سمیه نظری، نیریزان فارس:
دو سال پیش را یادتان است؟ انگار همین دیروز بود که میخواست نوروز شروع شود؛ زمین جای سوزن انداختن نبود. مشتری مغازههای پوشاک باید مدت زیادی در انتظار خالی شدن اتاق پروف (پرو) میماندند. میوهفروشیها میوهها را صندوقی میفروختند و در دکههای ماهیفروشی چند ساعت مانده به تحویل سال نو، نه ماهی بود و نه تنگی. شیرینیفروشیها سفارشات شیرینی قبول میکردند؛ چرا که روز عید دیگر خبری از شیرینی نبود. اما امسال...
خیابانها شلوغ، ولی جیبهای مردم خالی است و دلخوشی از عید باستانی ندارند. نه انتظار مهمانی را میکشند و نه منتظرند که مسافرتی بروند.
احساس بدی است؛ اما با کمی برنامهریزی میتوان زندگی را شاد کرد. فقط کافی است از داشتههایت بهترین استفاده را ببری و سال شادی را آغاز کنی...
گزارشی در این باره تهیه کردهایم که میخوانید:
من به تنهایی عادت کردهام
خانم رستگاری ٥١ ساله میگوید: «تا آنجایی که بتوانیم، دستورالعملهای بهداشتی را خودم و خانوادهام رعایت میکنیم تا عیدی بدون دغدغه داشته باشیم. چون از بچههایم کسی نیریز نیست، کسی را نداریم که بیاید و برود؛ خودم هستم و شوهرم. خانه تکانی را به خاطر تمیز بودن انجام میدهم؛ اما برای عید نوروز جز مایحتاج زندگی چیزی ندارم که بخرم. منزلمان در کوچه شهید حسین بناکار (مشهور به کوچه یخی) است. هر خریدی داشته باشم، سر کوچه انجام میدهم و زود به خانه برمیگردم. ماسک میزنم و به محض رسیدن به منزل، دستها و چیزهایی را که خریدهام، میشویم.»
ادامه میدهد: «من به تنهایی عادت دارم و در خانه حوصلهام سر نمیرود. برای یک زن خانهدار همیشه کار وجود دارد. »
در خانه بمانیم
محمدرضا طباطبایی مغازهدار است و میگوید: «با توجه به دستور مسئولان، نباید مراسم عید امسال را مثل سالهای گذشته برگزار کنیم؛ چون شرایط پیش آمده از سال قبل هم بدتر است. من خودم و بچههایم همه ماسک میزنیم. نه مسافرت میرویم و نه دید و بازدیدی برای عید داریم. حتی با بچههای خودم؛ چون میدانیم عامل اصلی کرونا همین دورهمیها، بیرون رفتنها و با هم بودنها است.»
ادامه میدهد: «بچههایم پروتکلهای بهداشتی را به نحو احسن انجام میدهند؛ چون میدانند اگر کرونا بگیرند، حتی اگر خوب خوب هم شوند، بازهم مثل اولش نمیشود. این بیماری باعث میشود ریهها ناقص شود. پس باید نهایت سعی خود را کنیم و به جای این که در بیمارستان بستری شویم، در خانه بمانیم و خودمان را با کتاب، تلویزیون و روزنامهخواندن سرگرمی کنیم.»
همه از مهمان میترسند
خیابانها شلوغ است. ف زارع روی صندلی روبروی فلکه ١٥ خرداد نشسته و منتظر یک شیشه روغن است که شاگرد مغازه برای او بیاورد. وقتی از او میپرسم برای عید چه برنامهای دارد، میگوید: «هیچ، به نظر شما با این گرانیها میشود عید گرفت؟ این روزها همه از مهمان میترسند و این بیماری همه چیز را به هم ریخته است.»
او ٤٨ سال سن دارد و شوهرش بیمار است. دخترش در یزد زندگی میکند و خودش نانآور خانه است. میگوید: «با هیچکس رابطهای نداریم؛ حتی دخترم. شاید در طول سال یکیا دوبار به نیریز بیایند. بیماری هست و گرانی. کارفرماها قدر کارکردنم را نمیدانند و چندرغاز پول به من میدهند. هزینه دوا و درمان یکطرف، بیماری کرونا هم یکطرف. به خاطر همین خیلی رعایت میکنم تا خدای ناکرده این درد را خودم و شوهرم نگیریم. ماسک که میزنم، اصلاً دستم را به طرف صورتم نمیبرم.»
با کرونا عید نداریم
آقای فتحی میگوید: «کرونا که باشد، عید نداریم. برای رعایت پروتکلهای بهداشتی خریدها را مختصر کردهایم تا نخواهیم زیاد از خانه بیرون برویم.»
او کشاورز است و اهل قطرویه. میگوید: «مردم قطرویه الان دیگر همه از ماسک استفاده میکنند. خودمان هم ارتباطمان را با بچهها کمتر کردهایم و تلفنی احوال آنها را میپرسیم. سعی میکنیم مهمانیهای خانوادگی نگیریم و دورهمی هم نرویم تا در ریشهکنکردن این بیماری سهمی داشته باشیم.»
١٥ روز مانده به عید سبزه میکاشتم
پیرمرد ٧٠ سالهای را در خیابان امام خمینی میبینم که روی زمین نشسته است. میگوید: «از خانه ماندن خسته شدهام. کسی به خانه ما نمیآید و حوصلهام سر میرود. روزی نیم ساعت اینجا در این هوای آزاد مینشینم. من دیگر عمر خود را کردهام؛ حال یا با کرونا میمیرم یا با مرگ عادی. به خاطر نوههایم خانه آنها نمیروم؛ اما اختیار خودم را دارم. حالا که عید نداریم، در این هوا که میتوانم نفس بکشم و مردم را ببینم؛ چرا باید ازخود دریغ کنم.»
خنده تلخی میکند و میگوید: «سالهای قبل همین موقع برای همه بچههایم سبزه میکاشتم و یک روز مانده به عید میبردم در خانهاشان. اما در این یک سالی که گذشت، تا همین سرفلکه هم که میرفتم، سر و صدای خانم و بچهها بلند میشد که نرو. انگار وبا آمده در این شهر.»
از کرونا میترسم
گلافروز کریمپور، ٥٠ ساله است و میگوید:«من خیلی از کرونا میترسم. الان دخترم به کافینت رفته و من از ترس از فضای بسته به آنجا نرفتم. باورتان میشود از همین صندلی هم که رویش نشستهام میترسم؟ سال قبل دید و بازدید با فامیل نزدیک داشتیم؛ البته نه دست میدادیم و نه روبوسی میکردیم. اما امسال دیگر تصمیم داریم جایی نرویم و عید را در کنار بچهها در خانه بمانیم. »
او اهل یکی از روستاهای بخش قطرویه است و میگوید: «از آمدن به شهر میترسم. حوصلهامان سر میرود؛ اما سعی میکنیم با تلویزیون خودمان را سرگرم کنیم. خدا کند این بیماری هر چه زودتر تمام شود.»
مغازه فروش وسایل شیرینیپزی شلوغ است. حمیده زردشت همراه با شوهرش در مغازه کار میکنند؛ میگوید: «امسال مثل سالهای قبل شلوغ نیست؛ اما باز هم مردم از ترس این بیماری مرموز سعی میکنند شیرینیهای خانگی درست کنند. خودمان که برای عید مراسمی نداریم، دید و بازدید را هم حذف کردهایم، ما در مغازه پروتکلهای بهداشتی را رعایت میکنیم. باورتان میشود هفتهای چند لیتر الکل برای ضدعفونی مغازه و میز و... استفاده میکنیم؟ جلوی این در را نوار کشیدهایم تا کسی وارد مغازه نشود و از همین فاصله یکمتری سفارشها را تحویل میگیریم و جنسها را به مشتری میدهیم.»
کرونا ما را نمیکشد؛ گرانی پدر آدم را در میآورد
سهچهار نفری در بنگاه منتظر مسئول بنگاه املاک نشستهاند.دو نفر از آنها ماسک نزدهاند و به فاصله چند سانتیمتری هم نشستهاند. وقتی به آنها میگویم چرا بدون ماسک در این جمع و فضای بسته نشستهاید، یکی از آنها میگوید: «کرونا ما را نمیکشد؛ گرانیها پدر آدم را در میآورد. شما ببین خانه ١٠٠ متری در مسکن مهر را چقدر اجاره میدهند؟ من جوان ٣٥ ساله چقدر درآمد دارم که بخواهم حداقل ماهی ٧٠٠ هزارتومان فقط اجاره بدهم؟ مجبورم به همه بنگاهها سر بزنم و روزی چند خانه ببینم تا بتوانم سبک و سنگین کنم و خانهای با قیمت مناسب پیدا کنم. حالا شما بگویید یک کارگر که یک بچه ٧ ساله و یک بچه ٦ ماهه دارد، آیا باید در خانه بنشیند و هشتگ در خانه ماندن را رعایت کند؟ نه ماسک استفاده میکنم، نه دستکش. اما برای رعایت حال همسر و فرزندم همه خریدها را خودم انجام میدهم تا آنها نخواهند بیرون بیایند. اعصابم خرد است و با زدن ماسک احساس خفگی میکنم. چند ماه اول را رعایت کردم؛ اما الان دو سهماهی میشود یک دانه ماسک هم نخریدهام. »
ادامه میدهد: «در خانه زن و بچههایم هم میگویند اگر فکر سلامتی خودت نیستی، فکر ما باش. اما دست خودم نیست و نمیدانم چرا نمیتوانم این کرونا را جدی بگیرم. الان هم همه برنامهام برای عید این است که بچههایم در یک خانه تمیز نشسته باشند؛ نه دید و بازدید میخواهند و نه مسافرت.»
م زردشت که او نیز به دنبال خانه است، میگوید: «شما به مرکز شهر برو؛ همه میگویند عید نداریم. اگر عید نیست، پس چرا اینقدر مغازهها شلوغ هستند؟ چرا مردم همه در خیابانها ریختهاند، با وجودی که هنوز ٢٠ روز دیگر تا عید است؟»
هر روز ما عید است
«هم خودم درگیر شدم و هم خانمم را درگیر کرونا کردم؛ شانس آوردیم بچههایمان درگیر نشدند.»
راننده تاکسی است و میگوید: «مراسمی برای عید نداریم. همه ساله این موقع از سال که میشد، همسرم برای خرید لباس بچهها و آجیل به خیابان میآمد؛ اما امسال خیلی میترسد و میدانم برای خرید یک کیلو پیاز هم به خیابان نمیآید؛ چون بچهها ماسک نمیزنند.»
ادامه میدهد: «حدود سه ماه پیش بود که هر دویمان کرونا گرفتیم؛ خیلی بد بود . حتی حاضر شدم رانندگی تاکسی را کنار بگذارم؛ اما دیدم تنها راه خرج و مخارج خانهامان از همین ماشین است. متأسفانه بعضی مسافرها اصلاً رعایت نمیکنند و به محض سوار شدن ماسک را برمیدارند. یک روز به یکی از آنها هشدار دادم، حرفمان بالا گرفت و مجبور شدم نرسیده به مقصد او را پیاده کنم. آدم بداخلاقی نیستم؛ اما من بیمار بشوم، جان بقیه مسافرها و خانوادهام را هم به خطر میاندازم. »
میگوید: «اگر همه ما پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنیم و کمتر به خیابان بیاییم، هر روزمان عید است. همین که تنت سالم باشد و نگرانی نداشته باشی، یعنی عید. »
بهانهای برای شادی
زهرا رحیمی دو فرزند ٥ و ٢ ساله دارد. میگوید:«مثل هر سال هم خانهتکانی میکنم، هم برای خودم و بچههایم لباس میخرم، هم یک جعبه شیرینی و... چون من برای این نوروز باستانی ارزش زیادی قائل هستم و نمیتوانم به خاطر کرونا بیخیال همه چیز شوم. معتقدم تا هستیم، باید بهانهای برای شادی پیدا کنیم. من باور دارم این عید روزهای شادی در پیش دارد و به خاطر همین به آن اهمیت میدهم.»
میگوید: «سعی میکنم تا بتوانم خرید اینترنتی انجام دهم. خدا را شکر الان تکنولوژی پیشرفت کرده و همه چیز را میشود به صورت اینترنتی خرید؛ خیلی وقتها با کیفیت خوب و حتی مناسبتر از قیمت بازار. البته بعضی وقتها هم به شکل حضوری، بدون بچه میروم و خریدم را انجام میدهم.»
ادامه میدهد: «بعد از یک سال مردم از این وضعیت خسته شدهاند و پیشگیریها نسبت به سال قبل کمتر شده؛ اما به نظر من هر کسی باید خودش رعایت کند. به خاطر همین من برنامهای برای دید و بازدید ندارم و به جای دید و بازدید، رفتن به تفریح در جاهای خلوت را ترجیح میدهم. قصد سفر رفتن هم نداریم؛ چون اگر هم بخواهیم برویم، همه راهها را میبندند. همینکه یک روز در محیط باز و طبیعت با بچههایت باشی خودش بهترین سرگرمی است. همچنین بازیهای خانوادگی، دیدن فیلم و برنامههای جذاب بهترین سرگرمی برای اوقات فراغت است. »
دائم شیفت هستم
یک خانم میانسال که پرستار بیمارستان شهدا است، میگوید: «برای عید برنامهای ندارم؛ چون زمانی برای برنامهچیدن ندارم و دائم شیفت هستم. میدانم برای عید نوروز هم برنامه مرخصی نداریم و اگر هم داشته باشیم، سه روز آن هم یک روز کار و یک روز مرخصی است که باید شیفت برویم. اگر خدایناکرده وضعیت بحرانی شود، باید در زمان استراحت هم شیفت بدهیم.»
ادامه میدهد: «کارهای مربوط به خانه تکانی و تهیه شیرینی را اگر وقت کنم، حتماً انجام میدهم و در صورتی که خریدی داشته باشم، با ماسک میروم. اما توصیهام به همشهریان عزیز این است که به هیچ وجه امسال به مسافرت نروند؛ چون در حال رفتن به پیک بعدی کرونا هستیم و در صورتی که مسافرتها و دید و بازدیدها طبق سالهای قبل باشد، حتماً روزهای بدی خواهیم داشت.»
جاهای شلوغ تردد نمیکنم
عابد کوهگرد را با دوستش در خیابان میبینم. او که دورههای موسیقی را به صورت غیرحضوری آموزش میدهد، میگوید: «برای عید نوروز برنامه خاصی ندارم. اگر هنرجوهایم تنبلی نکنند، به ادامه کلاسهای آنلاین خواهم پرداخت. البته فکر نمیکنم عید با این روزهایم تفاوت خاصی داشته باشد؛ چون من زیاد اهل رفت و آمد نیستم، جز چند جا که خیلی صمیمی باشم.»
میگوید: « سعی میکنم در زمان بیکاری چه عید و چه روزهای دیگر، با تمرینهای درس دانشگاه، کلاسهای آنلاین و تمرین موسیقی وقتم را بگذرانم.»
با تماس تصویری احوالشان را میپرسم
علی هاشمی آخرین سوژه گزارش ما است. میگوید:«مراسم عید را صد درصد میگیریم؛ اما با خانواده خودم. نه دید و بازدیدی دارم و نه به مسافرت میروم. ولی اگر دیدم حال خودم و خانوادهام خوب است، برای عرض تبریک به خانه پدر و مادرم میرویم؛ آن هم به شرط این که از سلامت خود و خانواده مطمئن باشم. در غیر اینصورت صبرمیکنم و بعد از چند روز قرنطینه میروم. چون آنها کهنسال هستند، اصلاً از خانه خارج نمیشوند و همه خریدهایشان را هم خودم انجام میدهم. برای تبریک به بقیه فامیل هم با تلفن و تماس تصویری عذرخواهی میکنم و عید را به آنها تبریک میگویم. »
او که یک معلم بازنشسته است، ادامه میدهد: «وقتی میدانیم با زدن ماسک و در خانه ماندن میتوانیم زنجیره کرونا را قطع کنیم، چرا واقعاً به فکر خودمان و بچههایمان نیستیم؟ البته حمایت دولت هم شرط است. دولت باید همه اقشار را حمایت کند و مهمترین حمایتش هم تهیه سریعتر واکسن است. مثلاً دولت ترکیه شهروندان بالای ۶۵ سال خودش را تماماً واکسینه کرده یا به گروههای تحت فشار زیاد اقتصادی کمک مالی میکند که بتوانند بدون خروج از منزل زندگی کنند و مشکل مالی نداشته نباشند. »