زندهیاد عبدالجواد فتّاحی که در نیریز به نام «جواد» میشناختیمش معلمی وارسته، مبارز، مسئولیتپذیر و متدیّن بود. قبل از انقلاب اسلامی، از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ در دبیرستان شعله نیریز افتخار شاگردی ایشان را داشتم.
استاد شهید ناصر صابر آن سالها مدیریت این دبیرستان را عهدهدار بود. صابر فردی مذهبی و مخالف رژیم پیشین بود، از همین رو فضای این دبیرستان برای فعالیتهای دینی، سیاسی، علمی و روشنگرانه دبیرانی چون آقایان جواد فتّاحی، کیقبادی و امامی فراهم بود.
فتاحی عموماً دانشآموزان را به مطالعه تشویق میکرد و کلاس درس «انشاء» ایشان با کلاسهای مرسوم و متداول انشاءکاملاً متفاوت بود. به یاد دارم اولین موضوع این بود:
«ویژگیهای یک کارگر، یک معلم و یک افسر را بنویسید.» در جلسه بعد بچهها به این موضوع پرداخته بودند و انشاهایشان را خواندند؛ بسیار جالب بود. هر کس از نگاه خود مطالب جاذب و جالبی نوشته بود که هم عمیق و معنادار بود، هم نظام طبقاتی جامعه را به نقد میکشید و در مواردی هم طنز و خندهدار بود.
چهره خندان ایشان هیچگاه از ذهن شاگردانش پاک نخواهد شد. آهنگ دلنشین صدایش هنگام خواندن اشعاری همچون: «پریا»، «ته کلاسیها» (با آن فراز عمیق: ... همیشه یک نفر باید به پاخیزد ...)، و «منظومه آرش کمانگیر» همچنان در گوش شاگردانی چون حقیر ماندگار است.
در حین درس از جنایات و نامردمیهای حکومتهای جبار میگفت و فریادهایی از عمق جانش برمیخاست. از بمباران بیرحمانه آمریکاییها در ویتنام، از فقر و فلاکت مردم و از «آموزگار بزرگ شهادت»...
به نیریز بسیار علاقهمند شد به طوری که با دبیر آموزش و پرورش سرکار خانم خرمی دختر شهید گرانقدر حاجیآقا خرمی ازدواج نمود.
در طول جنگ تحمیلی بسیاری مواقع همراه با رزمندگان نیریز عازم جبهه میشد. رزمندگان خاطرات شیرینی از ایشان دارند.
عشق به معلمی، آموختن، اخلاقمداری، نوآوری و به کارگیری روشهای خلاقانه در آموزش از ویژگیهای مبرّز این بزرگمرد بود.
پس از تحمل چند سال بیماری در ٢٠ آذر امسال، روحش راهی عالم ملکوت شد.
خدایش بیامرزاد و با انبیاء، صلحا، شهدا و صدیقین محشور فرماید.
انشاءا...
نظر شما