خبر درگذشت دوست و برادر گرامی، همکلاسی مدرسه و همکار دوران معلمی جناب مرحوم استاد محمود همتایی سبب تألم و تأسف همه دوستان و آشنایان گردید.
زندهیاد فرزند برومند استادمان مرحوم حاج محمد همتایی معلم و مربی قرآن بود که در خانواده، درس تقوا و فضیلت آموخت. او مردی باسواد، متعهد، متدین و دوستداشتنی و معلمی کم نظیر بود.
ما دوران ابتدایی و دبیرستان را در نیریز با هم گذراندیم. مدرسه در نیریز به طور رسمی از سال ۱۳۱۶ خورشیدی شروع شده بود و افراد در گذشته در مکتب خانهها درس میخواندند. در زمان ما برای پسران یک مدرسه بود که از کلاس اول تا نهم تدریس میشد و ساختمان آن، خانه خوانین بود که نزدیک امامزاده و دارای حدود ۱۲ اتاق بود؛ دو اتاق آن یکی برای رئیس اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) و دیگری برای مدیر مدرسه و معلمان بود. محمود از شاگردان خوب کلاس و درسخوان، موقر، با ادب و فردی کمنظیر بود.
بعد از پایان کلاس نهم، هر دو به شیراز رفتیم و در دانشسرا قبول شدیم و بعد از دو سال به کار معلمی پرداختیم.
خاطرهای که از او دارم، مربوط به زمانی است که ایشان در یکی از روستاهای سروستان معلم بود. او ضمن تعلیم و تربیت، دانشآموزان را تشویق کرده بود که همگی نماز بخوانند و در موقع اذان مغرب، پشت بام منازل اذان بگویند.
برای روستائیان جالب بود که یکباره صدای دلنشین اذان گوش همگان را نوازش و روح و جسم آنها را متوجه خدا مینمود. محمود با این روش، الفبای توحید، معاد و امامت را در ذهن کودکان نهادینه کرده بود.
*****
در تماسی که با خانواده مرحوم همتایی برای عرض تسلیت داشتم، خانم زهره همتایی دختر ایشان، یکی از بارزترین صفاتی او را اخلاصش دانست و گفت: «پدرم اهل تعریف از خودشان نبود. این که بنشینند آنجا و اینجا از خودشان،کارهایشان یا مدارج علمیشان بگویند و یا این که اگر از کسی در جایی دستگیری کردند، بنشینند و تعریف کنند، ابدا...
این چنین است که انسان در این دنیا عزیز میشود و عزیز زندگی میکند و با عزت از این دنیا میرود.
ایشان در هر مجلسی مینشستند، از کار و احوال دیگران میپرسیدند تا گرهی از آن باز کنند؛ ولی از خودشان نمیگفتند.
وقتی از خانه بیرون میرفتند، مقدار زیادی وجه نقد هم همراهشان بود. وقتی دلیلش را میپرسیدیم، میگفتند شاید جایی لازم شود و یا کسی احتیاج داشته باشد، که خیلی اوقات هم این توفیق نصیبشان میشد و کسی که در کاری درمانده شده بود، با این وجه نقد گره از کارش باز میشد.
او دارای مدرک کارشناسی ارشد الکترونیک از آمریکا و مدرس هنرستان و دانشگاه بود. با وجودی که بیش از٢٠ جلد کتابهای فنی را تألیف کرده بود، حتی یک بار از خودش تعریف نکرد. تواضعش آنقدر زیاد بود که زندگی سادهاش هرگز تغییر نکرد. هرگز نمازش ترک نشد و همیشه برایم اسوهای از حیا و چشمپاکی و رعایت کننده حلال وحرام بود.
آنقدر منظم و دقیق بود که هیچ حساب و کتابی در زندگیاش از قلم نمیافتاد. بسیار مقید به دادن حساب سال و خمس بود.
او وفاداری و قدردانی از مادرم را جلوی تمامی اساتید و همکاران در آمریکا ابراز کرد که من هر چه دارم و به آن رسیدهام، از صبر و قناعت همسر فداکارم است.
نماز شب میخواند و ختم قرآن میکرد. هر روز دعای یستشیر، مشلول، مجیر و... را میخواند. عکس هرکدام از بچهها و نوههایش لای یکی از دعاهای کتاب مفاتیح بود و برایشان دعا میکرد.
مناعت طبع و عزت نفسش آنقدر زیاد بود که هرگز به خود نمیدید تقاضا و درخواستی از کسی داشته باشد. حتی با وجود کهنسالی و ضعف بدن، به عصایش هم زحمتی نمیداد و میخواست روی پای خودش بایستد.
زندگیاش قبل و بعد از انقلاب تغییر خاصی نکرد. وقتی بچهها حرف ازخرید و عوض کردن فرش و مبلمان و... میزدند، با ناراحتی میگفت: اگر برای من است، من سادگی را میپسندم. هیچ وقت روی مبلمانی که خریده بودیم نمینشست.
درمناسبتها به سختی هدیه قبول میکرد؛ چرا که نمیخواست هزینهای بر دست دیگران بگذارد. ولی اگر نوهها به جای هدیه کاردستی درست میکردند و یا متنی از خودشان مینوشتند، بسیار خوشحال میشد و در اتاقش روی میز جلوی چشمانش قرار میداد.»
*****
اینها را دختر مرحوم همتایی برایم گفت.
شب خاکسپاری که با اندوه فراوان برایش نماز خواندم، خاطره دوستی دوران دبستان و دبیرستان و بزرگسالی و صمیمیت و مهربانیاش از جلوی چشمان و خاطرم گذشت و اندوهم را دوچندان ساخت.
این مصیبت را به جامعه فرهنگیان و خانوادههای ارجمند همتایی و خیرخواه و سایر منسوبین تسلیت میگویم. خداوند او را بیامرزد و با متقین و ابرار محشور فرماید.
یادش بخیر باد و روانش همیشه شاد
کس مثل او طبیب دل و مهربان نبود
مهندس همتایی در سالهای ۶۷ و ۶۸ سال سوم و چهارم هنرستان معلم من بودند(هنرستان مالک اشتر تهران). مردی بسیار متین و نجیب و بسیار بسیار علاقه مند و شیفته تدریس اصولی مباحث برق و الکترونیک بودند و به وضوح برای تدریس از همه وجود مایه میگذاشتند. روحشان شاد و قرین رحمت واسعه حضرت حق.