/ برای درس خواندن از هیچ مشاوری کمک نگرفتم
/ یکمرتبه برای ٢٠ روز درس خواندن را به طور کامل تعطیل میکردم!
/ به خودم میگفتم اگر بچههای کلانشهرها معلم خصوصی دارند، تو میتوانی تلاشت را بیشتر کنی.
/ چیزهای دیگری هم مانند معلم خصوصی و امکانات شهرهای بزرگ میتواند تأثیر زیادی در رتبه بهتر داشته باشد.
/ شانس شامل حال کسی میشود که تا آخرین لحظه تلاش میکند.
/ برای پیشرفت یک کشور باید به همهی رشتهها اهمیت داد.
/ از خانوادهها تقاضا دارم بچههای دیگران را به رخ بچههایشان نکشند. چون مقایسه کردن خیلی بد است و انرژی منفی بسیاری دارد.
یک زمانی اسمش که میآمد پشت هر دانشآموزی میلرزید... خواب و خوراک را از دانشآموزان گرفته بود کنکور... خیلیها میخواندند تا رشتهی موردعلاقهاشان را قبول شوند، خیلیها به بازار کار فکر میکردند و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در این میان بودند افرادی هم که برای چشم و همچشمی انتخاب رشته میکردند... در این بین اما کسانی که برای رتبههای سه رقمی میخواندند کمی شرایطشان با بقیه فرق میکرد... آنها همان بچه درسخوانهای کلاس بودند، کسانی که همیشه سعی داشتند جزء بهترینها باشند...
در این میان بد ندیدیم با چند نفر از کنکوریهای شهرمان که امسال رتبه برتر کسب کردهاند مصاحبهای انجام دهیم و از حال و هوای کنکور در آن روزهای سخت بپرسیم. در این نشست دکتر جواد فرزانفر چه خوب از این عزیزان میپرسد و روال مصاحبه را پیش میبَرد...
کیمیا آرینفر با کسب رتبه ٤١٠ زبان، مریم اکبری با کسب رتبه ٢٣٥ انسانی، زهرا خوشخو با کسب رتبه ٧٦٩ انسانی، محمد نصیرینژاد با کسب رتبه ١١٠٠ تجربی، مهدی ذکایی با کسب رتبه ٥١٠ ریاضی و ریحانه ملایی با کسب رتبه ٤٢٨ زبان، شش دانشآموز پذیرفته شده در کنکور سراسری هستند که برای مصاحبه با ما همراه شدهاند.
برای شروع از انتخاب رشتههایشان میپرسیم.
کیمیا آرینفر:
من با وجود اینکه در رشتهی زبان رتبه سه رقمی را به دست آوردم اما قصد دارم به طور حرفهای رشته پرستاری را که در دانشگاه فسا قبول شدهام، ادامه دهم. چون از بچگی به کارهای بیمارستان علاقه خاصی داشتم و فکر میکنم در کنار پرستاری، میتوانم رشتهی زبان را هم به صورت حرفهای دنبال کنم.
مریم اکبری:
در دانشگاه فرهنگیان شیراز و در رشتهی مشاوره پذیرفته شدم. راستش را بخواهید، اول برای علاقه و بعد بخاطر موقعیت شغلی آینده این رشته را انتخاب کردم. اطرافیان هم ترغیب و تشویقم کردند و با توجه به همهی اینها، این رشته را انتخاب کردم. البته در کنار آن سعی دارم رشته زبان را هم تا مقطع لیسانس ادامه دهم.
زهرا خوشخو:
در دانشگاه یزد و در رشته حقوق پذیرفته شدم. از همان اول، علاقهی خاصی به درسهای جامعهشناختی، وکالت و دفتر اسناد رسمی داشتم و از آن جهت که پدرم مشاور بسیار خوبی در کنارم بود، این رشته را انتخاب کردم.
محمد نصیرینژاد:
در رشتهی پزشکی دانشگاه فسا پذیرفته شدم و به خاطر علاقهام، این رشته را انتخاب کردم.
محمد ذکایی:
به مباحث ریاضی علاقهی خاصی داشتم و در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شیراز پذیرفته شدم.
ریحانه ملایی:
در دانشگاه فرهنگیان بوشهر پذیرفته شدم. علاقهام به زبان و آیندهی این رشته، علت انتخاب این رشته بود.
- ساعت درسخواندنتان به چه صورت بود؟ در این میان، چگونه با افکار منفی مقابله میکردید؟
کیمیا آرینفر:
حدوداً بین ٨ تا ١٠ ساعت در روز درس میخواندم و از هیچ مشاورهای کمک نگرفتم. البته چون در مدرسهی تیزهوشان درس میخواندم، انتظارها از من زیاد بود اما چیزی که در این میان به من انگیزه میداد این بود که بگویم این آینده و زندگی من است و حتی اگر رتبه خوبی کسب نکنم، به کسی ارتباطی ندارد. گاهی که خیلی بیانگیزه میشدم، افکارِ منفی خود را روی کاغذ مینوشتم که الان وقت افکار منفی نیست. یک طورهایی با جملات مثبت، خودم را دلداری و امید میدادم.
مریم اکبری:
تقریباًً از تیر ٩٨ شروع به درس خواندن کردم. هر روز ١١ الی ١١ ساعت و نیم درس میخواندم. تا دلتان بخواهد افکار منفی داشتم که برای این کار وارد اینترنت شدم و چند دعا در مورد آرامش، تمرکز و توکل، سرچ کردم و این دعاها این بود:
وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
من کارهای خود را به ا و واگذار مینمایم تا مرا از هر بدی مصون بدارد، بحال بندگان بینا و آگاه است.
یسرلی امری ... کار مرا آسان کن.
زهرا خوشخو:
من افکار منفیام را روی کاغذ مینوشتم و خودم جواب خودم را میدادم. جملات انگیزشیام مانند «موفق شو تا با هم بخندیم، شکست بخور تا بقیه به تو بخندند» را به دیوار اتاقم چسبانده بودم و واقعاً از آنان انگیزه میگرفتم. این جملات مرا در مسیرم ثابتقدمتر میکرد.
محمد نصیرینژاد:
چون سال گذشته در رشتهی پزشکی دانشگاه آزاد تهران پذیرفته شده بودم و میبایست درسهای پزشکی را مطالعه میکردم، از فروردین ٩٩ شروع به درس خواندن کردم که البته با توجه به اینکه چند مقام کشوری در المپیادها داشتم توانستم پیشرفت علمی خوبی داشته باشم. در مورد افکار منفی هم از پدر و مادرم کمک میگرفتم. گاهی اوقات هم به دوستانم زنگ میزدم و آنها با حرفهایشان به من روحیه میدادند.
مهدی ذکایی:
بین رشتههای تجربی و ریاضی مردد بودم اما به هر حال از آبان ٩٨ درسخواندن را شروع کردم. از دروس اختصاصی ریاضی واقعاً لذت میبردم. افکار منفی زیاد به سراغم نمیآمد، اما وقتی هم میآمد درست و حسابی میآمد. مثلاً یکهو برای ٢٠ روز درس خواندن را به طور کامل تعطیل میکردم اما دوباره با دلداری اطرافیان و خصوصاً برادرم امیدوار شده و به درس خواندن ادامه میدادم.
ریحانه ملایی میخندد:
تا آنجایی که یادم هست از اول عمرم درس میخواندم اما به طور جدی از تیر ٩٨ شروع به درسخواندن کردم.
- از اینکه کنکور بخاطر کرونا با تأخیر برگزار شد چه احساسی داشتید؟
زهرا اکبری:
خیلی ناراحتکننده بود. مدام امروز و فردا میکردند و مجبور بودیم بخاطر اینکه درسهایمان را فراموش نکنیم، دوباره آنها را از سر بخوانیم.
نصیرینژاد و ذکایی:
راستش را بخواهید برای ما این یک موقعیت خوب بود، چون درسخواندن را با تأخیر شروع کرده بودیم و این یک فرصت طلایی برای ما محسوب میشد.
- شیوهی خاص درسخواندنتان برای کنکور چگونه بود؟
کیمیا آرینفر:
شیوهی خاصی نداشتم. سعی میکردم در مدرسه خوب درس را بفهمم تا نخواهم برای کنکور و در خانه زیاد آن را بخوانم. دو ساعت میخواندم و بعد در حد خوردن یک میوه یا چای به خودم استراحت میدادم. سعی میکردم در خواندن، تنوع کتابها را حفظ کنم. اکثراً دو کتاب صبح میخواندم و دو کتاب بعد از ظهر.
زهرا اکبری:
به نظر من درسخواندن برای هرکس شرایط خاصی دارد. یکی ممکن است پنج ساعت یک درس را بخواند، یکی ممکن است همان درس را در یک ساعت بفهمد.
من سرلوحهی کارم اول توکل به خدا بود، بعد تلاش و تعادل در کار. به این معنی که خواب، تفریح، درسخواندن، همه را با هم داشته باشم. در این بین حرف بعضی از مشاورها را هم قبول نداشتم. با یکی از مشاورها که مشورت کردم گفت در این مدت اصلاً نباید بخوابی، در حالی که بدن من به خواب روزانه نیاز داشت. پس سعی کردم همانطور که هستم موفق باشم. برای این کار اول سعی کردم مطالب را بفهمم و بعد دور نکتههای مهم خط بکشم. کار دیگری که انجام میدادم این بود که به عنوان مثال به خودم قول میدادم این درس را در یک ساعت و نیم تمام کنم. زمانسنج گوشیام را روشن میکردم تا حساب آن دستم باشد و تا آن درس تمام نمیشد، استراحت نمیکردم. البته بعضیها هم در درسخواندن خودکشی میکنند که من این کار را قبول ندارم.
زهرا خوشخو:
در کنار هر درس که میخواندم، تست میزدم و بعد دوباره مرور میکردم. هر وعدهی خواندنم، حدود یک ساعت و نیم، دو ساعت بود. البته نکتهبرداری هم زیاد انجام میدادم.
محمد نصیرینژاد:
یک ساعت درس میخواندم و ده دقیقه استراحت میکردم. برنامهریزی میکردم و سعی میکردم به آن عمل کنم. ساعات آخر شب هم وقت جبران کارهایی بود که در طول روز نرسیده بودم آنها را انجام دهم. آزمونها را چک میکردم و تست میزدم.
ذکایی:
برنامهام به این صورت بود که یک ساعت میخواندم و کمی استراحت میکردم. دروس سبک و سنگین را کنار هم میخواندم تا زیاد خسته نشوم. کار دیگری که انجام میدادم این بود که دروس سبک را زمانهایی میخواندم که یادگیریام کمتر بود. مثلاً آخر شبها.
ریحانه ملایی:
برنامهریزی خاصی نداشتم. یادداشتبرداری میکردم و جزوه مینوشتم. ساعات خواندن درسهایم هم با هم فرق داشت، به عنوان مثال دینی را یک ساعت میخواندم و زیست را چهار ساعت.
- آیا توان رقابت با دانشآموزان کلان شهرها را در خود میدیدید؟
آرینفر:
راستش را بخواهید همیشه این حرفها در ذهنم مروز میشد که تهرانیها و شیرازیها بهترین اساتید را دارند و کمی اعتمادبهنفسم پایین میآمد. البته نگرانی من بیشتر به خاطر رشتهی تجربی بود تا زبان. اما بعد به خودم میگفتم تو مجبوری خودت را وفق بدهی و اگر آنها معلم خصوصی دارند، تو میتوانی تلاشت را بیشتر کنی.
اکبری:
قطعاً به این موضوع فکر میکردم. قلمچی که میرفتم و میدیدم که بچههای مشهد و تهران رتبهی بالایی دارند، استرس میگرفتم اما بعد خودم یکطورهایی خودم را توجیه میکردم که شاید چند سال پشت کنکور ماندهاند که ترازشان اینقدر خوب شده. به خودم گفتم بهتر است پله پله جلو بروم. نه اینکه به شهر کوچک و امکانات بستگی نداشته باشد، ولی مهمترین عامل این است که خودت بخواهی درس بخوانی. من به خدا توکل میکنم. درسم را میخوانم و تلاشم را بیشتر میکنم و به دیگر چیزها هم فکر نمیکنم.
خوشخو:
خب خودم را با بچههای دیگر شهرها مقایسه میکردم اما ناامید نمیشدم و میگفتم اگر تلاشم را بکنم به خواستهام میرسم. حتم داشتم به هدفم میرسم.
در اینجا آقای خوشخو پدر زهرا خوشخو وارد بحث میشود و در مورد او میگوید:
زهرا واقعاً پشتکار زیادی داشت و در این میان نقش مادرش فوقالعاده تأثیرگذار بود. زمانی که توکلش بیشتر میشد، بیشتر به خدا پناه میبرد و تسبیح میانداخت. تلویزیون را به کلی کنار گذاشته بود و اصلاً به سراغ موبایل و برنامههای مجازی نمیرفت. ما سعی کردیم زمینه همه چیز را برایش فراهم کنیم و او روسفیدمان کرد.
نصیرینژاد:
راستش را بخواهید زیاد به این موضوع فکر نمیکردم. چون قبولیهای قبلی نیریز را که بسیاری از آنان دوستانم بودند، دیده بودم و میدانستم اگر تلاش کنم، به خواستهام میرسم. در واقع مهمترین عامل موفقیت همان تلاش است.
ذکایی:
به این موضوع فکر میکردم ولی در حدی نبود که بخواهم ناامید شوم.
ملایی:
من زیاد با حرف دوستان موافق نیستم. به نظر من همه چیز به تلاش برنمیگردد و مسلماً چیزهای دیگری مانند معلم خصوصی و امکانات شهرهای بزرگ میتواند تأثیر زیادی در رتبه بهتر داشته باشد، این خود ما هستیم که مهم هستیم و باید به خودمان یادآوری کنیم هیچ کس جای من را در این دنیا نمیگیرد و اگر قرار است من به جایی برسم، آنجا جای من است. آدم به امید زنده است.
هرچند به عقیدهی دکتر فرزانفر علم و ثروت از یک سنخ نیستند و بهتر این است که پرسیده شود علم بهتر است یا جهل، یا ثروت بهتر است یا فقر؛ با این حال میپرسد:
- علم بهتر است یا ثروت؟
نصیرینژاد:
من فکر میکنم برای موفقیت هرکس هر دو عامل لازم است و هر پرنده دو بال نیاز دارد. علم و ثروت برای پیشرفت مکمل هم هستند و برای موفقیت نمیتوان تنها به یکی تکیه کرد.
ملایی:
اخیراً فیلمی در مورد نیکولا تسلا که مخترعی بزرگ در زمان خودش بود دیدم. او چون به ثروت اهمیتی نمیداد خیلی زود به فراموشی سپرده شد و شاید کمتر کسی باشد که او را بشناسد، درست برخلاف ادیسون که یک مدیر بزرگ بود و به ثروت اهمیت زیادی میداد. ادیسون حتی از ایدههای افراد زیر دست خود استفاده میکرد و آنان را به نفع خود به کار میبرد. پس در اینجا نتیجه میگیریم که ثروت بسیار مهم است.
- آیا در کلاسهای آموزشی هم شرکت میکردید؟
آرینفر:
در کلاسهای آموزشی شرکت نمیکردم. البته آزمون لازم است ولی زیاد هم مفید نیست. چون اگر تراز پایین بیاید ممکن است ناامید شوی.
اکبری:
کلاس نمیرفتم ولی در آزمون شرکت میکردم که خیلی تأثیر داشت. چون ملاک کارم برنامهریزی بود و طبق زمانبندی آزمون، برنامهریزی میکردم. دومین تأثیر مثبت آزمونها این بود که مدیریت زمان به دست میآوری و در حال و هوای کنکور قرار میگیری. یک طورهایی مروری میشود برای درسها و انگار قانون و مدیریتی پشت آن است.
ذکایی:
به نظرم آزمون خوب است اما نه زیاد. سؤالات آن با سؤالات کنکور خیلی فرق دارد. بیشتر مدیریت زمان است.
نصیرینژاد:
به نظر من آزمون از این جهت مفید است که خودت را بیشتر میشناسی و میدانی در کدام درس قویتر هستی.
- زمانی که متوجه شدید در کنکور قبول شدید، چه واکنشی نشان دادید؟
آرینفر:
خب خیلیخیلی خوشحال شدم و بلافاصله مادرم و خواهرم آمدند توی ذهنم.
اکبری:
قرار بود رتبهها بیاید. ساعت دوازده و خرده شب بود. خواهرم گفت ول کن، بگیر بخواب و فردا نتایج را ببین اما من نتوانستم. ساعت سه، سه و نیم شب بود که رفتم و دیدم نتایج آمده. گفتم بسماللهالرحمن الرحیم و وقتی دیدم رتبهام ٢٣٥ شده، از شدت خوشحالی میخواستم بمیرم. مادرم را صدا زدم. بیچاره هول کرده بود. پدرم توی خواب دست میزد. ساعت ٥ و موقع اذان صبح به خانه مادربزرگم که خانهاش روبروی خانهامان بود رفتم و خبر را که دادم، او هم کلی خوشحال شد.
خوشخو:
راستش من آخرین نفری بودم که این موضوع را فهمیدم. مادرم بود که این خبر را به من داد و من خیلی خیلی خوشحال شدم.
نصیرینژاد:
من هم خبر نداشتم. دوستم بود که به من زنگ زد و این خبر را به من داد و بعد از آن بود که تبریکها شروع شد.
ذکایی:
مادرم از خواب بیدارم کرد و این خبر را به من داد. بعد از آن به پدرم که سرکار بود، زنگ زدم و این موضوع را به او گفتم.
ملایی:
با خواهرم بودم که رتبهام را دیدم. او گفت اگر استرس داری، تا من رتبهها را چک کنم اما من گفتم نه و میخواهم خودم این کار را انجام دهم. زمانی که رتبهام را دیدم ناخودآگاه به معلم زبانم فکر کردم.
- چه پیامی برای پشتکنکوریها دارید؟
آرینفر:
تلاش کنید تا موفق باشید. اگر پیام منفی به ذهنتان آمد بگویید الان وقتش نیست.
اکبری:
خدا را در زندگیاتان فراموش نکنید و این را در نظر بگیرید که به قول معروف همیشه راهی هست. مطمئن باشید اگر چیزی در زندگی برایتان مهم باشد میگردید راهش را پیدا میکنید و اگر مهم نباشد دنبال بهانهای میگردید تا آن را انجام ندهید. این را بدانید که نابرده رنج گنج میسر نمیشود.
خوشخو:
ناامید نشوید که در ناامیدی بسی امید است. برای موفقیت باید به سه نکته توجه کرد، نبوغ، پشتکار و شانس که مسلماً شانس شامل حال کسی میشود که تا آخرین لحظه تلاش میکند.
نصیرینژاد:
این را بدانند که اگر رقابت سخت است برای همه سخت است و این دلیلی نمیشود که در رقابت عقب بیفتند.
ذکایی:
هر روز به هدفشان فکر کنند، برای هدفشان بجنگند و بدانند هیچوقت دیر نیست.
ملایی:
به شادی موفقیتشان فکر کنند که اگر به موفقیتشان رسیدند، شادی آن واقعاً غیرقابل توصیف است.
سخن آخر؟
آرینفر:
نقش خانواده خصوصاً مادرم، در موفقیت من بسیار مهم بود. جا دارد از آنها، دبیران، کادر مدرسه و دو دبیرم خانمها آسیابانی و احسانالهی که مشوق من در علاقهمندی به زبان از کودکی بودند، تشکر کنم.
اکبری:
من فکر میکنم پدر و مادر بچههای کنکوری نسبت به دیگر پدر و مادرها بیشتر سختی میکشند. همانطور که پدر و مادر من، در این مدت بخاطر من سختی زیادی تحمل کردند. آنها در مدت درسخواندن من واقعاً محدود بودند. به خاطر من تلویزیون نگاه نمیکردند. به خاطر اینکه با کوچکترین حرفی حواسم پرت میشد، سعی میکردند زیاد حرف نزنند. به همین دلیل از آنها و خصوصاً خواهر و مادرم واقعاً تشکر میکنم. از معلمها که علاوه بر ساعات مدرسه، صبر بسیاری در سؤال پرسیدن من به خرج دادند تشکر میکنم خصوصاً خانم آسیابانی و آقای شیری.
در اینجا باید به اهمیت رشتهی انسانی هم اشاره کنم که معتقدم پایههای مقاومت یک کشور، رشتههای انسانی است. توسعه جامعه به علوم مختلف بویژه علوم انسانی بستگی دارد. من فکر میکنم الان به این خاطر اقتصاد کشور ما خراب است، چون همه سعی دارند بچههایشان را پزشک کنند. مقایسهای که در کشور ما بین رشتهها میگذارند درست نیست. برای پیشرفت یک کشور باید به همهی رشتهها اهمیت داد.
خوشخو:
تشکر میکنم از پدر، مادر، برادر، پدربزرگم و همچنین خانم نامور، معلمها و مدیران.
نصیرینژاد:
تشکر میکنم از خانوادهام، معلمهای دوران تحصیلم و مدیر و معاون. همچنین از پدر و مادرهای بچههای کنکوری خواهش میکنم سعی کنند فضای آرامی را برای بچههایشان فراهم کنند. آنها را زیر فشار نگذارند و به آنها استرس وارد نکنند. چون آنها خودشان به حد کافی استرس دارند.
ذکایی:
بزرگترین حامی هر فرزند، پدر و مادر است. ضمن تشکر از خانوادهام، از پدر و مادرها میخواهم حامی بچههایشان باشند و به آنها اعتماد کنند.
ملایی:
از خانواده و دبیران زبانم به خاطر زحماتی که برایم کشیدند سپاسگزارم. از خانوادهها هم تقاضا دارم بچههای دیگران را به رخ بچههایشان نکشند. چون مقایسه کردن خیلی بد است و انرژی منفی بسیاری دارد.
ایستاده از راست: فاطمه زردشتی نیریزی (نیریزان فارس) - کیمیا آرینفر - ریحانه ملایی - زهرا خوشخو - مریم اکبری
نشسته از راست: محمد ذکایی - دکتر جواد فرزانفر(نیریزان فارس) - محمد نصیرینژاد