تاریخ را که ورق میزنیم، شهریور را یکی از ماههای پرحادثه ایران و منطقه مییابیم. حوادثی که هر کدام میتواند مسیر تاریخ یک ملت را عوض کند:
- اشغال ایران (3 تا 26 شهریور 1320 خورشیدی) در خلال جنگ جهانی دوم و تبعید رضاشاه
- مرگ غیرطبیعی صمد بهرنگی در رود ارس (9 شهریور 1347)
- قیام 17 شهریور (1357)
- آغاز رسمی جنگ ایران و عراق (۳۱ شهریور ۱۳۵۹)
- انفجار در دفتر نخستوزیری (۸ شهریور ۱۳۶۰)
- درگذشت آیت الله سید محمود طالقانی (۱۹ شهریور 1358)
- ترور آیتاله مدنی (۲۱ شهریور ۱۳۶۰)
- ترور احمدشاه مسعود فرمانده نظامی و وزیر دفاع پیشین افغانستان مشهور به شیر دره پنجشیر (۱۸ شهریور ۱۳۸۰)
- و دو روز بعد حمله به برجهای دوقولوی آمریکا توسط القاعده که حمله آمریکا به افغانستان و حضور 21 ساله در این کشور را درپی داشت.
- شهریور امسال هم نیروهای آمریکایی بعد از 21 سال افغانستان را ترک کردند تا طالبان باری دیگر بر این کشور سیطره یابند.
منطقهای پر حادثه داریم که در طول تاریخ از آن همواره دود و آتش برخاسته و مردمانش در رنج زیستهاند.
کشور ما اگرچه درگیر جنگ نیست اما مردم در میانه منطقهای پرآشوب، با مشکلات کمسابقه و عمیق اقتصادی دست به یقهاند و شمار زیادی از مردمان این کشورِ ثروتمند و کمنظیر در زیر خط فقر هستند. کرونا نیز در این پهنه لنگر انداخته و روزی 600 و اندی نفر را صید میکند و میبرد.
داشتم فکر میکردم این همه رنج و مرارت از چیست و ما چه باید کنیم تا سیمرغ نعمت را به جای جغد نکبت بر شانههای خود ببینیم؟
آیا هر کس باید کولهبار ببندد و سرزمین مادری را بگذارد و بُگذرد و برود؟ پس با ریشههایش چه کند؟ آیا اینک این همه افغان با دل خوش وطن را ترک میکنند؟ تکلیف آنها که نمیتوانند بروند چیست؟
در همین افکار با نامه دکتر پرویز ناتل خانلَری به فرزندش مواجه شدم.
او این نامه را برای آینده فرزند خود نوشت گرچه فرزندش را در 8 سالگی از دست داد تا هیچگاه نتواند نامه پدر را بخواند و فراراه خود قرار دهد. این نامه اما ماندگار شد برای فرزندان آینده این مُلک، و بیشتر از همیشه برای این روزهای سرزمین ما، که آن را بخوانند و راه را بیابند.
متن کامل نامه را در صفحات پایانی آوردهایم اما در این نوشتارِ آغازین به اوج آن اشارهای لازم است.
ما اگر در این محنت و سختی افتادهایم علت نه در ضعف نظامی و حتی اقتصادی و سیاسی است که در ضعف دانش و فضیلت و آموزش است.
سالهاست که همه دلسوزان فریاد میزنند که اگر میخواهید کشور پیشرفت کند دنبال تجهیزات نظامی و کارخانه و سد و نیروگاه هستهای نباشید. بروید از دورافتادهترین روستاها تا بزرگترین شهرها مدارس را اصلاح کنید، کتابخانه بسازید، آموزش دهید، قدم به قدم و محله به محله.
کاری که زندهیاد محمد بهمنبیگی کرد و آموزش عشایری را بنیان گذاشت.
راه پیشرفت کشور ما انرژی هستهای نیست که پاکستان و کره شمالی دارند. جنگافزارهای گونهگون نیست که صدام و قذافی و شوروی داشتند.
حتی ثروت بیشمار نیست که عربستان دارد.
راه فقط و فقط از دانایی عمومی و فضیلت و آموزش میگذرد.
علوم دانشگاهی جزئی از دانایی عمومی است نه همه آن. منظور تربیت مردمی است آگاه که راه خیر و شر خود و فرزندانشان را خوب تشخیص بدهند، اهل مطالعه باشند، فرهنگ و تاریخ خود را بشناسند، از جهل و تبعات آن به دور باشند، تحت تأثیر خرافات نباشند.
ما هرچه آمار میلیونی از تحصیل کردههای دانشگاهی بدهیم، این جای دانایی عمومی را نمیگیرد.
یک فارغالتحصیل دانشگاهی حتی در رشتههای پزشکی و مهندسی که اهل مطالعه تاریخ و فرهنگ نباشد، در نهایت یک متخصص محض است. او اگر تاریخ را نداند، مدام مجبور به تکرار آن است. بازیچه اخبار دروغ و انحرافی میشود.اهل نقد و نظر و آزادگی فکری نیست.
امام مردمانی که به دانایی عمومی رسیده باشند، اجازه حکمرانی افراد نالایق بر خود را نمیدهند و حاکمان لایق را بر کار مینشانند.
اگر اپیدمی مانند کرونا پیش آمد، پیشگیری میکنند و به درمان نه نمیگویند و درمانهای عجیب و غریب و خرافی را نمیپذیرند.
چنین کشوری به اقتصاد شکوفا هم میرسد، صلح و آرامش را هم تجربه میکند، قدرتمند میشود، الگوی دیگر کشورها قرار میگیرد، دچار بحرانهای عدیده اجتماعی و فرهنگی و زیستمحیطی نمیشود، مردم به شادی زندگی میکنند، و ...
ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، مصر، لیبی، یمن، و خیلی کشورهای مشابه اگر درگیری دارند، اگر روی خوش نمیبینند، اگر مجبود به ترک وطن میشوند، به واسطه همین نبودِ دانایی است. و چه نیک و ژرف گفته فردوسی «توانا بود هرکه دانا بود».
بیتردید تبدیل شدن یک کودک بیگناه به یک تروریست خشن، نه حاصل دین او که حاصل تربیت و آموزش اوست. چه میخواهد مسلمان باشد و چه مسیحی و یهودی.
داگلاس نورث برنده نوبل ۱۹۹۳ اقتصاد میگوید:
اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، اصلاً لازم نیست سراغ فناوریها و ابزارهایی که در کارخانههای آن کشور استفاده میشود، بروید چرا که تمام این فناوریها و ابزارها را میتوان خرید یا کپی کرد یا حتی دزدید.
برای ارزیابی توسعه و پیشبینی آینده یک کشور به پیش دبستانیها و دبستانهای آن بروید و ببینید کودکانشان را چگونه آموزش میدهند.
بیش از آنکه مهم باشد چه چیزی آموزش داده میشود، این مهم است که این آموزش چگونه انجام میشود! اگر کودکان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظمپذیر، خطرپذیر، اهل گفتگو و تعامل و دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار میآورند، میتوان امیدوار بود همین نسل در آینده کشورشان راتوسعه دهند.
*****
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
فردوسی بزرگ
نظر شما
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱

نظر شما