تعداد بازدید: ۶۴۸
کد خبر: ۸۸۹۲
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۶ - 2020 08 November

بی‌بی سری تکان داد و رو به عمه بتول گفت:


- وووووی، ووووی بتول میه بدون عاروسی‌ و جشنم میشه؟ میه ای دخترو رِ اَ سرِ را اُردین؟ بعد سه سال حالا مِخی فری خدازده رِ بدون جشن بفرسی خونِی شووَر؟ 


عمه بتول سری تکان داد:


- ننه میگی چکار کنم خو؟ سه سال تو جاهازُش موندودیم، ای هف هش ماه آخری‌ام خو ماخاسیم بیگیریم تو ای کرونایی نشد. والا اَ هر کی‌ام میگیم میگه ما تو ای کرونایی عروسی نِییِم...


بی‌بی دوباره سری تکان داد...


- غلط کردن... میه شَر هرته که نیان؟ من خو میفَمم اینا دردوشون چی‌چیه که نیان. می‌ترسن باخان بیان ده تومن شواشی بییَرن...


- چی‌چی بگم ننه، ولی حالا به خاطر هرچیه،  میگن نی‌یان...


بی‌بی فکری کرد...


- باشه تا نیان، تو برو به فرک بقیه چیا باش، اُوردن مِمونا با من...


فردای آن روز بی‌بی آمد بالای سرم...


- ننه بیا ای شماره رِ بیگیر...


- این شماره‌ کیه بی‌بی؟


- عباس...


- عباس کیه بی‌بی؟


- عباس دیه ننه... عباس...


- ای واااای، خو میگم کدوم عباس بی‌بی؟


- عباس دیه ننه، هی عباس قادری که می‌خونه: دیشب اومدم خونتون نبودی/ راستشو بگو کجا رفته بودی


با تعجب زل زدم به بی‌بی...


- عباس قادری خواننده بی‌بی؟


- ها نپه کی دختر؟


- چیکارش دارین بی‌بی؟


- ماخام بگم بیا بری عاروسی فری بوخونه...


- وا، حالتون خوبه بی‌بی؟ تو این کرونایی عروسی کجا بود؟ 


بی‌بی گوشی را گرفت طرفم...


- دختر به تو چه رفطی دره؟ چیطو بقیه می‌تونن جوادِ دَوَت کنن، ما نیتونیم عباسِ دَوَت کنیم؟ تازه بعدُشم کلی مَروف میشیم. اسممون میره تو شبَکا خارجی، تازه خودمون خو هیچی، دیَم اسم شَرمون میفته سرِ زبونا...


- ولی آخه بی‌بی...


- ولی و مرررررگ، دختر بیا زنگُته بزن...


- حالا شمارشو از کجا آوردی بی‌بی...


- به تو چه دختر؟ بیا زنگُته بزن...


گوشی را از بی‌بی گرفتم و بعد از گرفتن شماره، آن را دادم دست بی‌بی...


بی‌بی گوشی را گرفت و قدم زنان رفت توی حیاط...


از در که آمد تو قیافه‌اش درهم بود...


- چی شد بی‌بی؟ صحبت کردین؟


- هوم...


- خب چی شد بی‌بی؟


- هیچی، میگه ٢٠٠ تومن میسونم میام.


- دویس میلیون؟ واااااای چقد زیاد...


- ها، گفتم اینا اگ دویس ملیون پول داشتن زودترِ اینا عروسیشونه گرفتودن. دیه هرچی گفتم پول نسون، خیال کن مِخی بری بچِی خودوت بخونی، گف نه...


- عجب... حالا چی می‌شه بی‌بی؟


- هیچی، اَ بتول میگم بگه هی اِسی پسر ناصر بیا بوخونه، هرکی دلُش خواس بیا، هرکی‌ام نامد هف جوی قلمُش خُرد!
گلابتون


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها