکنید از زمانی که موتور را برمیدارد و بیرون میرود تا زمانی که برمیگردد، چقدر استرس و ناراحتی دارم. از کلاه ایمنی و دیگر چیزها هم که استفاده نمیکند. همهاش دلشوره دارم که اگر اتفاقی برایش بیفتد چه کنم؟ همین چند وقت پیش، پسرعمه شوهرم که 18-17 سال هم بیشتر نداشت، تصادف کرد و به کما رفت که البته خوب شد؛ ولی خب باز موتور خطرات خاص خودش را دارد.»
هیچ وقت در سن کم برایش موتور نمیخرم
آقای ابراهیم تنها 47 ساله است و با موتورسواری در سن کم اصلاً موافق نیست.
میگوید: «پسرم کوچک است و هنوز به سن موتورسواری نرسیده، اما مطمئن باشید اگر 15-14 ساله هم شود، هیچ گاه به او اجازه نمیدهم سوار موتور شود و تا قانون و مقررات موتورسواری را به درستی یاد نگیرد، اجازه این کار را به او نمیدهم. چون خودم از موتورسواری در سنین پایین آسیبهای زیادی دیدهام. به طور مثال، یک بار که در 12 سالگی با موتور پدرم موتورسواری میکردم، پایم شکست که تا مدتها درگیر آن بودم یا در 30 سالگی هنگامی که با موتور سنگین رانندگی میکردم، پا و سرم شکست که خدا را شکر به خیر گذشت. البته جدا از آسیبهای جسمی، موتوسیکلت آسیبهای روانی و اجتماعی هم به بچهها وارد میکند. به درس و مشقشان کمتر اهمیت میدهند و باعث میشود رفیقباز شوند. من که واقعاً این کار را به خانوادهها توصیه نمیکنم.»
جانش را داد!
خانم م از مادرهایی است که سالها پیش پسر نوجوانش را در تصادف با موتورسیکلت از دست داده است.
سؤالم را که میپرسم، بغض میکند.
میگوید: «با موتور دوستش بودند که تصادف کرد. سالها پیش بود و پسرم 16-15 سال بیشتر نداشت. هر چه میگفتم مادر این کارها آخر و عاقبت ندارد، به گوشش نمیرفت که نمیرفت. از این و آن میشنیدم که با دوستانش تند رانندگی میکنند و مدام سوار موتور این و آن میشود. پدرش موتور خودش را به او نمیداد؛ اما او بالاخره کار خودش را کرد و جانش را به خاطر همین موتورسیکلت از دست داد.»
ادامه میدهد: «خانوادهها باید خیلی مراقب فرزندانشان در این سن و سال باشند. چون واقعاً این دوران، دوران حساسی است.»
انواع و اقسام خلافها را با همین موتور انجام دادهایم!
آقا مجید 45 ساله است و پسرش 18 ساله.
میگوید: «موضوع جالبی است؛ چیزی که اکثر خانوادهها در حال حاضر با آن مشکل دارند. به طور مثال، در همین خانه خودمان، روزی نیست که پسرم اصرار نکند برای او موتورسیکلت بخرم و من به او جواب منفی ندهم. نه این که رانندگی با موتور را بلد نباشد و از موتورسیکلت من استفاده نکند، نه! گاهی وقتها برای خریدهای کوچک و مدتزمانهای کوتاه، موتورم را به او میدهم؛ اما این که بخواهم در این سن و سال برای او موتورسیکلت بخرم تا بدون گواهینامه موتورسواری کند، نه! این کار واقعاً کار اشتباهی است. »
ادامه میدهد: «ببینید! دروغ چرا؟ ما خودمان هم یک روز جوان و نوجوان بودهایم و انواع و اقسام خلافها را با همین موتور انجام دادهایم. پس وقتی میگوییم صحیح نیست، میدانیم چه خبر است. من فکر میکنم بهترین کار در این خصوص، توضیح دادن برای بچهها و مقاومت کردن در مقابل آنها است.»
*****
آمار حوادث موتوری شهرستان
در این بین آماری هم از حوادث موتوری در شهرستان نیریز گرفتیم.
به گفته مسئول اورژانس 115 شهرستان نیریز، سال گذشته 729 تصادف موتوری شهری و 290 تصادف موتوری جادهای، جمعاً 1019 تصادف رخ داده که در پی آن، 1386 نفر مصدوم شدند و 3 نفر نیز جانشان را از دست دادند.
محمدحسین کچویی گفت: «1021 نفر از مصدومان مربوط به تصادفات موتوری شهری و 365 نفر از آنها مربوط به تصادفات جادهای هستند که البته سه فوتی سال گذشته نیز سهم تصادفات موتوری جادهای بوده است.»
وی افزود: «سهم تصادف و تعداد مصدوم در تصادفات شهری به شرح زیر است:
موتور - ماشین: 373 تصادف و 472 مصدوم
واژگونی موتور: 129 تصادف و 152 مصدوم
موتور - عابر: 47 تصادف و 47 مصدوم
موتور - دوچرخه: 9 تصادف و 10 مصدوم
همچنین سهم تصادف و تعداد مصدوم در تصادفات جادهای به شرح زیر است:
موتور - ماشین: 92 تصادف و 119 مصدوم
واژگونی موتور: 168 تصادف و 193 مصدوم
موتور - عابر: 8 تصادف و 11 مصدوم
موتور - دوچرخه: 1 تصادف و 1 مصدوم
موتور - موتور: 21 تصادف و 41 مصدوم»